به گزارش ایسنا، دکتر یحیی فوزی ضمن اشاره به پیشینه تاریخی دویست ساله اندیشه الگوی پیشرفت در ایران معطوف به ویژگی های دینی و ملی و همچنین تاکید جریان غالب اسلامی در سالهای بعد از انقلاب بر ضرورت پیگیری این الگو، به تبیین چرایی و چیستی طرح مجدد الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت در دهه سوم و چهارم انقلاب اشاره کرد.
وی در این ارتباط افزود: علیرغم این پیشینه تاریخی، بحث احیاء الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت مجددا در دو دهه گذشته مطرح و آثار مختلفی در مورد آن نگاشته شد که سوال این است که چرا و تحت تاثیر چه دغدغه هایی مجددا این الگو مطرح شد و این آثار چگونه الگوی اسلامی- ایرانی مطلوب خود را بازنمایی کرده اند و یافته های این محققان از چه نوآوری هایی نسبت به اندیشه های پیشین در این باره برخوردارند؟
وی در ادامه برای پاسخ به این سوالات که در کتاب "علوم انسانی و الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت: فراترکیب یافته های پژوهشی" به صورت مشروح و روشمند نگاشته است، به صورت خلاصه نتایج یافته های خود را ارائه کرد.
فوزی تصریح کرد: این الگو تداوم یک عقبهٔ اندیشهورزی تاریخی طولانی در علوم انسانی ایران در باب پیشرفت است که ضمن حفظ جوهرهٔ خود، مبتنی بر نیازها و شرایط در مقاطع مختلف تاریخی بازطرح شده است. به بیان دیگر، الگوی پیشرفت مبتنی بر مؤلفههای اسلامی و ایرانی طرح نوظهور و فیالبداههای نیست، بلکه تداوم اندیشهورزی در خصوص پیشرفت و توسعه در ایران طی دو قرن گذشته است؛ به طوری که میتوان گفت بیشتر متفکران ایران از دوران قاجار تاکنون بر ضرورت همسویی هرگونه الگوی پیشرفت با مؤلفههای دینی و ملی ایران تأکید داشتهاند و از الگوهای مختلف اسلامیایرانی برای پیشرفت کشور حمایت کردهاند؛ لذا میتوان از طرح الگوهای متنوع اسلامیایرانی پیشرفت در اندیشهٔ متفکران ایرانی سخن گفت که شناخت عمیق این پیشینهٔ فکری برای طراحی الگو و حفظ پشتوانهٔ تاریخی فکری و تبارشناسی آن میتواند پشتوانهٔ نظری آن را تقویت کند.
وی اضافه کرد: همچنین طرح الگو در مقطع تاریخی جدید تحتتأثیر نظریات جدید در علوم انسانی دربارهٔ توسعه است. نظریات جدید علوم انسانی دربارهٔ توسعه با تحول از نظریات یکسانانگار تا نظریات پساتوسعه تحول مهمی را داشتهاند که در آنها بر ضرورت همسویی با بسترهای فرهنگی و ارزشی و نیازهای تاریخی اجتماعی جوامع تأکید دارند و محققان مبتنی بر این ادبیات جدید تلاش کردهاند با اعتمادبهنفس بیشتری از این ادبیات به مثابهٔ پشتوانهٔ نظری مناسبی برای طراحی الگوی پیشرفت معطوف به ارزشها و نیازهای دینی و ملی ایران استفاده کنند. علاوه بر اینکه تبادل تجربهٔ عملی اندیشهورزی متفکران علوم انسانی دربارهٔ توسعه و پیشرفت در جهان اسلام نیز بر این امر تأثیرگذار بوده است.
فوزی خاطرنشان کرد: این الگو هر چند تحت تاثیر و تداوم اندیشه بومی گرایانه در باب پیشرفت و توسعه در ایران معاصر و تداوم اندیشه متفکران انقلاب اسلامی و اندیشه نوگرایان دینی - فقهی در سالهای بعد از انقلاب است، اما طرح مجدد آن در دههٔ سوم انقلاب برای تصحیح مسیر و رفع موانع پیشبرد این الگو مطرح شده است.
وی افزود: اصولاً پروژهٔ انقلاب اسلامی تحقق الگوی پیشرفت اسلامیایرانی با غلبهٔ خوانش نوگرایی فقهی بود و لذا تحقق آن را میتوان در سالهای بعد از انقلاب و در اسناد بالادستی کشور بهخوبی مشاهده کرد. تأکید بر پیوند اسلامیت و جمهوریت در عرصهٔ سیاسی و پیوند هوشمند بین سنتها و ارزشهای دینی با دنیای مدرن در عرصهٔ فرهنگی و اجتماعی و دفاع از عدالت، رشد اقتصادی و رفاه عامه در عرصهٔ اقتصاد و دفاع از هنر متعهد، تکنولوژی همسو با نیازهای بومی و... از جمله مؤلفههای مهم الگوی جریانهای غالب اسلامگرا و نوگرایان دینی بعد از انقلاب بود.
فوزی ادامه داد: اما طرح مجدد الگوی اسلامی ایرانی در دههٔ سوم انقلاب واکنشی به مشکلات موجود پیشبرد الگوی توسعه بعد از انقلاب و تلاش برای حفظ هویت و کارآمدی نظام سیاسی و تقویت ارتباط نظریه و عمل در ایران است و احیا و تصحیح و تکمیل الگوی پیشرفت بعد از انقلاب مدنظر بوده است. و وجه نوآورانهٔ طرح این الگو در دههٔ سوم انقلاب، نه الگویی جایگزین، بلکه نقشهٔ راهی برای تصحیح مسیر و تقویت آن و طرحی مکمل برای الگوی بعد از انقلاب بوده است و لذا مقولات مستخرج از پژوهشها نیز تأکیدکنندهٔ شعارها و آرمانهای اولیهٔ انقلاب همراه با ورود عمیقتر به جزئیات و نقد میزان ارتباط نظریه و عمل است.
استاد پژوهشگاه علوم انسانی افزود: این الگو، در مقطع جدید، برای رفع موانع و چالشهای فراروی پیشبرد الگوی پیشرفت بعد از انقلاب و کارآمدسازی آن شکل گرفته است. طرح الگو در دههٔ سوم انقلاب ارتباطی وثیق با تجربه و چالشهای اجرای برنامهٔ توسعه در ایران در سالهای بعد از انقلاب داشته و برآمده از تعامل نظر و عمل بوده است و مبتنی بر تجربیات اجرایی الگوی بومی چهل ساله و مشکلات آن است و در یک رفتوبرگشت مداوم بین نظر و عمل ضرورت آن شکل گرفته و طراحی آن متناسب با رصد میدان عمل است و تم محوری آن رفع عدمانسجام نظری وررفع موانع کارآمدی عملی الگوی بعد از انقلاب است. و لذا پژوهشگران ضمن تأکید بر نقاط مشترک الگوهای پیشین، که در الگوی بعد از انقلاب متحقق شد، به سمت تمرکز خاص بر چگونگی تحقق فرامقولههایی همچون چگونگی مردمسالاری دینی کارآمد، چگونگی تحقق اقتصاد درونزا و ایجاد پیوند بین رشد و عدالت، چگونگی تقویت بنیانهای معنوی و اخلاقی خانواده رفته و آنها را مورد مطالعه قرار دادهاند. به بیان دیگر، دغدغه ها در خصوص الگو در این مقطع جدید به سمت خوانشی کارامد از مولفه های پیشین و ایجاد نقشهٔ راه برای عملیاتی کردن فهم عمیقتر از چگونگی پیوند این خوانش با مبانی نظری پیشین بوده است که تعمیق این روند می تواند به ارائه الگویی واقع گرا و آرمان نگر از پیوند بین مولفه های دینی و بومی و همسو با تجارب موفق بشری و کارامد منجر شود.
فوزی همچنین ضمن اشاره به برخی موانع نظری موجود افزود : الگوی اسلامیایرانی هر چند بر بنیانهای تفکر حداکثرگرایانهٔ شیعی تأکید داشته، اما در درون خود با دو رویکرد مواجه است که عبارتند از رویکرد تأسیسی که با تاکید بر مسیری یکتاانگارانه از پیشرفت ، نگاهی بدبینانه به عقل و تجربهٔ بشری دارد و رویکرد تصرفی اجتهادی در بین حداکثرگرایان دینی، که بر ضرورت استفاده از عقل و تجربهٔ جوامع مختلف و همسویی حداکثری دین و عقل و علم تأکید دارند که این تفاوت در رویکردها می تواند مانع مهمی در مسیر اجماعسازی در مورد بنیانها و راهبردها باشد و لذا شفافسازی مواضع و اجماعسازی گفتمانی در بین این جریان های دینی یکی از ضرورتهای مهم این مقطع بوده است که نیازمند گفتوگوی بیشتر با طیف وسیعتری از محققان و رسیدن به اجماعی نظری در اینباره است.
انتهای پیام
نظرات