این داستاننویس در گفتوگو با ایسنا درباره ارزیابیاش از ادبیات و کتاب در سال ۱۴۰۰ و تأثیر همهگیری کرونا بر آن اظهار کرد: هر واقعه بزرگ و فراگیری که در دنیا اتفاق میافتد، بلافاصله در فکر و اندیشه و فرهنگ بخصوص ادبیات خود را نشان نمیدهد؛ مثلا زمانی که یک ملت و کشور درگیر جنگ است، داستاننویسان و شاعرانش ممکن است بلافاصله واکنش خود را به صورت مکتوب نشان دهند اما این واکنش از روی احساسات، سطحی و گذراست، باید زمان بگذرد تا این واقعه در ذهن نویسنده و شاعر عمق بگیرد و به مرحله خلاقه برسد. در واقع برای تبیین، بیان و بازآفرینی واقعه به شیوه خلاقه به زمان نیاز است. اما چیزی که من متوجهش شدم این است که مقوله کرونا باهمه محدودیتهایی که ایجاد کرده و کماکان هم ادامه دارد، برای کسانی که اهل خلق ادبیات بودند، امکان بزرگی را به وجود آورد؛ اینکه بر روی یک مقوله تفکربرانگیز تأمل داشته باشند.
او افزود: یک اتفاق بزرگ و فراگیر و در تعریف کرونا، موحش و مرگبار که رخ میدهد، در جهاننگری و هستیشناسی هر داستاننویسی تأثیر میگذارد و باعث میشود او به هستیشناسی خاص خود عمق بدهد و بر پایه این هستیشناسی ناگزیر تجربه عظیمی را از سر میگذراند تا این واقعیت عظیم را به واقعیت داستانی تبدیل کند. کرونا فرصت چندساحتی را برای داستاننویسان به وجود آورد تا مطالعه بیشتری داشته باشند، البته نه تنها داستاننویسان بلکه کسانی که اهل اندیشه و خواننده حرفهای ادبیات داستانیاند، سعی کردند عمق مفاهیم را درک کنند و جنبه مثبت این بَلیّه این بود که مردم وقت بیشتری را صرف مطالعه و کتابخوانی کردند.
شیرزادی درباره کاهش تیراژ کتاب در سالهای اخیر و افزایش مطالعه در بازه زمانی کرونا، گفت: کاهش تیراژ کتابها فقط به ۱۴۰۰ مربوط نمیشود. تیراژ کتاب در کشورمان در شرایطی که جمعیت کشور زیر ۴۰ میلیون نفر بود و ۴۰ درصد از جمعیت بیسواد بودند، پنجهزار نسخه بود، اما حالا که جمعیت کشورمان به ۸۵ میلیون نفر رسیده و در هر شهرستان هم یک شعبه دانشگاهی تأسیس شده و تعداد دانشآموختگان دانشگاه و باسوادان نسبت به آن دوران خیلی بالاتر رفته، تیراژ به ۳۰۰ نسخه و ۵۰۰ نسخه رسیده است. با توجه به افزایش جمعیت باسواد در کشور انتظار میرفت تیراژ کتابها و مجلات چندبرابر شود اما این اتفاق نیفتاد، این موضوع هم به نارساییها و مشکلات عدیدهای برمیگردد که نیاز به بحث مفصلی دارد. این تیراژ پایین یک آسیب و نشان منفی و هشداردهنده است. به نظر میرسد درصد بالایی از مردم، چه دانشآموختگان سطح بالای دانشگاه و یا افرادی که دیدگاه متوسطه دارند، نیاز مبرمی به دانستن و افزودن به دانششان حس نمیکنند و نمیخواهند خیلی اهل تفکر باشند، این موضوع درباره مسائل مربوط به زندگی روزمرهشان هم صدق میکند و از فکر کردن گریزان هستند، زمانی که چنین پرهیز و گریزی از بیشتر دانستن و درجه پایینتر بینیازی از تفکر و اندیشیدن باشد، خب طبیعی است به سمت کتابخوانی نمیرویم.
این نویسنده درباره اینکه به نظر او بینیازی از دانستن در نویسندگان هم دیده میشود یا خیر، خاطرنشان کرد: اگر به نویسندگان سطح جهان نگاه بیندازیم، میبینیم آنها کتابشان را با این انگیزه شروع نمیکنند که گیرا و جذاب باشد و به فروش بیشتری برسد اما میبینیم زندگی درصد بالایی از داستاننویسانشان نه فقط نویسندگان به اصطلاح عامهپسند با یکیدو رمانشان تأمین میشود، اگر نگوییم به شرایط مالی بالایی میرسند؛ اما در ایران اینطور نیست. میتوانم بگویم داستاننویسان ما نویسندگان روزهای جمعه و تعطیلی هستند زیر وقت نداشته و درگیر کار هستند. بیشتر آنها سمت داستان کوتاه میروند زیرا میتوانند آن را در یک نشست کوتاه بنویسند اما رمان فرق میکند، برخی از رمانها را میبینم که ارزش خود را دارند اما یک داستان کوتاه کشآمده هستند و بیهوده طویل شدهاند، این یک مشکل است و بر تیراژ کتابها و سرانه مطالعه تأثیر میگذارد.
نویسنده رمانهای «طبل آتش» و «هلال پنهان» با بیان اینکه انسان خواسته و ناخواسته محاط در سویههای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی است، گفت: اگر جایی اشکال به وجود بیاید، اولین جایی که تأثیر منفی روی آن میگذارد، فرهنگ است؛ میتوانیم بگوییم وضع مردم خوب نبوده و تیراژ کتاب پاین آمده، یا قیمت کتاب بالاست اما هزینه یک رمان ۵۰۰ صفحهای در مقابل رفتن به یک رستوران هم نمیشود. در نزدیکی محل زندگی من دو مغازه کبابی وجود دارد که همیشه در مقابل آنها صف است و به نظر نمیرسد افرادی که صف ایستادهاند آدمهای بیسوادی باشند؛ هزینه کباب و مخلفات آن بیشتر میشود یا کتاب؟ از طرف دیگر تا شعاع چند کیلومتری یک کتابفروشی وجود ندارد، چند بساط کتاب در کنار خیابان هستند که کتابهایشان مورد پسند اهالی فکر و فرهنگ نیست. این نیاز به آسیبشناسی دارد.
شیرزادی ادامه داد: هرکس به هرجایگاهی که میخواهد برسد، نیاز به آموزش دارد، آموزش در مدرسه با کتاب شروع میشود اما چرا تداوم پیدا نمیکند؟ چرا نظام آموزشی ما به گونهای نیست که بچهها را وادار نکند بعد از دریافت کارنامه کتاب درسیشان را به جوب پرت نکنند؟ این اشکال است. پیش آمده برای روز معلم، به فرزندانم گفتهام برای معلم کتاب مناسب بگیرید اما آمده و گفتهاند، خانم معلم به ما گفته برای من کتاب نیاورید. این شامل همه معلمها نمیشود اما برخی از آنها چنین رفتارهایی دارند، خب دانشآموز از معلمان یاد میگیرد. زمانی که کودکی دو سهساله است در کنار اسباببازیهایش میتواند چند کتاب تصویری داشته باشد تا به کتاب عادت کند و قدر بشناسد، یا دوره پیشدبستانی را که شروع میکند، به کتاب رو بیاورد. آموزش و پرورش که از مدرسه شروع میشود، باید ادامه پیدا کند. در کنار سرگمیهای پوچ، میتوان گوشهای را برای مطالعه گذاشت. تیراژ کل نشریات ایران زیر یک میلیون است که این موضوع غمانگیز است یا اخیرا چاپ جدیدی از کتاب «برادران کارامازوف» داستایوفسکی را دیدم که از زبان اصلی ترجمه شده و ترجمه بسیار پاکیزهای دارد، این کتاب که در سطح جهان مطرح است با تیراژ ۵۰۰ نسخهای منتشر شده اما همین کتاب سالها پیش از زبان دوم یعنی فرانسه به فارسی ترجمه شد که تیراژش پنجهزارتا بود. این تفاوت برای چیست؟ به نظرم متخصصان هر حوزهای حداقل باید در رشته تخصصی خود مطالعه داشته باشند و پیگیر رشته خود باشند اما پیگیری و مطالعه نمیکنند. فکر میکنم فردی که مطالعه نکند و خود را بیبهره از کتاب بداند، هر چقدر هم هوشمند باشد به تعبیری از تاریخ برکنار میماند، مانند موجودی است که گذشته فرهنگی ندارد و زمانی که گذشته فرهنگی ندارد و غفلت دارد، آینده خوبی نخواهد داشت. همه متفقالقول هستند که محور خرد فردی و جمعی در کل دنیای ما، دانش و دانایی است و بدون کتاب و مطالعه خرد چه فردی و چه جمعی وجود نخواهد داشت که بشود که در پرتوش زندگی بسامان متعارفی داشت. این آشفتگی و معناباختگی در زندگی نتیجه همین بی نیازی از دانستن است.
نویسنده «یک سکه در دو جیب»، «غریبه و اقاقیا» و «نشسته در غبار» درباره فضای مجازی و تأثیر آن بر داستاننویسی در سالهای اخیر نیز گفت: فضای مجازی ضرورت دوران است که هم جنبه مثبت دارد و هم جنبه منفی، مثلا گاه میبینم کسی داستانواره یا شبهداستانی با املای شکسته واژهها نوشته و یا چیزی را سرهم میکند و افرادی آن را لایک و تشویق میکنند و به شکل مبالغهآمیزی تعریف میکنند و عدهای هم به شدت و بدون پایه و اساسی، آن را نقد میکنند. به نظرم فضای مجازی گذرا است و میگذرد. این تجربهای است که باید طی شود تا متوجه شویم از این فضا میتوان بهگونهای بهینه بهره گرفت. در کشورهایی که زودتر از ما از تکنولوژی بهرهبرداری کردهاند، کتاب و روزنامه جای خود را دارند و هیچ تعارضی باهم ندارند. به نظرم فضای مجازی آنچنانی که باید جا بیفتد و بجا استفاده شود، نشده است اما جای کتاب را نمیتواند بگیرد.
شیرزادی در پایان از دست انتشار بودن مجموعهای از نقدها و یادداشتهایش درباره داستاننویسان و داستاننویسی ایران و جهان با عنوان «خداحافظ پدرخوانده» خبر داد.
انتهای پیام
نظرات