به گزارش ایسنا، ناصر ابراهیمی با حضور در ایسنا به گفتوگو با خبرنگاران نشست و خاطرات خود از سالها حضور در فوتبال را مرور کرد. او که طی دورههای مختلف سرمربی تیم ملی ایران بوده، عنوان کرد که ۱۵۹ فوتبالیست را به فوتبال ایران معرفی کرده است. ابراهیمی در این گفتوگو از دوران حضورش در پرسپولیس هم سخن گفت. این پیشکسوت نام آشنای فوتبال که که یار غار علی پروین در پرسپولیس محسوب میشود، خاطرات جالبی هم از همکاری با پروین به زبان آورد.
در ادامه گفتوگوی ناصر ابراهیمی را با خبرنگاران ایسنا میخوانید:
* فوتبال شما از کجا شروع شد؟
در مرز ۸۰ سالگی هستم. میتوانم بگویم که از ۱۰ سالگی پایم به توپ خورده است. نه والیبال، نه شنا و نه دوچرخه سواری بلد نیستم. هیچ ورزشی را به جز فوتبال دنبال نکردم. ۲۶ اردیبهشت ۱۳۲۱ در دروازه شمیران دنیا آمدم. در خیابان نامجو و مدنی چهار زمین فوتبال وجود داشت که از آنجا فوتبالم را شروع کردم. وقتی که ششم ابتدایی را پشت سر گذاشتم، آقای اکبر کیا فوتبال من را کشف کرد و مرا به تیم شاهین برد. در نوجوانان و جوانان یعنی سال ۱۳۳۲ و ۱۳۳۳ وارد باشگاه شاهین شدم. بعد از پنج سال همراه همایون بهزادی و حمید شیرزادگان به تیم بزرگان شاهین اضافه شدیم. در سال ۱۳۳۹ بازیکن فیکس شاهین بودم و اولین بازی من برابر تیمی از روسیه بود. در پست هافبک بازی میکردم. بزرگانی چون مسعود برومند، آقاحسینی و عراقی در آن تیم بازی میکردند که من از فوتبال آنها میترسیدم. من از ذخیره بودن بدم میآمد. باشگاه شاهین مکتب دکتر اکرامی بود.
* در آن زمان در ورزشگاه امجدیه بازی میکردید.
بله! اصلا چرا نام این ورزشگاه را تغییر دادند؟ این ورزشگاه را فردی به نام امجد وقف کرد. یعنی زمین ورزشگاه را وقف کرد. این ورزشگاه دیوار گلی داشت و سیمخاردار اطرافش بسته بودند. حدود ۱۲ هزار تماشاگر به ورزشگاه میآمدند که هر بازی ۱۱ هزار نفر طرفدار شاهین بودند. شاید گوشه ورزشگاه افرادی به عنوان طرفدار تاج به ورزشگاه میآمدند. از همان اول شعار شاهین گفتار نیک و کردار نیک بود. وقتی مسافرت میرفتیم دکتر اکرامی به ما کتاب میداد و میگفت بخوانید و بعد از شما میپرسم که چه فهمیدید. برای همین میگویند مکتب شاهین. همه اعضای تیم دکتر و مهندس بودند. چهار سال در تیم شاهین بازی کردم و بعد بر اساس اتفاقاتی به تیم تاج رفتم. در تیم تاج، تیمسار خسروانی بود که خیلی خدمت کرد. ۴۰۰۰ تومان پول پیش و ماهی ۴۰۰ تومان حقوق گرفتم. آن زمان باشگاه شاهین پولی نمیداد و آماتور بود. چهار سال برای تاج بازی کردم. تیمسار خسروانی برای من معافیت سربازی گرفت و سپس استخدام برق تهران شدم. در تیم ملی هم فقط سه بازی انجام دادم که یک بازی برابر پاکستان و یک تیم عربی و یک تیم افغانستانی بود. وقتی در برق استخدام شدم برای آنها هم کاپیتان بودم و هم مربی. در ادامه کلاسهای مربیگری را در کشورهایی مثل فرانسه پشت سر گذاشتم. همه مدارک معتبر فیفا را هم دارم. به من میگفتند که بهترین تمرین دهنده هستم. از دواندن بازیکنان به دور زمین بدم میآمد و سعی میکردم هیچ وقت تمرینات تکراری نداشته باشم.
* از کجا به مربیگری تیم ملی رسیدید؟
قبل از انقلاب مربی تیم ملی نوجوانان شدم. همه بازیکنان آن تیم بعدها بازیکن پرسپولیس و استقلال شدند. بازیکنانی چون محمد پنجعلی، ناصر محمدخانی، شاهرخ و شاهین بیانی در تیم حضور داشتند. بعد از آن مربی تیم ملی جوانان ایران شدم.
* بعد از انقلاب هم مربی تیم ملی بودید؟
سه ماه بعد از انقلاب من و حسن حبیبی مربیان تیم ملی شدیم. حسن حبیبی الان در خانه نشسته است. بعد از مدتی همایون شاهرخی مربی تیم ملی شد و وقتی قهرمان شدند اما به المپیک روسیه نرفتند، حسن حبیبی استعفا داد و من سرمربی تیم ملی شدم. یعنی از هشت سال جنگ، شش سالش من سرمربی تیم ملی بودم. فوتبال تهران تعطیل شده بود و شرایط سختی بود. در آن مقطع هر استانی برای خود فوتبال را دنبال میکرد. من ۷۷ نفر را به تیم ملی دعوت کردم. از مربیان سرشناس استانها خواستم بازیکنان خوب خود را معرفی کنند. برای هر پست ۷ بازیکن دعوت کردم. از این ۷۷ نفر باید ۲۲ بازیکن انتخاب میکردم. روز اول به آنها گفتم که بازی های لیگ نداریم و هر کسی فکر میکند اگر نامش را خط بزنم ناراحت میشود، بگوید. هر هفته باید ۱۰ بازیکن را باید خط بزنم. هیچکس اعتراض نکرد. همه هم ستاره هم بودند. مثل فوتبال الان نبود که در لیگ داخلی ستاره نداریم. من در طی دو ماه ۲۲ بازیکن را انتخاب کردم. در آن تیم، دروازهبان ناصر حجازی و بهروز سلطانی حضور داشتند. تیمی را آماده کردم که بازیکنانی چون علی پروین، نصرالله عبدالهی، محمد صادقی، قاسم پور و خیلی افراد دیگر در این تیم بودند.
رئیس سازمان تربیت بدنی در آن مقطع آقای مصطفی داودی بود. او مرا فراخواند و از من خواست نام شش بازیکن را خط بزنم. تیم قرار بود به هندوستان برود اما طرح ۲۷ ساله ها را اجرا کردند تا این نفرات را ما از تیم ملی کنار بگذاریم. (بر اساس این طرح بازیکنان بالای ۲۷ سال سن نمیتوانستند عضو تیم ملی باشند.) من همان جا به آنها گفتم این طرح را از کجا آوردهاید؟ آنها به من گفتند در خانه فلان بازیکن رفتهایم و متوجه شدیم آهنگ گوگوش را گوش میکند، به همین خاطر گفتند که سوسول ها را از تیم ملی خط بزنید و به جایشان حزب اللهیها را دعوت کنید. یعنی علی پروین، ناصر حجازی، محمد صادقی سوسول هستند و باید کنار بروند. به آقای داودی گفتم شما قبل از انقلاب خودتان مگر مربی تیم شنای بانوان نبودید؟ اما بعد از انقلاب آمدید و این کارها را میکنید. قرار بود علی پروین هم کاپیتان تیم باشد هم به من کمک کند اما از من خواستند که این نفرات را کنار بگذارم، من هم همان جا گفتم یا با این تیم به هندوستان می روم یا دیگر کنار تیم نخواهم بود. همانجا خداحافظی کردم و وقتی به محل تمرین رسیدم متوجه شدم که تمرین تعطیل شده است. دلیلش را پرسیدم که گفتند آقای داودی دستور داده تمرینات تیم ملی تعطیل شود.
من کسی نبودم اما اجازه نمی دادم که بازیکنی به من تحمیل شود. آن زمان نفرات مد نظرشان را از تیم ملی کنار گذاشتند و افراد جدیدی را که میگفتند بچه حزباللهی هستند دعوت کردند. تیم به هندوستان رفت و ششم شد. وقتی تیم بازگشت رئیس فدراسیون هم تغییر کرد. همانجا بود که به آقای آبشناسان رئیس وقت فدراسیون فوتبال گفتم که فقط میخواستید من با تیم به هندوستان نروم! در ادامه من سرمربی تیم ملی شدم و با آن تیم به اندونزی رفتیم و قهرمان شدیم.
در هشت سال جنگ، شش سال سرمربی تیم ملی بودم و در روزهای سخت تیم ملی را آماده میکردم. به خاطر اینکه نگویند چرا تیم ملی فقط سفر خارجی میرود، تیم را به همه ایران بردم. یعنی یک بار به زاهدان و در ادامه به کرمان و بعد به بندرعباس و بعد به اهواز رفتیم. چون در اهواز شرایط جنگی بود ما در دزفول اسکان داشتیم. در آن مقطع زمانی رزمندگان ما بستان را پس گرفته بودند و به همین خاطر ما تیم ملی را به بستان بردیم تا دیداری با رزمندگان داشته باشند. البته در راه، اتوبوس دچار اشتباه شد و به جای حرکت در مسیر بستان به سمت نیروهای عراقی حرکت کرد. نزدیک رودخانه شدیم و دیدیم که رزمندهها آن سوی آب مشغول شستن لباسهایشان هستند. همان لحظه یه آمبولانس با سرعت به اتوبوس نزدیک شد و به راننده گفت چه کار میکنی؟ آن طرف عراق است و آنها سربازان عراقی هستند. اتوبوس در همان معبر باریک به سختی دور زد و به سمت بستان حرکت کردیم. خدا رحم کرد که آن زمان کسی متوجه حضور اتوبوس ما نشد و به سمت ما تیراندازی نکردند. وقتی به تهران بازگشتیم بعد از چند روز تیم را به ایلام بردیم. در آنجا هم بازی کردیم و به سنندج رفتیم.
خاطرم هست وقتی در مریوان بودیم خمپاره شلیک کردند و ما با همان لباس ورزشی فرار کردیم. یادم میآید مسابقات دهه فجر را در تهران برگزار کردیم که در آن مقطع کشورهایی مثل غنا و پاکستان و فلسطین آمده بودند، من هم تیم ملی را به دو تیم A و B تقسیم کردم و با دو تیم در این مسابقات شرکت کردیم. خودم مربی تیم B بودم تا نگویند سرمربی تیم بهتر را انتخاب کرده است. تیم A حذف شد، ما هم در پنالتی شکست خوردیم و حذف شدیم. با وجود اینکه برای پنالتی ها تمرین می کردیم اما بارها و بارها در مسابقات مختلف در پنالتی شکست می خوردیم.
* بعد از شما چه کسانی هدایت تیم ملی را بر عهده داشتند؟
بعد از من آقای دهداری سرمربی تیم ملی بودند و بعد از او هم علی پروین سرمربی شد. علی پروین بعد از انتخابش به عنوان سرمربی از من خواست که به عنوان دستیار در کنارش باشم. من هم با وجود اینکه قبلا سرمربی تیم ملی بودم اما پذیرفتم که کنار پروین به عنوان مربی کار کنم. پروین هم همه مسائل فنی را به من سپرده بود. ما به پکن رفتیم و قهرمان شدیم و در ادامه در جام ملت های آسیا در هیروشیما اشتباهاتی انجام دادیم و کنار رفتیم. در آن مسابقات یک گل در شرایطی که آفساید بود به ما زدند و ما حذف شدیم.
* در مقطعی فوتبال ایران دچار دگرگونی شد، به طوری که خیلی از مربیان بزرگ کنار رفتند و خانهنشین شدند. به نظر شما این موضوع چقدر روی فوتبال ایران تاثیر گذاشته است؟
همین طور است. فوتبال ایران سازندگی اش را فراموش کرده است. در باشگاه راه آهن فردی به نام آقا مدد حضور داشت که سالی ۱۰ بازیکن به تیم ملی تحویل میداد در حالی که هیچ پولی هم نمیگرفت. ما در آن زمان با باشگاه هایی مثل برق تهران، تهران جوان و بانک ملی و همینطور هما در بازیکنسازی رقابت میکردیم. من یادم می آید باشگاهی مثل آرارات همیشه در تیم ملی بازیکن داشت. قبل از انقلاب همه باشگاه ها به سمتی حرکت می کردند که برای خودشان استادیوم داشته باشند. تیم تاج در حوالی سبلان زمین فوتبال داشت و در سمت دروازه تهران هم دفتر ساختمان باشگاه بود. هما هم نزدیک فرودگاه مهرآباد یک استادیوم اختصاصی داشت. قرار بود هر کس در زمین اختصاصی خود مسابقه بدهد اما انقلاب شد. دهداری در تیم هما ستاره های زیادی را به فوتبال معرفی میکرد اما الان در باشگاهی مثل پرسپولیس یا استقلال آیا ستاره میبینید؟ از بازیکنان پرسپولیس آیا بازیکنی می شناسید که تهرانی باشد؟ همه برای شهرستان های دیگر هستند. البته به جز کامیابینیا. یادم است او زمانی که سن کمی داشت به تمرین پرسپولیس میآمد و میگفت مرا این طور نبینید، یک روز در همین تیم بازی میکنم. کودکان الان یک رایانه در اختیار دارند و بازی میکنند اما در قدیم زمین های خاکی فراوانی وجود داشت که از آنها فوتبالیست درمیآمد.
* در مقطعی که شما سرمربی تیم ملی ایران بودید تیم به المپیک روسیه نرفت و در مقدماتی جام جهانی هم حضور نداشت. اینگونه مسائل چقدر در سوختن یک نسل فوتبال ایران تاثیرگذار بود؟
وقتی که می گویند نسل سوخته یعنی ما. من یک مربی سوخته هستم، ما حقوق بگیر بودیم یعنی من ماهی ۳۰۰۰ تومان حقوق می گرفتم، آیا با این پول میتوانستم پیکان یا خانه بخرم؟ در آن مقطع به بازیکنان ماهی ۱۰۰۰ تومان حقوق میدادیم. آنها از این پول برای ایاب و ذهاب استفاده میکردند. من خودم برای رفتن به سر تمرین ماشین نداشتم و به میدان امام حسین می آمدم و از آنجا به آزادی و از آنجا سوار ماشین دیگری میشدم و به محل تمرین می رفتم. در زمان ما یک پیکان ۱۶ هزار تومان بود که ما با حقوق ۳۰۰۰ تومانی نمیتوانستیم ماشین بخریم. ما به بازیکنانی که تاکسی داشتند ۴۰۰ تومان بیشتر می دادیم چون آنها تاکسیشان را میخواباندند و از کار میافتادند. در آن زمان شعار نه شرقی نه غربی می دادند و به همین خاطر روسیه را تحریم را کردند و به مسابقات نرفتند. می گفتند روسیه جهانخوار است. چه ستاره هایی در آن مقطع سوختند که در این مسابقات حضور نداشتند.
ما با حقوق ۳۰۰۰ تومان نسبت به بقیه بهتر زندگی می کردیم اما نمیتوانستیم با آن ماشین و خانه بخریم. اولین خانه ای که خریدم با کمک اداره برق بود که ۸۵ هزار تومان برای آن پرداخت کردم. علی پروین هم دو کوچه بالاتر از ما به مبلغ ۱۲۰ هزار تومان خانهای خرید. در آن مقطع نام برخی بازیکنان را از تیم ملی خط زدم که الان میتوانند اعتراض کنند چون همه آنها نفرات خوبی بودند. امیر قلعه نویی هنوز برایش سوال است که چرا من او را خط زدم. درست است که در خط دفاع هم نفرات زیادی بودند اما من در آن مقطع به محمد پنجعلی اعتقاد داشتم. به اعتقاد من بهترین دفاع وسط فوتبال ایران حمید جاسمیان و محمد پنجعلی بودند. به محمد پنجعلی از روپایی زدن یاد دادم تا بهترین دفاع فوتبال ایران شد. در قدیم فوتبال در اختیار خوزستان، اصفهان، آذربایجان و تهران بود اما الان فوتبال در اختیار مازندران است چون در هر تیمی یک بازیکن مازندرانی حضور دارد. خاطرم است زمانی که مربیگری میکردم بازیکنی مثل فرشاد پیوس زودتر از سایرین میآمد تا با او تمرین کنم. او تمرین کرد تا بازیکنی به نام فرشاد پیوس شد اما الان از فوتبال تهران دیگر خبری نیست. همه اینها هم به خاطر این است که مشکلات مدیریتی وجود دارد.
* دلیل مشکلاتی که به آن اشاره کردید چیست؟
مشکلات مدیریتی! در باشگاهی مثل پرسپولیس طی ۴۳ سال ۲۳ مدیر عوض شده است. مدیری در این باشگاه وجود داشته که سه ماه و مدیری هم دو سال و نیم کار کردند. همه مدیران کوتاه مدت حضور داشتند. در فوتبال برنامه بلندمدت و کوتاه مدت داریم. اگر یک مدیر بخواهد تیمی را در کوتاه مدت قهرمان کند باید برای آینده هم برنامه داشته باشد. باید بپرسید مدیران باشگاه ها برای تیم های پایه چه کار کرده اند که الان مدیر آکادمی باشگاه پرسپولیس باید از جیب خودش هزینه کند؟ به طور مثال در مقطعی محمد پنجعلی از جیب خودش برای تیم های پایه آب معدنی می خرید. الان پرسپولیس پنج سال است که قهرمان شده اما اگر الان قهرمان نشود باید سر سرمربی را ببرند؟ کدام مدیرعامل آمده که طلب من را که مربوط به ۲۰ سال قبل است بپردازد. من آن زمان با ۴۰ میلیون تومان طلبم میتوانستم خانه بخرم اما به من میگویند برو از همان مدیر که با تو قرارداد بست پولت را بگیر! شما فکر می کنید چرا اکثر بازیکنان علاقه دارند به تیم های عربی بروند؟ در آنجا پولشان را کامل و به موقع میگیرند و بعد اگر هم نخواهند جدا می شوند.
* شما چند بازیکن به فوتبال ایران معرفی کردهاید؟
۱۵۹ بازیکن را معرفی کردم، آخرین بازیکن هم مهدی طارمی بود که وقتی فوتبالش را دیدم به پدرش گفتم او فوتبالیست میشود. او را به تیم ملی نوجوانان معرفی کردم که سرمربی وقت بعد از یک هفته او را خط زد اما الان طارمی در اروپا بازی میکند. بازیکن دیگری که به فوتبال ایران معرفی کردم آندرانیک تیموریان بود که به تمرین تیم عقاب آمد و فوتبالش پیشرفت کرد. تیموریان به تیم ابومسلم رفت و در آنجا هم دیده شد و بعد هم به تیم ملی دعوت شد.
* الان مدیرانی بر سر کار هستند که شاید خیلی برای سازندگی دلسوزی ندارند اما در گذشته مربیانی چون دکتر اکرامی به ساخت بازیکنان اهمیت می دادند. میشود اینها را با هم مقایسه کرد؟
یک دوره من سرمربی تیم برق تهران بودم و به مسئول ورزش وقت گفتم که ۳۰ بازیکن در اختیار دارم اما توپ و امکانات ندارم. آن زمان برای ورزشگاه آزادی نامه نوشتم و زمین و توپ در اختیار من قرار دادند. بعد خیلی از بازیکنان به عضویت تیم ملی درآمدند. ما با مینی بوس اداره برق به محل تمرین می رفتیم و می آمدیم اما الان ناصر ابراهیمی بخواهد چنین کاری کند آیا به او زمین و امکانات می دهند؟ به من میگویند اجاره زمین ساعتی ۲ میلیون تومان است. مگر چقدر سرمایه داریم که بخواهیم این همه پول اجاره زمین بدهیم؟ ما به مربیان سازنده معروف بودیم، در گذشته مربیانی چون دهداری در این فوتبال سازندگی می کردند. ما انقلاب کردیم که این شرایط را بهتر کنیم اما همه چیز پولی شد. خیلی از فوتبالیست ها برای خانواده هایی بودند که شرایط مالی خوبی نداشتند. در کل فوتبال ایران بگردید تعداد کمی فوتبالیست پیدا می کنید که ثروتمند بوده باشد اما الان شرایط تغییر کرده و مدارس فوتبال رشد کردهاند. از بازیکنان پول می گیرند و به آنان فوتبال یاد می دهند.
باید ابتدا ببینید بازیکنی استعداد دارد یا نه و بعد به او یاد بدهید. الان تا بازیکنان تیم ملی فوتبال را کنار می گذارند می خواهند مربی شوند. باید ببینید اصلا استعداد دارید که مربیگری کنید؟ البته هستند در دنیای فوتبال کسانی که فوتبالیست نبودند اما مربیان بزرگی شدند مثل مورینیو که فوتبال بازی نکرد. البته در ایران الان می بینیم که برنامه های تلویزیونی می سازند و دلقکها را دعوت می کنند که از بین بازیکنان جوان فوتبالیست کشف کنند! آیا اینگونه میشود فوتبالیست کشف کرد؟
* شما فکر میکنید مشکل فوتبال ایران دقیقا کجاست و چه کاری باید انجام شود تا شرایط بهتری پیدا کند؟
اجازه بدهید راحت بگویم، مجلسیها و دولتیها ورزش را دوست ندارند. در ورزش رقابت وجود دارد. کشتیگیری مثل حسن یزدانی وقتی از یک کشتی گیر آمریکایی دو بار شکست میخورد تلاش میکند که آن شکست را جبران کند. او کار را رها نکرد و تلاش کرد تا شکست خود را جبران کند. چه کسی میداند که او چقدر زحمت کشیده است؟ آن وقت در شهر خودش برایش گلریزان میکنند و هر کس پولی کمک میکند، آیا از او پرسیدهاند که خانه دارد یا نه؟ ورزش در ایران حمایت نمیشود. ورزش در دنیا حرفهای است اما در ایران اینگونه نیست. کشتی گیر آمریکایی پول میگیرد که بیاید و کشتی بگیرد. به کدامیک از ورزشکاران ما سکه دادند و از او تقدیر کردند؟ یادم میآید به ما گفته بودند اگر در پکن قهرمان شوید در شهرک اکباتان به شما خانه میدهیم. قهرمان شدیم اما بعد از چند سال فقط نفری ۵۰۰ هزار تومان به ما دادند.
کشتی گیر هم سختیهای زیادی هم میکشد اما هیچ حمایتی از او نمیشود. مربی تیم ملی کشتی فرنگی مستاجر است. آیا خبر دارند که ناصر ابراهیمی کجا زندگی میکند؟ وقتی میگویم در دماوند هستم همه فکر میکنند یک ویلای بزرگ دارم اما من در مسکن مهر زندگی میکنم. با حقوق بازنشستگی زندگی میکنم. علی پروین که یکی از اسطورههای فوتبال ایران است، اوایل توپها را پشت صندوق ماشینش میگذاشت و در سمت شمال تهران در یک زمین تمرین میکردند. علی پروین از مربیان زیادی کار یاد گرفته اما خودش هم خواست که مربی خوبی شود اما آیا فدراسیون فوتبال در این شرایط میآید بزرگانی چون علی پروین و حشمت مهاجرانی را کنار هم جمع کند و بگوید از تجربیات شما استفاده کنیم. اگر ۱۰ نفر از این افراد را جمع کنند تجربه ۶۰۰ ساله خواهند داشت. علی پروین تیمش را به تپه داودیه میبرد و در آنجا تمرین میداد و به همین خاطر تیمش در بازی نفس زیادی داشت. علی پروین را همه دوست داشتند و اگر حرفی هم میزد همه احترام میگذاشتند. در فوتبال ما باید شرایط اینگونه باشد که اگر مدیری مثل صفایی فراهانی عملکرد خوبی دارد با تغییر دولتها کنار نرود، بماند و کارش را انجام بدهد. در شرایط فعلی واقعا کسی از محمود خردبین خبر میگیرد؟ یک روز میآید که خبر میدهند ناصر ابراهیمی فوت کرد اما بهتر است در زمان زنده بودن قدر این بزرگان را بدانیم.
* شما به عنوان یکی از بزرگان فوتبال ایران عملکرد دراگان اسکوچیچ را چطور ارزیابی میکنید؟
هنوز برایم سوال است که چه قدرتی او را سرمربی تیم ملی فوتبال ایران کرد؟ او شش سال است که در ایران کار میکند، تیم ملی ما لژیونرهای زیادی دارد اگر این لژیونرها کنار بروند میدانید چه اتفاقی رخ میدهد؟ در تیمهای باشگاهی ما یک ستاره حضور ندارد. خیلی از بازیکنان فوتبال ایران را اگر جمع کنید یک علی کریمی نمیشود.
* در یکی از داربیها مربوط به سال ۷۸ وقتی بازی ۲ بر ۲ مساوی شد شما خوشحالی عجیبی انجام دادید و بازی به درگیری کشیده شد. از آن بازی خاطرهای دارید؟
وقتی بازی ۲ بر ۲ شد من پشتک زدم و خوشحالی کردم چون بازی خیلی حساسی بود. یادم میآید قبل از آن بازی مهدی هاشمی نسب به استقلال رفته بود. او قبل از جدایی اش به علی پروین گفته بود که استقلال به من ۱۲۰ میلیون تومان میدهد اما پرسپولیس فقط ۷۰ میلیون میداد. به همین خاطر به من گفت که به پول احتیاج دارد و به استقلال رفت. در آن بازی هاشمی نسب برای استقلال گل زد و مقابل نیمکت ما خوشحالی کرد و غش کرد. وقتی بالا سر او رفتم دیدم به من میگوید که گل زدم. در ادامه در دقیقه ۸۸ توپ جلوی پای من در کنار خط اوت شد. علی انصاریان قصد داشت که اوت را بیندازد. به او گفتم که توپ را بلند روی سر افشین پیروانی بینداز، او هم توپ را روی سر افشین پیروانی انداخت و پیروانی هم با یک پاس فرصت خوبی برای علی کریمی ایجاد کرد و کریمی گل تساوی را زد. رئیس فدراسیون که استقلالی بود در ورزشگاه حضور داشت و من هم اول به سمت آنها دست تکان دادم و سپس پشتک زدم (با خنده). درون بازی هم درگیریهای زیادی رخ داده بود.
بعد از بازی چند نفر جلوی مرا گرفتند و گفتند که سوار مینی بوس شوم. سوار مینی بوسی شدم که شیشههایش مات بود و بیرونش مشخص نبود. سوار شدم و دیدم تعداد دیگری از بازیکنان هم هستند. ما از سربازی که در مینی بوس بود پرسیدیم ما را کجا میبرند که او هم گفت نمیدانم! ما ابتدا به سمت شهریار و بعد شهر ری حرکت کردیم. ساعت ۶ حرکت کردیم و ساعت ۱۱ شب حوالی مرکز شهر ما را به اداره پلیس بردند. انگار داشتند قاتلها را از مینیبوس پیاده میکردند. به من گفتند که لخت شو اما من نپذیرفتم. همه بازیکنان لخت شدند و بعد به بازداشتگاه رفتند اما من لخت نشدم. با فرماندهشان تماس گرفتند و او گفت که ناصر ابراهیمی را به اتاق دیگری ببرید. پرسیدند که در بازی چه حرفهایی زدید اما من گفتم که این مسائل را از داور بپرسید، بعد هم پرسیدند چرا مقابل هواداران استقلال خوشحالی کردهام که من هم گفتم مقابل هواداران پرسپولیس دست زدهام. در ادامه ساعت ۳ بامداد علی پروین و فرمانده پلیس آمدند و نهایتا ما را آزاد کردند. به خاطر آن اتفاق مرا شش ماه محروم کردند. سایر نفرات را هم به زندان قصر بردند و چهار روز در آنجا بودند.
* اگر بخواهید یک تیم فوتبال برای ایران نام ببرید چه بازیکنانی را در این تیم قرار میدهید؟
در دوره ما فوتبال را با سیستم W و M بازی میکردند یعنی یک مدافع وسط، یک مدافع چپ و یک مدافع راست در تیم حضور داشت. در ادامه دو هافبک هم در مقابل مدافعان بازی میکردند. در جلوی تیم هم پنج بازیکن به عنوان مهاجم حضور داشتند. اولین بار مجارستانیها از این سیستم استفاده میکردند. در ادامه سیستمها تغییر کرد و تیمها با چهار دفاع بازی کردند. یعنی سیستم ۴-۲-۴ ابداع شد و در ادامه انگلستان با سیستم ۴-۴-۲ بازی کرد و قهرمان شد. به اعتقاد من سیستم فوتبال بازی نمیکند بلکه شرح وظایف بازیکنان است که بسیار اهمیت دارد. من در فوتبال ایران با سیستم ۴-۲-۴ بازی میکردم و در ادامه سیستمهای دیگر هم باب شد. انتخاب کردن بازیکن برای یک تیم بسیار سخت است. من برای دفاع راست ابراهیم آشتیانی را انتخاب میکنم و برای دفاع وسط حمید جاسمیان و محمد پنجعلی را انتخاب میکنم. در دفاع چپ هم بازیکنی چون آندرانیک اسکندریان بسیار خوب کار میکرد یا مجتبی محرمی واقعا خوب بود. نمیشود بگوییم که کدام بازیکن واقعا بهتر است. دروازه بان هم محمود بیاتی و آقاحسینی را داشتیم. ناصر حجازی و عابدزاده هم بودند. در کنار آنها هم مهدی رحمتی واقعا دروازه بان خوبی بود. در خط هافبک، علی پروین، آندرانیک تیموریان و علی جباری هم بودند. واقعا نام بردن از بازیکنان کار سختی است. در کنار آنها پرویز قلیچخانی هم واقعا بازیکن خوبی بود. برای خط حمله هم بازیکنان خوبی مثل شیرزادگان یا عبدالله ساعدی هم بازیکن بسیار خوبی بودند. در خط حمله پیش از این همایون بهزادی، شیرزادگان و دهداری حضور داشتند که به آنها سه تفنگدار میگفتند. بنابراین نمیتوانم یک تیم را نام ببرم چون شاید نامهایی از قلم بیفتد. در کنار مهاجمان هم نمیشود نامی از علی دایی نبریم چون بازیکنی مثل رونالدو تلاش زیادی کرد که به او برسد.
* شما فکر میکنید اگر در حوزه مدیریت، فوتبال ایران تقویت شود میتوانیم پیشرفتهای چشمگیری را شاهد باشیم؟
بله همین طور است. چرا ما نباید خانمها را به ورزشگاه راه بدهیم تا بازی را تماشا کنند؟ چرا نباید خانمها فوتبال بازی کنند و اینکه ورزش بوکس را دنبال کنند؟ چه کسی گفته خانمها نباید ورزش را تماشا کنند؟ یک نفر گفته است که اگر دست خانمی را ببینید کار غیر شرعی انجام دادهاید. این چه حرفی است که میزنند؟ من به یک برنامه تلویزیونی رفته بودم که به من گفتند اول صحبتهایم «بسم الله الرحمن الرحیم» بگویم اما من ناراحت شدم و گفتم بگذارید خودم صحبت کنم، من همیشه به یاد خدا هستم و هر وقت که راه میروم و هر کاری انجام میدهم یاعلی میگویم. یادم میآید به پاکستان رفته بودیم تا یک مسابقه فوتبال انجام دهیم. یک روحانی هم با ما آمده بود. زمانی که در فرودگاه دوبی بودیم این روحانی از ما میخواست که بایستیم و نماز بخوانیم. به ما می گفت باید نماز تبلیغات بخوانید تا دین اسلام را تبلیغ کنیم. در پاکستان با تیم ملی این کشور بازی کردیم و بین دو نیمه روحانی همراه ما خواست که بایستیم و نماز بخوانیم! میگفت ۸۰ هزار در ورزشگاه هستند و فرصت خوبی است که انقلاب خود را تبلیغ کنیم. نتیجه نیمه اول صفر - صفر بود اما در نیمه دوم بازی را بردیم و روحانی همراه ما گفت به خاطر نمازی که بین دو نیمه خواندید بازی را بردید. من هم از او تشکر کردم و گفتم: مرسی مربی! در نهایت هم در آن مسابقات قهرمان شدیم.
* در هفتههای اخیر اختلافات میان مهدی طارمی و دراگان اسکوچیچ شکل گرفت که باعث شد طارمی از تیم ملی دور شود. نظر شما درباره این موضوع چیست؟
یک مربی گاهی کاری میکند که باید بیشتر به آن فکر کند. شما فکر نکنید کیروش وقتی رحمتی را از تیم ملی کنار گذاشت کار خوبی انجام داد. هادی عقیلی به همراه رحمتی صحبتی درباره تیم ملی انجام داده بودند که بعد کیروش آنها را کنار گذاشت. برای من سوال است که کیروش در کجا موفق بوده که برای فوتبال ایران تصمیم میگرفت؟ او هشت سال سرمربی تیم ملی ایران بود و فوتبال ایران را قهرمان آسیا نکرد. این در حالی است که به قلعه نویی فقط شش ماه فرصت دادند. خیلی ها فکر میکنند فوتبالیست شدن آسان است. برادرزاده های من میگفتند ما را فوتبالیست کن اما من به آنها می گفتم خودتان باید علاقه داشته باشید و به دنبال توپ بروید. مگر پسر تختی، خودش هم تختی شد؟ الان یک نفر که بازی ملی اش تمام میشود میخواهد سریع سرمربی تیم ملی شود اما این کار درست نیست. تیمی مثل نساجی مازندران را که ۲۰ سال در لیگ یک بود، جواد نکونام به لیگ برتر آورد. او باید مزد کارش را بگیرد. چرا که ۲۰ سال هیچ مربی ای نتوانسته بود نساجی را به لیگ برتر بیاورد و این نشان میدهد که او جوهره مربیگری دارد. او ۱۰، ۱۲ سال در اسپانیا بازی کرد. پدرش از من میخواست به او مشورت بدهم، من هم به نکونام گفتم تا وقتی که تو را میخواهند همانجا بمان. الان میگویند فرهاد مجیدی را باید عوض کنند. مگر چه تقصیری دارد که استقلال پارسال قهرمان نشده است؟ فرگوسن چطور فرگوسن شد؟ او ۲۷ سال در منچستر کار کرد. باشگاه منچستر در ۶۰ سال پنج مدیر عوض کرده اما در باشگاه پرسپولیس مدیران دائم عوض میشوند.
چرا نباید باشگاه پرسپولیس در اختیار دادگان یا علی پروین باشد؟ اینها یک ریال هم از دولت پول نمیخواهند اما پرسپولیس را به این مدیران نمیدهند و به یک فرد حراستی میدهند. یکی از همین حراستیها سالها پیش به من گفت که در یکی از سفرها مرا با خود ببرید. همان فرد، بعدها مدیرعامل باشگاه پرسپولیس شد. باشگاه پرسپولیس به شرکت هواپیمایی، هتل و خیلی از افراد دیگر بدهکار است. برای من سوال است که چطور این باشگاه پول کالدرون را میدهد اما ۴۰ میلیون تومان که به من بدهکار است را نمی دهد؟
پدر طارمی دو پسر داشت که هر دو فوتبالیست بودند. وقتی بازی مهدی را دیدم گفتم که این فوتبالیست میشود. حتی برادرش هم که در پست دفاع بازی میکرد بسیار عملکرد خوبی داشت. با این حال برادرش فوتبال را کنار گذاشت. مهدی ابتدا به سربازی رفت و بعد هم به پرسپولیس آمد و فوتبالش پیشرفت کرد اما درباره اختلاف نظرش با اسکوچیچ باید بگویم وقتی یک مربی فوتبال ایران را کوچک میکند باید مراقب این موضوع باشیم. اسکوچیچ مربی کارگران کشورش بوده و بعد از آن کجا بوده است؟ چون مدیر برنامه دارد میتواند در ایران هر کاری بکند. وقتی من دلال ندارم بیکار میمانم. او گفته بود فوتبالیستهای ایرانی تاکتیک ندارند. اگر تاکتیک ندارند چطور ۱۶ نفر در خارج بازی میکنند؟ مهدی طارمی هم جوابش را داد اما اسکوچیچ طارمی را خط زد. من فکر میکنم زحمات تیم ملی روی دوش وحید هاشمیان و کریم باقری است. باقری در تیم ملی سعی میکند حاشیهها را جمع کند. میدانید دلیل این اتفاق چیست؟ چون رئیس فدراسیون ما ضعیف است. بهترین رئیس فدراسیون ما دادگان و عابدینی بودهاند و صفایی فراهانی هم بسیار قدرتمند کار کرد. الان باید خوش به حال اسکوچیچ باشد که مربی تیم ملی ایران است. وقتی لیست ۱۱ نفره تیم اعلام میشود ۹ بازیکن لژیونر هستند. این نشان میدهد که بازیکنان ما در خارج چه عملکرد خوبی دارند. مثلا احمدرضا عابدزاده تلاش زیادی انجام داد که پسرش دروازهبان خوبی شود، من فکر میکنم که او خیلی هم از بیرانوند بهتر است و باید بیشتر از عابدزاده استفاده کنند.
انتهای پیام
نظرات