به گزارش ایسنا، این کتاب با تصویرگری ریحانه اناری در ۲۶ صفحه و قطع خشتی با شمارگان ۵۰۰ نسخه برای گروه سنی «ب» و «ج» در انتشارات یاسما، وابسته به مرکز مشاوره یاسان منتشر شده است.
در معرفی این کتاب آمده است: مریم جمشیدی، نویسنده این کتاب، دانشآموخته رشته روانشناسی است و داستان را بر اساس اصول روانشناسی تدوین کرده تا کودکان داغدار بتوانند با سوگ مواجهه آسانتری داشته باشند و این مرحله را پشت سر بگذارند. این داستان همچنین به بزرگسالان آموزش میدهد چطور با کودکان داغدیده برخورد کنند تا التیامبخش عمق درد و ناراحتی آنها باشند.
این قصه روانشناسانه با همکاری و تایید انجمن روانشناسی بالینی کودک و نوجوان به چاپ رسیده است.
در مقدمه این کتاب آمده است: داستان «گنجشکی و درخت بید» روایتی کوتاه از رشته ناگسستنی مهر است؛ رشتهای سحرآمیز که ما را به دیگری پیوند میدهد، قدرتمندمان میسازد و بعد در کمال ناباوری آسیبپذیرمان میکند. دوست داشتن بهای گرانی دارد، اما زندگی بدون مهر ورزیدن، زیستن در دنیایی تاریک و سرد است؛ درست شبیه زمهریری که آن را پایانی نیست. پس دو انتخاب در مقابل است: یا باید به خلوت خود خو بگیری و در آرامش عذابآور زمهریر بیاسایی یا باید خطر کنی و بهای بهشت را بپذیری و بپردازی. ما از نخستین روز زندگی مهر را برگزیدهایم و مادر را معنای تمامعیار این بهشت دریافتهایم؛ بهشتی که امن است و به ما جسارت تجربه کردن این دنیای هولناک ناشناخته را میدهد. بهشتی که پناه است و رنج تجربه کردن دنیا را میکاهد و اشتیاق دوباره کشف کردن را زنده نگه میدارد. در این رفت و آمد، بین دنیا و بهشت آغوش مادر، دلهرۀ همیشگی ما از آغاز این بود که برگردیم و او چشم به راه ما نباشد.
روزی که به مادر دل میبستیم، کسی نبود که بگوید تلخترین واقعیت هستی این است که به هرچه دل میبندیم، روزی از دست خواهیم داد و حالا ما مهری ناگسستنی و تکرارنشدنی در دل داشتیم و یک هراس بزرگ در پس ذهنمان که نکند روزی این بهشت بر سرمان آوار شود. ما خطر کرده بودیم، بیآنکه بدانیم بهای این عشق، غرامتی سنگین است. ما نمیدانستیم تا زمانی که بهشت امن در کنار ماست، هراس از دست دادن رهایمان نمیکند و روزی که از دست برود، تکهای از وجود ما را با خود خواهد برد. اما اگر این بهشت امن را در آغاز مسیر زندگی از دست بدهیم، چگونه باید دنیا را تجربه کرد؟ بدون امنیتی که به ما جرأت میداد و بدون پناهی که اشتیاق دوباره تجربه کردن را شعلهور می ساخت. جای خالی مادر همیشه درد خواهد کرد و این شبیه همان دردهای کودکی نیست که مادر میگفت بزرگ که شویم یادمان میرود. شاید در آن روزهایی که هنوز زیستن در این دنیا برایمان تازگی دارد، این درد را فریاد نزنیم، نامی از او نبریم، اشکی نریزیم و اندوهی بزرگ را در پس بازی کودکانهای پنهان کنیم، اما سوگوار او خواهیم ماند تا زمانی که گرد پیری بر سرمان بنشیند؛ حتی اگر زمانی او را از دست داده باشیم که هیچ خاطره روشنی از مادر در ذهنمان نقش نبسته باشد. این رنج بزرگ اگرچه فراموش نمیشود، اما میتوان آن را التیام بخشید. مرهم مهر معجزه میکند و شفا میبخشد. بهشت دیگری باید ساخت که به ما جسارت تجربۀ دنیای ناشناختۀ درونی را دهد و پناهی باشد که رنج این اکتشاف را بکاهد و شور و اشتیاق دوباره زندگی کردن را بیفروزد. بهشتی که این بار میدانیم روزی از دست خواهد رفت، اما رشته مهر آن هرگز گسسته نخواهد شد.
انتهای پیام
نظرات