• دوشنبه / ۲۹ فروردین ۱۴۰۱ / ۰۹:۰۱
  • دسته‌بندی: ادبیات و کتاب
  • کد خبر: 1401012917044
  • خبرنگار : 71573

نگاهی به داستان ایران در آستانه قرن ۱۵

نگاهی به داستان ایران در آستانه قرن ۱۵

جواد اسحاقیان از وضعیت ادبیات و کتاب در ایران در سال‌های پایانی قرن ۱۴ خورشیدی می‌گوید.

این منتقد ادبی، مدرس دانشگاه و پژوهشگر ادبیات داستانی معاصر ایران در پاسخ مکتوب به پرسش‌های ایسنا درباره وضعیت کتاب و  ادبیات داستانی در سال‌های اخیر نوشته است: «ضمن سپاسداری از انتخاب من به عنوان یکی از داوران نهایی در «جایزه‌ی مهرگان ادب» برای مصاحبه، متأسفانه باید بگویم که من از کمّیت و کیفیت همه‌ی آثار انتشاریافته در سال‌های پایانی دهه‌ی ۱۳۹۰ اطلاع دقیقی ندارم. با این همه، از این‌که چند و چون انتشار آثار ادبی از رمان گرفته تا داستان کوتاه در قیاس با سال‌های پیشتر به ویژه از سال ۱۳۹۸ به بعد که اعتبار کمّی و کیفی، شتاب بیشتری یافته، خرسند باید بود.

تا آنجا که من می‌دانم از حدود دوهزار عنوان رمان و مجموعه داستان کوتاه و دیگر انواع ادبی که در دوره‌ی بیست و یک و بیست و دو به دبیرخانه‌ی «جایزه‌ی مهرگان ادب» راه یافته، ۱۵۲۷ عنوان کتاب – که در فاصله‌ی ۱۳۹۹-۱۳۹۸ انتشار یافته - مورد داوری دوازده داور (پنج داور در مرحله‌ی اول مقدماتی و هفت داور در مرحله‌ی نهایی) قرار گرفته است. لازم به تذکر است که وقتی از داوران مرحله‌ی مقدماتی یاد می‌کنیم، نباید پنداشت که این داوران مبتدی یا ناشناخته‌اند؛ بلکه گاه خود از پُرکارترین و شناخته‌ترین نویسندگان معاصر ما هستند، مانند «قباد آذر آیین» که مایه‌ی مباهات جامعه‌ی ادبی و «جایزه‌ی مهرگان ادب» بوده و خواهند بود. به همت و کوشش بی‌دریغ این داوران و عزیزان که گاه تا ۱۵۰ و ۲۰۰ عنوان کتاب را به دقت خوانده و ارزیابی کرده‌اند – در آستانه‌ی سال نو توانستیم فهرستی از ۲۱ رمان و ۲۱ مجموعه داستان کوتاه را اعلام کنیم که به مرحله‌ی نهایی رسیده بودند. من خود بیش از ۶۰ عنوان رمان و مجموعه داستان را خوانده و داوری کرده‌ام که کمترین آن‌ها بوده، چون توانایی‌ها و فرصت‌های داوران برای مطالعه‌ی آثار متفاوت است اما می‌توانم ادعا کنم که این داوران، پاکدست‌ترین، سالم‌ترین و بی‌نظرترین داورانند که بخشی اندک از این جمع همدل را من مستقیم یا غیرمستقیم خود برگزیده و به مدیریت این نهاد مستقل فرهنگی – ادبی معرفی کرده‌ام که «حسین آتش‌پرور»، دکتر «لیلا صادقی»، «سیاوش گلشیری» و دکتر «ابوالفضل حسینی» از این جمله بوده‌اند.

     نخستین نکته‌ای که در داوری آثار این دو دوره در قیاس با دوره‌های پیشین باید بگویم، قبول و راه‌یافتن آثاری از دو نوع ادبی «رمان» و مجموعه «داستان کوتاه»ی است که نخست به زبان مادری (کُردی و ترکی آذری) نوشته اما به زبان فارسی برگردانده شده و مجوز گرفته‌اند. از سال ۱۳۹۸ – که دهه‌ی سوم فعالیت «جایزه‌ی مهرگان ادب« آغاز شده – به رغم تشدید سانسور، این روند شتاب بیشتری یافته و دبیرخانه‌ی این جایزه از میان ۲۵ اثرِ دریافت‌شده، پنج اثر را به فهرست نهایی راه داده که به برگزیدگانشان، «جایزه‌ی تندیس مهرگان» و «جایزه‌ی نقدی» اهدا خواهد شد. این رمان‌ها عبارتند از: «برای دوست داشتن، دیر نیست» نوشته‌ی «صمد رحمانی خیاوی» و «چشمان کهربایی درخت مُر» نوشته‌ی «رقیّه کبیری» به ترکی آذربایجانی و نیز رمان «پرندگان در باد» نوشته‌ی «عطا نهایی» و مجموعه داستان «با شهرزاد در شب‌های کردستان» به زبان کُردی نوشته‌ی جمعی از نویسندگان کُرد و ترجمه‌ی «رضا کریم مجاور» و در پایان رمان «گنطره» نوشته‌ی «هادی هیّالی» به زبان عربی و سپس به زبان فارسی.

   تحول دیگری که در زمینه‌ی ادبیات داستانی و تیراژ آن می‌توان گفت، رشد کمّی و کیفی و نقش برجسته‌ی نویسندگان زن در این دو دوره است. به یک اعتبار می‌توان گفت همان اندازه که زنان امروز در پهنه‌ی مبارزه برای برابری اجتماعی زن و مرد و دفاع از محیط زیست و پاسداشت آزادی‌های مدنی کوشیده‌اند، در عرصه‌ی هنری و ادبی به واقع، سنگ تمام گذاشته‌اند. من تنها به آثاری اشاره می‌کنم که در همین دو دوره‌ی اخیر خوانده و داوری کرده‌ام. از مجموع ۶۳ اثری که در فهرست من هست، اندکی بیش از یک‌سوم این آثار (رمان، مجموعه داستان) یعنی ۲۲ اثر را نویسندگان زن نوشته‌اند. آن‌ها را برمی‌شمارم:

«بلقیس سلیمانی، الهام فلاح، فریبا وفی، نسیم وهّابی، روح انگیز شریفیان، طیّبه گوهری، معصومه برنجکار، هما جاسمی، لیلا قیاسوند، سمیّه کاظمی حسنوَند، پروین سلاجقه، طلا نژادحسن، زهرا امیدی، شهره احدیت، آتوسا زرنگارزاده، مهناز علیپور گسکری، نفیسه نصیران، نگار داوودی، سمیّه مکّیان، شَرویندُخت ایازی، ندا کاووسی‌فر، ناهید شاه‌محمدی.»

     در میان فهرست بیست‌ویک نفری که نامشان به عنوان رمان‌نویس در این دو دوره آمده، هفت تن از نویسندگان (یک‌سوم) زن هستند: طلا نژادحسن، نسیم وهابی، نسترن مکارمی، ناهید شاه‌محمدی، فریبا وفی، شرویدخت ایازی، فرحناز علیزاده و در فهرست بیست‌ویک‌نفره‌ی نویسندگان داستان‌های کوتاه، شانزده نفر در میان نویسندگان زن (سه برابر مردان) جای دارند که عبارتند از: هما جاسمی، نسیبه فضل اللهی، پروین سلاجقه، طیبه گوهری، عالیه عطایی، بهناز علیپور گسکری، شهلا شهابیان، ارغوان پورعلی، فریبا چلبی یانی، سپیده زمانی، ماهرخ غلامحسین‌پور، مریم شیرازی، آتوسا زرنگارزاده، ناتاشا امیری و نفیسه نصیران. در جمع‌بندی نهایی، نویسندگان زن، حضوری فعال‌تر یافته و حتی به اعتبار ارزش‌های داستانی هم برجستگی خاصی یافته‌اند که باید به فال نیک گرفت. در همین جا، به یک نکته‌ی دیگر هم در مجموعه‌های داستانی باید اشاره کرد که میان نویسندگان مرد و زن، مشترک است و آن، شمار داستان‌ها در یک مجموعه است. نویسندگان اصرار زیادی دارند تا همه‌ی داستان‌های کوتاه خود را انتشار دهند و حاضر نیستند بهترین‌ها را برای انتشار برگزینند. این گونه گردآوری، یک سویه‌ی به ظاهر مثبت اما یک سویه‌ی بسیار منفی دارد. جنبه‌ی مثبت آن از نظر نویسندگان، این است که بر حجم کتاب افزوده می‌شود و مجموعه برای خودش «کتاب»ی در حد و اندازه‌ی میانه و قطور می‌شود و لابد حق‌التألیف بیشتری بهره‌ی ایشان می‌شود. اما وقتی همین مجموعه داستان‌ها به امید راهیابی به فهرست نهایی به دبیرخانه ارسال می‌شود، کار ارزیابی آثار نویسندگان را دشوار می‌کند؛ یعنی داستان‌های ضعیف و متوسط گاه در «اغلبیّت» و «اکثریت» قرار می‌گیرد و شانس راهیابی را به فهرست نهایی، ناچیز می‌کند و گاه از رده خارج می‌سازد.  

     نکته‌ی دیگر به ناشران آثار ادبی مربوط می‌شود. متأسفانه به دلیل تباهی اخلاقی و وجدان شغلی و حرفه‌ای، بسیاری از ناشران ما به تعبیر «کشف الاسرار» نوشته‌ی مِیبُدی «به کوی ناشایست افتاده‌اند». سانسور سازمان‌یافته، گرانی کاغذ و کتاب و در برابر، کاهش شمار خوانندگان و دشواری‌های توزیع، بسیاری از ناشران ما را به رفتارهایی برانگیخته که از شغل شریف فرهنگی آنان بعید می‌نماید و به مشتی بازاری ناهموار و ناتراش تبدیل شده‌اند. اینان گاه خود همان وظایف ممیّزان را به عهده می‌گیرند و آثاری را به نهادی (وزارت ارشاد) می‌فرستند که از سلامت آثار، پاستوریزه، استریلیزه و هموژنیزه‌شده‌ی آنها اطمینان کامل دارند. این آثار، در وجه غالب، توده‌گرا، عامیانه، پوپولیستی، آوازه‌گرانه و نوعی ادبی است که از آن به «ادبیات فرار» (scape literature) تعبیر می‌شود؛ یکی اثری که هر چه در آن بگردید، تصویری از جامعه‌ی امروز در آن نمی‌بینید و آگاهانه از طرح مسائل مبرم اجتماعی می‌گریزد.

    اجازه دهید به نکته‌ای اشاره کنم که این روزها از آن به عنوان امتیازی برای معرفی «پُرفروش‌ترین» آثار ادبی یاد می‌کنند. نفس کوشش برای آفرینش «آثار پُرفروش» یا به اصطلاح (Best-sellers) هیچ عیب و ایرادی ندارد و بسیاری از ناشران بزرگ در آمریکا هم چنین آثاری انتشار می‌دهند اما گاه به این دلیل که خریداران زیادی دارد و می‌تواند امکان مالی لازم را برای انتشار آثار برجسته‌تر ادبی نیز ممکن سازد. جامعه‌ی فرهنگی سالم، جامعه‌ای است که می‌تواند توقعات و انتظارات همه‌ی خوانندگان را در هر سطح ذوقی، فرهنگی و اجتماعی  برآورد. «گتلین»  (J. Getlin) در یکی از شماره‌های روزنامه‌ی «لس آنجلس تایمز» (۱۹۹۵) در مورد غول انتشاراتی «راندوم هاوس» و صاحبش «هَری ایوانز» می‌نویسد: این ناشران چنین می‌اندیشند که با درآمد حاصل از انتشار کتاب‌های پولساز، می‌توانند آثار ادبی برجسته‌ی دیگری را هم انتشار دهند که ارزش ادبی و هنری خاصی دارد اما شمار خوانندگانش، چشمگیر نیست. این‌گونه سیاست‌گذاری در نشر آثار، هم برایشان وجهه‌ای اجتماعی و منزلت هنری می‌آورد، هم به اهداف تجاری و مالی خود می‌رسند.»

  اما نکته‌ی مهم در آن کشور این است که بیماری فرهنگی‌ای به نام «ممیّزی» وجود ندارد که برای انتشار بهترین آثار هنری، «هفت‌خان» بگذارند یا چنان عرصه را بر نویسنده تنگ کنند که از خیر انتشار کتابش بگذرد. تازگی‌ها من کتابی با عنوان «با بوطیقای نو در آثار هدایت» به «نشر ژیل» دادم. در نامه‌ای از طرف «وزارت ارشاد» بر ۴۸ مورد «حذف» و «اصلاح» اصرار شده. در یکی از آنها گفته شده جمله‌ی «آن دو، هم را بوسیدند» حذف شود. پرسش اساسی این است که اگر «بوسه» به عنوان والاترین نمود عاطفی میان زن و مرد و اعضای خانواده و یک جامعه از ادبیات داستانی حذف شود، از زندگی، دیگر چه چیز باقی می‌ماند؟ به قول «بهروز حشمت» در «آوای تبعید»، «تبعیدی فقط کسی نیست که از زادبوم خویش تارانده شده باشد. آنکه شعر، داستان، هنر و فکر و اندیشه‌اش در کشور خودش هم امکان چاپ و نشر نداشته باشد، نیز تبعیدی است.»

     یکی از دیگر مشکلات در میان آثار ادبی و ناشران، بی‌اعتنایی آنان به انتشار آثاری است که صرفاً به مسائل نظری و نقد ادبی و به اصطلاح «بوطیقای نو» مربوط می‌شود. ناشری که شمار قابل اعتنایی از ادبیات داستانی کُردزبان را به فارسی منتشر می‌کند و من خود بر آن‌ها نقدها نوشته‌ام و به خوانندگان فارسی‌زبان معرفی کرده‌ام، از انتشار کتابی درباره‌ی همین آثار - که پیشتر در سایت‌های ادبی انتشار یافته - خودداری می‌کنند و توجیهشان این است که آثار غیرداستانی و نظری، دیر به فروش می‌رسد و خواننده‌ی کمتری دارد. من همه‌ی رمان‌های دکتر «جمشید ملک‌پور» را – که همین ناشر انتشار داده – مورد نقد و بررسی قرار داده‌ام و با وجود قولی که ناشر داده‌اند، از انتشار کتاب «با بوطیقای نو در رمان‌های دکتر جمشید ملک‌پور» خودداری می‌کنند. ضعف نظری و تئوریکِ داستان‌نویسان از هنجارها و به ویژه ناآگاهی از «انواع ادبی» باعث می‌شود وقتی می‌خواهند داستانی «گوتیک» یا «گروتسک» یا «داستان کوتاه» بنویسند، از هنجارها و قانونمندی‌های ناظر بر آن، ناآگاه باشند و اثری ناقص و ابتر بیافرینند. ناشران نیز به تبع نویسندگان، علاقه‌ای به نقد و منتقد ادبی ندارند و به همین دلیل، هر چیز بی‌ارزشی را به جای اثر هنری انتشار می‌دهند. آزمندی ناشران و ناآگاهی ایشان از اهمیت نقد و نظریه‌ی ادبی، یکی از دلایل و نشانه‌های فرهنگ میرا است.»

          

انتهای‌ پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha