به گزارش ایسنا، چایکوفسکی با خلق بیش از ۱۶۹ قطعه هنری، میراثی را به جا گذاشته که امروز هنوز هم بر موسیقیدانها اثرگذار است.
ترکیببندی ناب تأثیرات غربی با ملودیهای فولک سنتی روسی، ملی گرایی و نبوغ او موجب خلق تعدادی از دوستداشتنیترین و قابل تشخیصترین قطعات موسیقی شده که تا به حال خلق شده است.
هنرآموزان موسیقی در دورههای ابتدایی آغاز تحصیل خود، حقایقی اساسی را درباره این هنرمند و مشهورترین قطعات او میآموزند. به این هنرآموزان آموزش داده میشود که چگونه چایکوفسکی در Votkinsk متولد شد، چگونه به نخستین آهنگساز روسی تبدیل شد که امروز در سطح جهانی او را میشناسند، چگونه با اینکه در ۵۳ سالگی (سال ۱۸۹۳ در پترزبورگ) درگذشت و زندگی نسبتا کوتاهی داشت، بارها در اروپا و امریکا به عنوان رهبر مهمان دعوت شد. این هنرمند دوره رمانتیک مهارتی برای نوشتن موسیقی داشت که احساسات آشفته او را در زندگی منعکس میکند. در حقیقت این آهنگساز چنان آثارش را به طرز درخشانی نوشته است که امروز هم با مخاطبان با موسیقیاش ارتباط برقرار میکنند.
با این حال جنبههای قابل توجهی از زندگی او وجود دارد که خیلی شناخته شده نیستند. در ادامه با خواندن این نکات میتوانید بیش از پیش چایکوفسکی را بشناسید:
یکی از نقل قولهای او میگوید: «الهام مهمانی است که با میل به دیدار تنبلها نمیرود». این گفته او قطعا بیانگر این است که خودش با چنین دیدی در زندگی زیسته است. از نخستین آموزشهای پیانوی او در پنج سالگی تا مرگش، این مرد همواره به کار و تعالی سوق داده شد.
همانطور که برایش آموزش دید، یک کارمند محلی در روسیه شد. در آن زمان حرفه موسیقی برای جایگاه محترم خانواده او قابل قبول نبود. پدربزرگ مادری او در نبرد پولتاوا در سال ۱۹۰۷ در دوره پیتر کبیر توانسته بود امتیازاتی برای خود کسب کند و پدربزرگ پدری او به عنوان فرماندار Glazov در Viatka خدمت میکرد. در نتیجه در خانواده آنها به مربیان موسیقی و نوازندگان مجلسی نگاهی بالا به پایین وجود داشت. به همین جهت در سال ۱۸۵۹ شروع کارش در دولت را آغاز کرد و سه سال را در وزارت دادگستری گذراند و به سرعت به جایگاه دستیار ارشد ارتقاء یافت.
او در جوانی شیفته یک خواننده سوپرانوی بلژیکی به نام دزیره آرتو بود که در سال ۱۹۶۸ نامزد کردند. ولی یک اختلاف نظر در حرفه کاری، موجب جدایی آنها شد. او بعدا اعتراف کرده بود که دزیره تنها زنی بوده که حقیقتا عاشقش بوده است.
ازدواج او با دانشجوی سابق، آنتونینا میلیوکووا، در سال ۱۸۷۷ تنها چند هفته به طول انجامید و به یک حمله عصبی شدید منجر شد. بعداً او مشکلات این فاجعه را به خودش نسبت میداد، نه همسر سابقش.
او بعدا به مدت ۱۳ سال با حامی مالی خود به نام نادژدا فون مک، ارتباطی مکاتبهای داشت. این بیوه سرشناس که یک انحصار حمل و نقل چند میلیون دلاری در مرکز روسیه ایجاد کرد، از چایکوفسکی قبل و بعد از ازدواج کوتاهش با آنتونینا میلیوکوا حمایت مالی و عاطفی داشت. آنها در مدت ارتباط خود بیش از ۱۲۰۰ نامه رد و بدل کردند ولی تنها یک بار طی دیداری کوتاه در سال ۱۸۷۹ یکدیگر را ملاقات کردند.
او طی دوران حرفهای کاری خود نقدهای تندی را مربوط به آثارش دریافت کرد. بسیاری از منتقدان احساس میکردند که آثار چایکوفسکی موجب غمگین شدن مخاطبان میشود، از این رو او و کارش را تحقیر میکردند.
به دلیل دوره زمانی منحصر به فردی که او در آن آهنگسازی میکرد، و توانایی بیهمتای او در ادغام مفاهیم موسیقی غربی با مفاهیم سنتی روسی، امکان دریافت ستایش یکپارچه برای او دشوار بود. در حقیقت تا اواخر دوره حرفهای او، نبوغش مورد قدردانی قرار نگرفت، گرچه که هیچ چیز اکنون مثل آن زمان نیست.
چایکوفسکی از اختلال شدید شخصیتی به عنوان فردی ضداجتماعی و منزوی رنج می برد و به سختی حضور در صحنه را تحمل می کرد. هنگامی که به عنوان رهبر ارکستر مهمان روی صحنه میرفت، دستش را روی سرش میگرفت؛ مانند کسی که میترسد سرش از بدنش جدا شود!
تزار الکساندر سوم در سال ۱۸۸۴ نشان سنت ولادیمیر را به او اعطا کرد. این عنوان موروثی اشرافیت، جایگاه اجتماعی او را در روسیه مستحکم کرد. از آن زمان به بعد کمتر درونگرا بود و محبوبیت او افزایش یافت.
چایکوفسکی اورتور ۱۸۱۲ خود را «بسیار بلند و پر سر و صدا» توصیف میکند و میگوید که آن را بدون هیچ احساس عمیقی از عشق نوشته است.
انتهای پیام
نظرات