این شاعر و پژوهشگر افغانستانی نوشته است: اکنون قریب به ۳۰ سال است که کار و حرفهٔ عمدهٔ من ویراستاری بوده است. صدها کتاب از ناشران و مؤلفان متعدد را در این مدت ویرایش کردهام. گاهی با خود اندیشیدهام که چه چیزی سبب میشود که من از هر کار دیگری دلزده میشوم ولی از ویراستاری نه، با اینکه به نظر میرسد کاری خستهکننده باشد. میبینم که لذتی در این کار نهفته است، این که اثری را به لحاظ صوری و فنی ارتقاء میدهی و با کیفیت بهتری آماده چاپ میسازی. لذت مهم دیگر اینکه به این وسیله من کتاب میخوانم، کاری که از کودکی برایم بهترین تفریح و بهترین مایهٔ آرامش روحی بوده است.
البته کار سختیهای خود را هم دارد. کاری است که دقت و جدیت میطلبد، درآمدش بسیار نیست و در عین حال به صورت مداوم و ثابت، ساعتها باید پای کار باشی. من گاهی روزانه ۱۰ساعت یا بیشتر ویراستاری میکنم و عمده معیشتم هم از همین رهگذر است. (حالا اینکه بعضیها تصور میکنند ما چپ و راست از این سمت و آن سمت مواجب میگیریم مربوط به تصورات خودشان است.)
ولی برای من یک قسمت سخت و رنجبار این است که ناگزیر باشم به دلیل اصلاحات ممیزی و یا امثال آن، در محتوای اثر دست ببرم. در حالی که خودم نویسنده و شاعر هستم و میدانم که تصرف شخصی دیگر در اثر من، به خصوص اگر اثر ادبی باشد، چقدر ناخوشایند است. حالا شاید بدانید که چرا در آن استوری که مربوط به ممیزی یک کتاب بود، نوشتم که «من بدبخت هم ویراستار این کتاب بودم.» چون اینجا باید کاری را بکنم که در دل به آن راضی و خرسند نیستم.
طبیعتاً میتوانم احساس کنم کسانی که شغلشان همین ممیزی کتاب است، چقدر از این بابت در رنج هستند. من دیدهام که گاهی دوستانی که مدتی مشغول در این امر بودند، در نهایت انصراف و استعفا دادند چون با روحیهشان سازگار نبود.
البته شاید کسانی هم باشند که از این کار لذت ببرند، از اینکه یک قدرت قاهره دارند که بگویند «این باشد و آن نباشد». همین هم بالاخره کسانی را از نظر روحی اقناع میکند. روحیهها متفاوت است. ولی من همیشه خوشحال بودهام که در جای خودم نشستهام، در جایی کنار مولف و ناشر، کسانی که ارزش کارشان را درک میکنم و آنها هم همواره قدردان ویراستاریها بودهاند.
انتهای پیام
نظرات