• چهارشنبه / ۱۶ شهریور ۱۴۰۱ / ۱۰:۴۳
  • دسته‌بندی: خراسان رضوی
  • کد خبر: 1401061612516
  • خبرنگار : 50404

/نقد ترانه/بخش نخست

ترانه‌سرا نباید شعر محاوره به خواننده ارائه دهد

ترانه‌سرا نباید شعر محاوره به خواننده ارائه دهد

ایسنا/خراسان رضوی مهدی آخرتی، ترانه‌سرا و منتقد ادبی به نقد و بررسی ترانه امروز پرداخته است. بخش نخست مقاله وی در ادامه می‌آید.

یکی از مشکلات ادبیات در عصر حاضر فقدان نقد علمی و حرفه‌ای است. البته کمابیش از گوشه و کنار کتبی به زیور طبع می‌رسد که به نقد ادبیات پرداخته‌اند و یا در جلسات ادبی نقدی دست و پا شکسته و تاثری انجام می‌شود اما هنوز بسیار ناکافی می‌نماید. اوضاع وقتی وخیم‌تر می‌شود که سراغ «ترانه» می‌رویم.

در این سطور قصد تعریف ترانه را ندارم اما منظور بنده از ترانه، شعر منظوم محاوره‌ است که گاهی با موسیقی همراه می‌شود و تشکیل یک بسته می‌دهند و گاهی هم تنها روی کاغذ می‌ماند و توسط کسی خوانده نمی‌شود.

ناگفته نماند برای شخص بنده بین «ترانه» و «شعر محاوره» تفاوت‌هایی وجود دارد؛ مثلا شعری که از آمال و دغدغه‌های مردم برخیزد، «فولکلور» و ساده‌فهم باشد و کمتر از آرایه‌های بیانی و تکنیک‌های زبانی استفاده کرده باشد نیز از لحاظ آهنگ و ریتم قابلیت اجرا با موسیقی را داشته باشد، «ترانه» است و شعری که صرفا زبان محاوره دارد و خیلی فولکور نیست و ترسی از استفاده از انواع آرایه‌های بیانی و تکنیک‌های زبانی ندارد «شعر محاوره» است. (در ادامه مطلب متوجه خواهید شد که چرا این ۲ را از هم سوا کردم).

همین ضرورت یعنی فقدان نقد مرا وادار کرد که چند خطی در باب «ترانه» و «شعر محاوره» امروز بنویسم.

بسته ترانه و موسیقی

بر کسی پوشیده نیست که ترانه‌هایی که امروز رواج دارند، نقاط مثبت فراوانی از قبیل نزدیک شدن به زندگی مردم، استفاده از کلمات و فضاهای امروزی، صمیمیت زبان ‌و... دارند اما از آنجایی که سخن به درازا کشیده می‌شود، بنده به نکاتی اشاره خواهم کرد که به نظرم نقاط ضعف ترانه امروز هستند.

تا از تعریف «ترانه» و «شعر محاوره» دور نشده‌ایم، اولین نکته که در باب نقد ترانه ضروری می‌نماید، این است که برخی این ۲ را با هم اشتباه می‌گیرند. این اشتباه جایی بیشتر به دید می‌آید که قرار باشد ترانه با موسیقی همراه شود.

از آنجایی که وقتی ترانه با موسیقی همراه می‌شود طیف بزرگ‌تری از مخاطب را همراه خود می‌کند بهتر است ترانه‌سرایان به خواننده‌ها ترانه تحویل بدهند نه شعر محاوره چرا که بسیاری از مخاطبانی که موسیقی امروز را دنبال می‌کنند مخاطبان حرفه‌ای ادبیات نیستند و ممکن است در فهم و هضم شعر محاوره کمی مشکل پیدا کنند. البته سخن بنده اصلا به این معنا نیست که ترانه ضعیف را رواج دهیم زیرا ما هنرمندان هستیم که ذائقه و گوش مخاطب را قوی می‌کنیم و باید از سرودن ترانه‌ها و محاوره‌های ضعیف جدا خودداری کنیم.

نگارنده بر این عقیده‌ است که مخاطب عام ادبیات امروز هم مخاطبی فهیم و باهوش است و نباید به بهانه ارتباط برقرار نکردن مخاطب با ترانه خوب اثر هنری ضعیف به خورد ایشان بدهیم زیرا یکی از راه‌هایی که مخاطب را به سمت ادبیات به ویژه شعر می‌کشاند، شنیدن ترانه‌های خوب از زبان خواننده‌هایی است که مشهوریت ‌و محبوبیت دارند. با این حساب بگذاریم خواننده‌ها بیشتر ترانه بخوانند و اشعار محاوره را برای خواندن در جلسات و چاپ کتاب استفاده کنیم.

نکته دومی که می‌خواهم در باب کلیت بسته ترانه امروز بنویسم شاید صدای عده‌ای از موسیقی‌دان‌ها و آهنگ‌سازها را دربیاورد اما باید پذیرفت که در بسته موسیقی به همراه کلام، ارجحیت با ترانه است. منظورم از ارجحیت رتبه‌بندی هنری شعر و موسیقی و قیاس این دو با هم نیست. مقصود بنده این است که بهتر است ابتدا ترانه‌ای گفته شود و بعد برای آن موسیقی ساخته شود. هر چند از دیر و دور «قول» ها و «سرود» ها و «تصنیف» ‌ها صرفا برای اجرا با موسیقی گفته می‌شده اما یقینا وقتی شاعر مجبور نباشد برای ملودی خاصی ترانه‌ای بنویسید، دست بازتری در نوشتن ترانه دارد ‌و می‌تواند وقت و انرژی و احساس خود را صرف زیباتر شدن ترانه‌اش کند.

بدیهی است که برای آهنگساز سخت است که برای شعر نوشته شده آهنگ مناسبی بسازد و اگر از انصاف دور نشویم، باید همین قضیه را از دید ترانه‌سرایان هم بررسی کنیم؛ یعنی اینکه آن‌ها نیز بر این عقیده‌اند که اگر اول ملودی را بسازند تاثیرگذاری آهنگ بیشتر است تا روی ترانه ملودی بنویسند. راه حل این مشکل را می‌توانیم با رجوع به چهار یا پنج دهه پیش بیابیم. در آن دوران گاهی ترانه‌سرایان و آهنگسازان تیمی تشکیل می‌دادند و شاعر و آهنگساز با حسی مشترک همزمان شروع به خلق یک اثر می‌کردند و باهم پیش می‌رفتند تا اثری با فضا و حسی مشترک به وجود بیاید. با این ترفند، کفهٔ ترازو نه به سمت ترانه سنگینی می‌کرد نه ملودی.

قافیه و ردیف در ترانه امروز

مقدمه شاید طولانی‌تر از متن بالا کلیاتی در باب فضای کلی بسته ترانه و موسیقی در فضای هنری امروز بود.  

اما اگر از این مسائل بگذریم مشکل بزرگتری پیش فضای ترانه امروز است، آن هم ضعف و سستی و سخیف بودن بسیاری از ترانه‌هایی است که امروز در قالب موسیقی می‌شنویم و یا در کتاب‌ها و محافل می‌خوانیم. اینجاست که باید نوک پیکان نقد را به سمت «متن» ترانه هدف بگیریم. مشکل سستی و ضعف ترانه‌ها جایی بیشتر به چشم می‌خورد که برخی از خوانندگان که تخصصشان ترانه نیست دست به قلم می‌شوند و متون سخیفی را به عنوان ترانه تحویل مخاطب می‌دهند. متونی از دست متون زیر:

زمستون سردِ/ تنها چیزی که می‌چسبه گرمِ/ اون دستاتِ اون دستاتِ/ زمستون سردِ تنها چیزی که بهونه کردم/ اون چشماتِ اون چشماتِ/ بیا یه کاری کن از چشم همه دور شیم/ سردت شه لباس گرم منو بپوشی/ معلومه که واسه من تند می‌زنه قلبت/ منو آروم می‌کنه اون صدای گرمت/ هیزم و آتیش می‌ذارم پا پیش/ تا می‌گم دوستش دارم می‌گیره بازیش ...

اولین مشکلی که در متن فوق به چشم می‌خورد، سوای قالب که بعدا به آن می‌پردازم، جایگاه «قافیه» است. در متن فوق «گرم» با «قلب» و «دستات» با «چشمات» و «شیم» با «بپوشی» قافیه شده که یقینا خطاست. از اینکه بگذریم هرچند که این متن بر روی ملودی گفته شده است اما این دلیل خوبی برای بر هم زدن نظم قافیه در قالب نیست.

درست است که در شعرهایی که روی موسیقی نوشته می‌شوند، دنبال قالب خاصی گشتن راهی به جایی نمی‌برد اما محل قرار گرفتن قوافی بسیار مهم است. درست مثل شعر نیمایی که شاعر با چیره‌دستی و مهارت قوافی را جایی به کار می‌برد که نظم و موسیقی اثر را فربه‌تر کند، در ترانه هم هارمونی و هماهنگی محل قوافی و تناسب آن‌ها با موسیقی اثر بسیار مهم است. معضل وقتی بزرگتر می‌شود که ترانه‌هایی می‌شنویم که بویی از قافیه نبرده‌اند.

یکی از دلایلی که مسبب کم‌ اهمیت شدن جایگاه قافیه در ترانه امروز شده است، متن‌هایی است که برای موسیقی رپ گفته می‌شود و در بسیاری از آن‌ها قافیه به کناری نهاده شده و گاهی سجع‌ها و همسانی‌های ضعیف‌تر موسیقیایی جای قافیه را گرفته‌اند. هرچند این تمهیدات می‌تواند در کنار قافیه به ارتقاء موسیقی اثر کمک کند اما هرگز جای قافیه را پر نمی‌کند. این برداشت که ملودی که روی ترانه گذاشته می‌شود می‌تواند بار موسیقی اثر را به کلی بر دوش بکشد، ساده‌انگارنه است.

اگر خود ترانه از منظر موسیقی کناری یا همان قافیه و ردیف غنای کافی نداشته باشد، افزودن ملودی به این ترانه مشکلی را حل نمی‌کند. مشکل بعدی حضور کم‌رنگ ردیف در ترانه امروز است. همان‌گونه که می‌دانیم ردیف ابداع ما فارسی‌زبان‌هاست و در کنار قافیه هم غنای موسیقیایی بیشتری به اثر می‌دهد و هم موسیقی دیداری اثر را کمال می‌بخشد. بسیاری از ترانه‌سراهای امروز زحمت مردف کردن ترانه را به خود نمی‌دهند. شعر مقفی گفتن به خودی‌خود ایراد محسوب نمی‌شود اما اگر به یک رویه تبدیل شود مشکل‌ساز خواهد بود و شیرینی هم‌افزایی موسیقیایی ردیف و قافیه را از مخاطب دریغ می‌کند.

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha