به گزارش ایسنا، حسن غفوریفرد سیاستمدار ایرانی که دارای مدرک دکترای فیزیک ذرات هستهای از دانشگاه کانزاس ایالات متحده آمریکا است که سابقه ۲ سال ریاست در کمیتهملی المپیک طی سالهای ۶۳ تا ۶۵ و ریاست سازمان تربیتبدنی طی سالهای ۶۸ تا ۷۲ را در کارنامه دارد. وی در طول این گفتوگو از اختلاف با میرحسین موسوی در طول دوران ریاست کمیته ملی المپیک و روابط حسنه با مرحوم هاشمیرفسنجانی در مدت ریاست سازمان تربیتبدنی گفت. وی همچنین به ملاقاتش با فیدل کاسترو رهبر انقلاب کوبا و حضور محمدعلی کلی و سامارانش در ایران اشاره کرد. پیشنهاد نجومی عربستان به علی پروین و تقاضای هاشمی رفسنجانی از سرمربی آن زمان تیمملی فوتبال ایران تنها بخش کوتاهی از دیگر مواردی بود که در این گفتوگو مطرح شد.
در ادامه مشروح کامل گفتوگوی ایسنا با حسن غفوری فرد آمده است:
به طور کلی اطلاعات بسیار کمی در مورد زندگی شخصی شما و فعالیتهایتان در حوزه ورزش وجود دارد، در مورد خود و خانوادهتان بگویید.
بنده فرزند سوم یک خانواده شش نفره و اولین نفری بودم که به دانشگاه رفتم. زمانی که موفق شدم به ژاپن بروم یا در در آمریکا حضور پیدا کنم همزمان کار و تدریس میکردم. خانواده ما از نظر درآمدی یک خانواده متوسط به شمار میرفت که در مرکز تهران زندگی میکردیم. پدرم کارگر روزمزد بود، خیاطی میکرد و لباس نظامی میدوخت و تا آخرین روز زندگیاش نیز کارگر بود و در نهایت سکته و فوت کرد. میخواهم بگویم از یک خانواده پولدار نبودم که موفق شوم به آمریکا بروم. من نه تنها پولی با خود به آمریکا نبردم بلکه برای خانواده نیز پول فرستادم. دو پسر و دو دختر دارم، یکی از پسرانم خارج از ایران زندگی میکند و دختر بزرگترم استاد تمام دانشگاه شهید بهشتی و اولین متخصص ژنتیک در ایران است و بیش از ۵۰۰ مقاله علمی دارد. دختر دومم نیز پزشک متخصص و پسر دیگرم نیز مهندس صنایع است. پسران و دخترانم همگی ازدواج کردهاند و خدا چهار نوه نیز به بنده هدیه کرده است و انشاءالله یک نوه دیگر به جمع آنها اضافه خواهد شد.
بنده از پنج سالگی به برق علاقمند بودم و از همان زمان که یاد دارم کار میکردم حتی در مراسم عروسی امور مربوط به برق مراسم را انجام میدادم. علاقمند هستم که نوههایم به فعالیتهای علمی مشغول شوند. به شخصه دنبال پول درآوردن نبودم و همواره زندگی ساده معلمی را ترجیح دادهام و به فرزندانم توصیه کردم روی درس و تحصیل تمرکز کنند، البته به ورزش بسیار علاقمند بودم و فرزندانم از همان دوران کودکی به طور کامل شنا کردن را بلد بودند و حتی دخترانم در دریا شنا میکردند. هرگز به آنها چیزی را تحمیل نکردم و هر کاری که خودشان دوست داشتند در مسیر رسیدن به آنمورد حمایتم قرار گرفتند.
شما بیشتر به عنوان چهرهای سیاسی شناخته میشوید تا چهرهای ورزشی با این وجود سابقه ریاست کمیتهملی المپیک و ریاست سازمان تربیتبدنی را در کارنامه دارید، در این رابطه توضیح دهید و بگویید چه شد در سطح ارشد مدیریت ورزش کشور مشغول به فعالیت شدید؟
بنده بیشتر به عنوان چهرهای علمی و سیاسی شناخته شدم و نه چهرهای ورزشی، البته علاقمندان و مخاطبان حق دارند چنین تصوری داشته باشند چرا که بیشتر مقالاتم مربوط به حوزه علمی است و به عنوان استاد تمام دانشگاه امیرکبیر مشغول به فعالیت هستم. یک لیسانس و سه فوق لیسانس در ایران ژاپن و آمریکا به دست آوردم و دکترای فیزیک هستهای از آمریکا هستم و برای اولین بار چندین دوره دکترا در رشته برق، آیندهپژوهی، مخابرات و...در ایران ایجاد کردم.
از نظر سیاسی بنده استاندار بزرگترین استان کشور یعنی خراسان بودم که در حال حاضر به سه استان تبدیل شده است. چهار دوره به عنوان نماینده مجلس شورای اسلامی انتخاب شدم که مربوط به دورههای اول، پنجم، هفتم و هشتم است. به عنوان معاون رئیس جمهور و وزیر نیرو فعالیت کردم و علاوه بر این، مشاور دو رئیس جمهور بودم و به عنوان بنیانگذار خانه احزاب در ایران نیز فعالیت کردم و در حال حاضر نیز دبیرکل جامعه اسلامی ورزشکاران هستم. همچنین از نظر سیاسی قبل از انقلاب به زندان رفتم، بنابراین بسیاری حق دارند که بیشتر وجه سیاسی کارنامه بنده را پررنگ ببینند.
در حوزه ورزش اما باید بگویم در چندین رشته ورزشی به شخصه فعالیت داشتم. والیبال، فوتبال و کشتی از مهمترین رشتههایی است که تا دوران جوانی آنها را دنبال کردم و در رشته کشتی آزاد و فرنگی در دانشگاه اول شدم. در رشته شنا نیز از بندر خمیر تا جزیره قشم را شنا کردم؛ مسابقهای در رشته شنای ماراتن برگزار شد و چند هزار نفر در این تورنمنت شرکت کردند که بسیاری از آنها موفق نشدند کار را به پایان برسانند و با قایق به ساحل بازگردانده شدند. تا جایی که به یاد دارم تنها سه نفر توانستیم به خط پایان برسیم که شامل بنده، آقایان میرسلیم و حسینی بود که در حوزه قهرمانی شنا فعالیت میکرد و به عنوان قهرمان شنا شناخته میشد، بودیم. در رشته پینگپنگ نیز در ژاپن موفق به کسب مدال شدم و در دو و میدانی نیز زمانی که سرباز بودم در رشته ۲۵۰۰ متر قهرمان دانشگاههای نظامی شدم. جالب است بدانید که طول سد کرج را با یک پا که چندین کیلومتر است اسکی کردم، بنابراین بنده با ورزش نا آشنا نبودم.
در مورد حضورتان به عنوان رئیس کمیته ملی المپیک بگویید؛ چه شد به یکباره از وزارت نیرو و در شرایطی که به عنوان وزیر نیرو فعالیت میکردید به حوزه ورزش آمدید و به عنوان رئیس کمیته ملی المپیک انتخاب شدید؟
سال ۱۳۶۰ وزیر نیرو بودم، آن زمان میرحسین موسوی به عنوان نخست وزیر فعالیت میکرد و از بنده درخواست کرد به کمیته ملی المپیک بروم. متاسفانه شرایط به گونهای بود که هیچکس حاضر نمی شد به کمیته ملی المپیک برود و در حوزه ورزش فعالیت کند اما در نهایت میرحسین موسوی به عنوان نخستوزیر با تشویق بنده باعث شد در این عنوان فعالیت خود را آغاز کنم و در نهایت از سال ۶۳ تا ۶۵ به عنوان رئیس کمیته ملی المپیک انتخاب شدم.
همان زمان که بنده وزیر نیرو بودم مسئولان مملکت در آن برهه زمانی قصد داشتند به ورزشی ایران شخصیت ببخشند و شرایط آن را نسبت به گذشته تغییر دهند تا از وجهه مطلوبی بین مردم برخوردار شود. ورزش به عنوان یک ضد ارزش به شمار میآمد که در ادامه بیشتر به آن خواهم پرداخت، بنابراین از بنده درخواست شد تا در آن مقطع زمانی به عنوان رئیس کمیته ملی المپیک مشغول به فعالیت شوم؛ تمام تشکیلات کمیتهملی المپیک شامل یک خانه ۲۰۰ متری بود که در کوچه پس کوچههای خیابان مفتح وجود داشت، یک اتاق ۱۲ متری برای رئیس کمیتهملی المپیک در نظر گرفته بودند و صرفا با یک تلفنچی و یک رئیس دفتر، اداره میشد.
کمیتهملی المپیک از بودجه ای برخوردار نبود و بهرام افشارزاده، دبیرکل کمیته ملی المپیک بود. فرد دیگری نیز به نام شهید سعیدی در کمیته ملی المپیک حضور داشت که امور دفتری را انجام میداد. آن زمان به بنده می گفتند حضور شما در کمیته ملی المپیک به منزله تحقیر کردن شما است، این مسئله به دلیل کم ارزش بودن ورزش در آن دوره زمانی در کشور تلقی میشد و شرایط بسیار غیر عادی بود. افراد از حضور در ورزش واهمه داشتند و به هر حال کار خود را در چنین فضایی آغاز کردم و سعی داشتم تغییراتی را در ورزش ایران ایجاد کنم.
حکم رئیس کمیته ملی المپیک را نخست وزیر امضا میکرد و میرحسین موسوی به بنده اعلام کرد یکی از اهداف ما توسعه روابط بین الملل حوزه ورزش است. قبل از بنده در کمیته ملی المپیک شاه حسینی از مبارزان قدیمی و عضو جبهه ملی بود و بعد از وی نیز داوودی که خودش نیز قهرمان کشتی بود به عنوان رئیس کمیته ملی المپیک فعالیت کرد.
چه اتفاقی رخ داد که از کمیته ملی المپیک جدا شدید؟
پیش از کمیته ملی المپیک در وزارت نیرو به عنوان وزیر مشغول به فعالیت بودم و در نامهای به میرحسین موسوی اعلام کردم نمیخواهم به عنوان وزیر فعالیت کنم. این نامه به صورت دست نوشته و بدون اینکه کسی از آن اطلاع پیدا کند به نخست وزیر ارائه شد و اعلام کردم در چنین شرایطی نمیتوانم فعالیت کنم، حقیقت امر این بود که نمیتوانستم با میرحسین موسوی کار کنم. پیش از کمیته ملی المپیک در وزارت نیرو به عنوان وزیر مشغول به فعالیت بودم و در نامهای به میرحسین موسوی اعلام کردم نمیخواهم به عنوان وزیر فعالیت کنم. این نامه به صورت دست نوشته و بدون اینکه کسی از آن اطلاع پیدا کند به نخست وزیر ارائه شد و اعلام کردم در چنین شرایطی نمیتوانم فعالیت کنم، حقیقت امر این بود که نمیتوانستم با میرحسین موسوی کار کنم.
علت اینکه نمیتوانستید با میرحسین موسوی کار کنید، چه بود؟
بنده و میرحسین موسوی از ابتدای انقلاب در شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی ایران بودیم اما از نظر سیاسی اختلاف نظر داشتیم. بعدها نیز که روزنامه جمهوری اسلامی منتشر شد میرحسین موسوی به عنوان اولین سردبیر آن فعالیت میکرد و مقالات بنده را چاپ نمیکرد (با خنده). آن زمان نیز روزنامه تشکیلات خاصی نداشت و صرفا خودمان بودیم. یک روز به شورای مرکزی حزب آمد و اعلام کرد غفوریفرد مقالاتی مینویسد که ما را با سازمان مجاهدین خلق درگیر میکند و ما نیز در حال حاضر صلاح نمیدانیم با سازمان مجاهدین خلق درگیر شویم. بنده معتقد بودم آنها با ما درگیر شدهاند و ترورهایی که صورت میگرفت مصداق بارز درگیری بود. گفتم شما صلاح نمیدانید درگیر شوید اما آنها درگیری را آغاز کردهاند؛ این یکی از موارد اختلافی بود. همچنین در دانشگاهها تشکیلاتی شکل گرفته بود که بنده متعقد بودم خیلی در جهت انقلاب نیستند اما وی از آنها حمایت میکرد و با توجه به اینکه نخست وزیر بود حق داشت به وزیرش دستور دهد و به همین دلیل تصمیم گرفتم از وزارت نیرو استفاده دهم چرا که نمیتوانستم دستورات را اجرایی کنم.
بازیهای آسیایی پکن به اتمام رسیده بود و آن زمان درگاهی به عنوان رئیس سازمان تربیتبدنی مشغول فعالیت بود و میرحسین موسوی تصمیمات ورزشی را که اتخاذ میکرد از طریق وی اجرا میشد. با توجه به اینکه رئیس کمیتهملی المپیک در سطح جهانی به عنوان مقام مسئول ورزش یک کشور شناخته میشود اما نخست وزیر آن زمان به صورت ویژه با رئیس سازمان تربیتبدنی در ارتباط بود و این مسئله باعث میشد دوگانگی به وجود آید و شاهد اختلاف و درگیری باشیم، بنابراین چنین مسائلی را به صلاح ندانستم و از کمیته ملی المپیک استعفا دادم.
پس از آنکه ساله ۶۵ از کمیته ملی المپیک استفاده کردید سه سال از ورزش دور ماندید و در نهایت سال ۶۸ به عنوان رئیس سازمان تربیتبدنی انتخاب شدید؛ چه اتفاقی رخ داد که مجددا به سطح اول ورزش کشور بازگشتید؟
تازه از سفر خارجی به کشور بازگشته و در پشت بام خانه خوابیده بودم. مرحوم حبیبی با منزل ما تماس گرفت و بنده را از خواب بیدار کردند تا با وی صحبت کنم. مرحوم حبیبی گفت چند دقیقهای قصد دارد با بنده صحبت کند اما گفتم خسته هستم و شرایط صحبت کردن ندارم. مجددا تاکید کرد و قرار شد به دفترش بروم تا با یکدیگر صحبت کنیم. در دیدار دو نفرهمان اعلام کردند که قصد بر این است بنده به عنوان سرپرست سازمان تربیت بدنی انتخاب شوم و پس از آن نیز ملاقات با مرحوم هاشمی رفسنجانی ترتیب داده شد و به نوعی این اولین انتخاب وی پس از ریاست جمهوری بود.
زمانی که مرحوم هاشمی رفسنجانی تصمیم گرفته بود در سازمان تربیتبدنی فعالیت کنم به بنده اعلام کرد دو شغل را برای شما در نظر گرفتهایم؛ یکی از این شغلها استاندار خراسان و شغل دیگر ریاست سازمان تربیتبدنی است. اعلام کرد خودتان علاقمند هستید در کدام شغل فعالیت کنید؟ گفتم استاندار خراسان بودن را به دلیل وجود امام رضا (ع) حتی از رئیس جمهور بودن بیشتر دوست دارم. هر شغلی را که انتخاب میکردم خانوادهام با آن مخالفت بودند و تنها شغلی که با آن موافق میکردند استاندار خراسان بود. هاشمیرفسنجانی به بنده گفت برای تصدی استاندار خراسان چند گزینه دیگر داریم اما برای ریاست سازمان تربیتبدنی جز شما شخص دیگری را انتخاب نکردهایم. زمانی که مرحوم هاشمی رفسنجانی تصمیم گرفته بود در سازمان تربیتبدنی فعالیت کنم به بنده اعلام کرد دو شغل را برای شما در نظر گرفتهایم؛ یکی از این شغلها استاندار خراسان و شغل دیگر ریاست سازمان تربیتبدنی است. اعلام کرد خودتان علاقمند هستید در کدام شغل فعالیت کنید؟ گفتم استاندار خراسان بودن را به دلیل وجود امام رضا (ع) حتی از رئیس جمهور بودن بیشتر دوست دارم. هاشمیرفسنجانی به بنده گفت برای تصدی استاندار خراسان چند گزینه دیگر داریم اما برای ریاست سازمان تربیتبدنی جز شما شخص دیگری را انتخاب نکردهایم.
بنده به رئیس جمهور دو پیشنهاد دادم؛ ابتدا اینکه رئیس سازمان تربیت بدنی به عنوان معاون رئیس جمهور تعیین شود و مورد دومین اینکه رئیس سازمان تربیتبدنی از این مجوز برخوردار باشد که در جلسات هیئت دولت شرکت کند. هر دو این موارد پذیرفته شد به طور کلی اصلا قرار نبود رئیس جمهور به جز معاون اجرایی معاون دیگری داشته باشد. زمانی که این طرح تصویب شد در رابطه با محیط زیست و انرژی اتمی نیز چنین اتفاقی رخ داد و به نوعی به نفع آنها نیز تمام شد. همان شب اعلام کردند ساختار ریاست جمهوری تغییر کرده و این سه معاونت به آن اضافه شده است. بنده دو مرتبه انتخاب اول مرحوم هاشمی رفسنجانی بودم، هم زمانی که به عنوان وزیر کشور انتخاب شد و بنده به عنوان استاندار خراسان منصوب شدم و هم زمانی که به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد و اولین حکم را برای بنده به عنوان رییس سازمان تربیتبدنی صادر کرد.
از حضورتان در سازمان تربیتبدنی بگویید و شرایط آن زمان را تشریح کنید.
زمانی که هاشمی رفسنجانی به عنوان رئیس جمهور ایران فعالیت میکرد تصمیم گرفته بود تحولی در حوزه ورزش ایجاد کند و ورزش با مردم گره بخورد. آن زمان بیشتر ورزش به رشته کشتی خلاصه میشد و با توجه به اینکه در رشته کشتی قهرمان جهان بودیم و بزرگانی چون مرحوم تختی و حبیبی داشتیم، تصمیم بر این شد که ورزش ایران صرفا به رشته کشتی خلاصه نشود، عمومیت پیدا کند و شاهد همگانی شدن ورزش در ایران باشیم.
زمانی که در سازمان تربیت بدنی مشغول به فعالیت بودم، هاشمیرفسنجانی برای اولین بار در بودجه ورزش ایران نام ورزش را گنجاند و این تصمیم در مجلس شورای اسلامی اعلام و قرار شد مشمول بودجه شود. رییس جمهور در اظهاراتش ورزش را مظلوم خطاب و اعلام کرده بود: "این ورزش مظلوم ایران".
در انقلاب ما هر چیزی با مردم گره بخورد موفق میشود، به طور مثال جنگ از جمله مسائل بسیار مهمی بود که با مردم گره خورد و موفق شدیم پیروز شویم. زمانی که جنگ شروع شد، بنده استاندارد خراسان بودم و بسیاری از کارگران علاقمند به حضور در جبهه بودند و اعزام می شدند. اگر به خاطر داشته باشید شهید چمران فرمانده جنگهای نامنظم بود و ما چند نیرو از استانداری خراسان برای آنها اعزام کرده بودیم و یکی از آنها فردی بود که شش کلاس سواد داشت و کارمند روزمزد اداره کل کشاورزی خراسان بود. عملکرد این فرد در جنگ به حدی درخشان بود که شهید چمران با بنده تماس گرفت و درخواست کرد که چند نیروی دیگر برای آنها اعزام کنیم.
زمانی که بنده استاندار خراسان بودم استقبال مردم برای حضور در جبهه باورنکردنی و فوقالعاده بود. آن زمان بنیصدر فرمانده کل قوا و رئیسجمهور بود. وی به هیچوجه افراد داوطلب را قبول نمیکرد و به نیروهای مردمی اعتقادی نداشت، معتقد بود که باید از سربازان خدمت منقضی دعوت کنیم اما برخی از آنها ازدواج کرده بودند و علاقهای به حضور در جنگ نداشتند. با بنی صدر بحثهای بسیاری داشتم و گفتم به چه علت نیروهای داوطلب را قبول نمیکنید؟ برخی گریه میکردند که به جنگ نروند و برخی گریه میکردند چرا به آنها اجازه داده نمیشود به جنگ بروند! حرف بنیصدر این بود که آنها آموزش ندیدهاند و به هیچ وجه قبول نمیکرد که داوطلبانی به جنگ بروند که آموزش ندیدهاند. در نهایت با فرمانده ژاندارمری و لشکر صحبت و از آنها درخواست کردیم هر گروهانی اعزام میشود چند نفر از آنها نیروهای داوطلب معرفی شده از سوی استانداری باشد. توجه به اینکه تعداد داوطلبان بسیار زیاد بود شرایطی را در نظر گرفتیم که شامل شرایط سنی، تجرد و مواردی از این دست بود. در این بین ما و بسیاری از افراد که سن بالاتری داشتند و یا متاهل بودند نیز درخواست کردند که به جنگ اعزام شوند و چنین استقبالی برای حضور در جبهه وجود داشت، بنابراین هر مسئلهای در ایران با مردم گره بخورد موفق خواهد شد.
آن زمان تصمیم گرفتیم شرایط ورزش ایران را تغییر دهیم و مردم را به ورزش علاقمند کنیم. بنابراین چند نفر از جامعه روحانیت را دعوت کردیم و از آنها کمک خواستیم. در بازیهای آسیایی پکن نیز برای اولین بار یک روحانی را با کاروان ایران به نام حاج قاسم شجاعی اعزام کردیم. در رشته فوتبال بین دو نیمه نماز جماعت برگزار شد و با ائمه جمعه نیز صحبتهای بسیار زیادی داشتیم و به تدریج ذهنیت را تغییر دادیم. شرایط به گونهای پیش رفت که در شبستانها ورزش میکردند و درخواست تشک کشتی داشتند. بنابراین ورزش در آن مقطع زمانی با مردم و روحانیت ارتباط پیدا کرد و خوشبختانه توانستیم به نقطه تحولی که مدنظر دولت بود برسیم.
آن زمان تصور این بود که ورزشهای فردی در ایران موفق میشوند به همین دلیل نیز در رشتهای چون کشتی موفق بودیم. نگاه خوبی به ورزشهای گروهی از جمله والیبال وجود نداشت چرا که در کشور ما روحیه اجتماعی در ورزش شکل نگرفته بود و هرگز در رشتههایی همچون والیبال و بسکتبال به مقام خاصی نرسیده بودیم و از هیچگونه انسجامی برخوردار نبودیم.
از دیدار خود با فیدل کاسترو به عنوان رهبر انقلاب کوبا و رییس جمهور این کشور بگویید.
رئیس سازمان تربیت بدنی بودم که به کوبا سفر و با فیدل کاسترو صحبت کردم. این سفر با کنفرانس احزاب جهان در کوبا همزمان شده بود و بنده در آن جلسات نیز شرکت و از سفیر ایران درخواست کردم تا جلسه خصوصی را با فیدل کاسترو ترتیب دهد. هرچند در ابتدا اعلام کرده بود از نظر زمانی امکان برگزاری جلسه نیست اما در نهایت قبول کرد به یکی از اتاقها برویم و در آنجا چند دقیقه با یکدیگر صحبت کنیم. پس از اینکه صحبتهای اولیه انجام شد بسیار مشتاق نشان داد و باعث شد روز بعد نیز چند ساعتی را با یکدیگر بگذرانیم و به سطح شهر برویم. صحبت های گرمی با یکدیگر داشتیم و استقبال بسیار خوبی انجام داد. در رابطه با مسائل مختلفی در حوزه ورزش صحبت کردیم. کاسترو میگفت ایران نمیتواند در رشته والیبال و بسکتبال با کوبا رقابت کند چرا که جثه و قد و قامت ایرانیها ضعیف است و به شوخی گفت قصد داریم با فدراسیون جهانی صحبت کنیم تا برای شما کوتاه قدها نیز مسابقات والیبال و بسکتبال نیز برگزار شود (با خنده). هرچند این صحبتها شوخی بود اما در پشت پرده به ما بسیار برخورد و تصمیم گرفتیم از آن زمان به بعد تحولی در رشتههای گروهی به ویژه والیبال و بسکتبال ایجاد کنیم. کاسترو میگفت ایران نمیتواند در رشته والیبال و بسکتبال با کوبا رقابت کند چرا که جثه و قد و قامت ایرانیها ضعیف است و به شوخی گفت قصد داریم با فدراسیون جهانی صحبت کنیم تا برای شما کوتاه قدها نیز مسابقات والیبال و بسکتبال برگزار شود. هرچند این صحبتها شوخی بود اما در پشت پرده به ما بسیار برخورد و تصمیم گرفتیم از آن زمان به بعد تحولی در رشتههای گروهی به ویژه والیبال و بسکتبال رقم بزنیم.
مدیران بسیار خوبی برای رشتههای والیبال و بسکتبال انتخاب کردیم؛ مشحون را به فدراسیون بسکتبال و مرحوم یزدانیخرم را به فدراسیون والیبال بردیم. آن زمان تیمهای ملی بسکتبال و والیبال ایران حتی در آسیا به مقام سوم هم نمیرسیدند اما در حال حاضر میبینیم که در مسابقات جهانی روی سکو میرویم و شرایط بسیار خوبی در رشتههایی چون بسکتبال و به ویژه والیبال داریم، بنابراین با توجه به مدیریت صحیح و شایستهسالاری توانستیم در ورزش ایران تحولی را رقم بزنیم و بدون پول و امکانات اضافی، شاهد تغییر و تحول در ورزش کشور باشیم.
میخواهم خاطرهای را برای شما تعریف کنم تا شرایط ورزش ایران را در آن مقطع زمانی بهتر درک کنید. حوالی سال ۷۰ بود و استاندار تهران نامهای به رئیس جمهور نوشته و چند پیشنهاد ارائه کرده بود؛ در متن این نامه آمده بود که تیمهای استقلال و پرسپولیس منحل و به جای آن تیمهای حزب اللهی تشکیل شوند. علاوه بر این در این نامه آمده بود که دیدار تیمهای پرطرفدار در زمان نامعلوم و در مکانی نامعلوم برگزار شود! بنده هنوز این نامه را در دفتر کارم دارم. این استاندار از دوستان بنده بود و در حوزه جهاد مدرسه سازی اقدامات شایستهای انجام داده بود بنده نزد و رفتم و در رابطه با جهاد مدرسهسازی از وی تشکر کردم چرا که به خوبی خیرین ورود کرده بودند و اتفاقات خوبی رخ داده بود درخواست کردم که در حوزه سالن سازی و ورزشگاه سازی نیز برای ورزش ورود کنید اما وی عنوان کرد که باید کار اساسی انجام دهیم و ورزش دیگر چه مسئلهای که بخواهیم به آن بپردازیم؟ ورزش آن زمان از دید سیاسیون به عنوان ضد ارزش تلقی میشد و رغبتی برای فعالیت در این حوزه وجود نداشت.
دید مذهبیون نیز نسبت به ورزش چندان متفاوت نبود؛ یک روز نزد یکی از ائمه جمعه مراکز استان در نزدیکی تهران که دارای جمعیت بالایی بود، رفتیم اما نمیخواهم اسمی از این شخص و استان ببرم. او از دوستان بنده بود و با توجه به اینکه درس طلبگی نیز خواندهام دوستان طلبه زیادی دارم. جالب است بدانید با احمد ناطقنوری درس طلبگی خود را آغاز کرده بودم و قبل از عمامه گذاشتن با وی و همچنین روحانیت و جامعه مذهبی آشنایی داشتم. در ملاقات با این ائمه جمعه اعلام کرد روز گذشته در نماز جمعه صحبتهایی را در مورد ورزش انجام داده و اعلام کرده است ورزش لهو است و لهو نیز حرام است! بنابر این حکم اگر کسی قصد پیادهروی داشت با توجه به اینکه ورزش انجام داده بود، این اقدام حرام تلقی میشد! یا اگر فردی قصد داشت پلههای ساختمانی را به دلیل نبود آسانسور بالا برود با توجه به اینکه ورزش صورت گرفته مرتکب عمل حرام شده است؛ هدفم از بیان این موارد، توصیف سطح فکر عمومی نسبت به ورزش در آن مقطع زمانی کشور است.
کارکردن در چنین شرایطی بسیار دشوار است. زمانی که بنده به عنوان رئیس سازمان تربیت بدنی انتخاب شدم تمام بودجه عمرانی و جاری تربیت بدنی کشور کمتر از یک میلیارد تومان بود درحالی که بیش از ۳۰ فدراسیون در کشور داشتیم و تمام بودجه آنها حدود ۳۰ میلیون تومان بود. بودجه فدراسیون فوتبال ۸ میلیون تومان و مابقی بودجه به سایر فدراسیونها اختصاص پیدا میکرد. علاوه بر این، برگزاری مسابقات فجر را در دستور کار داشتیم و حتی یک ریال به این مسابقات تعلق نمیگرفت. خوشبختانه اما با بازاریان تهران رابطه خوبی داشتم و آنها را برای همکاری دعوت کردم و کمک خواستم. به آنها گفتم برگزاری این مسابقات به عنوان آبروی کشور و انقلاب تلقی میشود و خوشبختانه توانستیم با کمکهای مالی بازاریان مسابقات دهه فجر را برگزار کنیم و با همین کمکهای مالی، مسابقات بانوان کشورهای اسلامی را برگزار کردیم.
با توجه به اینکه در برهه زمانی جنگ به عنوان مسئول ورزشی ایران انتخاب شدید چه میزان حضور چهره سیاسی شما باعث شد به تحول در ورزش کمک کنید و توجهات را به سمت ورزش سوق دهید؟
اگر قرار باشد یک قهرمان ورزشی سکاندار هدایت ورزش کشور باشد وی نیز تنها در یک رشته ورزشی متخصص است و در تمامی رشته های ورزشی تخصصی ندارد. مواردی داشتیم که قهرمان تکواندو کشور در آب غرق شده چراکه شنا کردن بلد نبوده است. مسئله اصلی مدیریت صحیح است و ما تصمیم گرفتیم مدیران ارشد کشور را به حوزه ورزش منتقل کنیم. مهندس ترکان از جمله این افراد بود که به عنوان وزیر دفاع فعالیت میکرد و تصمیم گرفتیم وی را به عنوان رئیس فدراسیون کشتی انتخاب کنیم، این اتفاقی بسیار مهم برای ورزش ایران بود. سرلشکر محمد سلیمی فرمانده کل ارتش را به عنوان رئیس فدراسیون هندبال، احمد ناطق نوری را به عنوان رئیس فدراسیون بوکس و تیمسار ملک زاده را به عنوان رییس فدراسیون تیراندازی انتخاب کردیم. مرحوم مجدآرا نماینده مجلس شورای اسلامی را به عنوان رئیس فدراسیون پینگپنگ و سردار سهرابی فرمانده نیروی انتظامی را به عنوان رئیس فدراسیون دوچرخه سواری انتخاب کردیم. افراد بسیار دیگری نیز بودند که از بردن نام آنها خودداری می کنم اما در مجموع چنین انتخابهای شایستهای باعث شد شاهد تغییر و تحول اساسی در ورزش کشور باشیم و بدون هیچ پول و امکاناتی، شرایط را تغییر دادیم.
بنده قبل از انقلاب فراری و تحت تعقیب بودم، جالب است بدانید که روزی دو تا سه ساعت کار میکردم و ماهی ۳۵ هزار تومان حقوق میگرفتم. پس از انقلاب و زمانی که به عنوان استاندار خراسان انتخاب شدم روزانه ۱۷ ساعت کار میکردم اما هفت هزار تومان حقوق میگرفتم و زمانی که به عنوان معاون رئیس جمهور فعالیت میکردم در سال ۱۳۷۲ حقوقم به ۱۸ هزار تومان رسیده بود. شاید باورتان نشود اما بودجهای در کشور وجود نداشت و حتی زمانی که در سازمان تربیت بدنی به عنوان رئیس کار خود را آغاز کردم دستمال کاغذی نیز در این سازمان وجود نداشت و برای خرید آن بودجهای نداشتیم و کار را در چنین شرایطی آغاز کردیم.
مدیران شایسته و خوشنام کشور را به ورزش ایران آوردیم. این مسئله باعث شد آنها با خود امکاناتی را به ورزش تزریق کنند و با حضور آنها مدیریت ورزش کشور تغییر کرد و شاهد ایجاد علاقه به ورزش بین مردم بودیم، حتی برخی نمایندگان مجلس نیز علاقهمند بودند عضو هیئت رئیسه فدراسیون های ورزشی شوند. در کنار حضور این مدیران شایسته روحانیون را نیز به ورزش آوردیم و مجموع این اقدامات باعث شد ورزش در بین سیاسیون و مذهبیون مطرح شود. شرایط به گونهای تغییر کرده بود که یکی از روحانیون به بنده اعلام کرد صاحب فتوا نیستم اما اگر این امکان را داشتم ورزش را واجب اعلام میکردم. کار تا جایی پیش رفت که مقام معظم رهبری اعلام کرد ورزش باید در برنامههای روزانه گنجانده شود، بنابراین ورزش در حالی که بعضا لهو تلقی میشد تا جایی رشد و پیشرفت کرد که مقام معظم رهبری خواستار انجام ورزش در برنامههای روزانه بود.
در کنار بازاریان که شاهد کمکهای مالی آنها به ورزش و حضورشان در ورزش بودیم توجه تا جایی پیش رفت که مقامات استانی و استانداران خواستار برگزاری مسابقات در استانهای متبوع خود بودند و یک تحول بزرگ بنیادین در ورزش شکل گرفت. علاوه بر این، تحول فرهنگی نسبت به ورزش رخ داده بود و در حالی که بنده سال ۱۳۶۸ به عنوان رئیس سازمان تربیت بدنی انتخاب شدم، سال ۱۳۶۹ به عنوان سال فرهنگ اسلامی در ورزش تعیین شد.
یکی از دوستان ما که به عنوان رئیس فدراسیون نیز انتخاب شده بود نزد مقام معظم رهبری رفت و اعلام کرد که اعزام دختران به بازیهای آسیایی در شرع گناه دارد، از بنده نظرخواهی شد و بنده اعلام کردم آنها با پوشش اسلامی کامل در مسابقات شرکت میکنند و برای اولین بار شاهد آن بودیم که بانوان مسلمان ایرانی در رژه بازیهای آسیایی حضور یافتند و برای اولین بار دختران ما با پوشش اسلامی در بازیهای آسیایی پکن شرکت کردند. چند روز قبل از اینکه کاروان ایران به بازیهای آسیایی پکن اعزام شوند، یکی از دوستان ما که به عنوان رئیس فدراسیون نیز انتخاب شده بود نزد مقام معظم رهبری رفت و اعلام کرد که اعزام دختران به بازیهای آسیایی در شرع گناه دارد، از بنده نظرخواهی شد و بنده اعلام کردم آنها با پوشش اسلامی کامل در مسابقات شرکت میکنند و برای اولین بار شاهد آن بودیم که بانوان مسلمان ایرانی در رژه بازیهای آسیایی حضور یافتند و برای اولین بار دختران ما با پوشش اسلامی در بازیهای آسیایی پکن شرکت کردند. به یاد دارم که رسانهها از رژه بانوان مسلمان ایرانی در افتتاحیه مسابقات به عنوان یک شب فراموش نشدنی نام برده بودند. فردی که قصد ندارم نامی از آن ببرم نزد رهبری رفته بود و سعی داشت نظر ایشان را در رابطه با حضور بانوان در مسابقات منفی کند اما در نهایت با توضیحات بنده، مقام معظم رهبری اجازه داد تا شاهد اتفاق جدیدی در تاریخ ورزش کشور باشیم.
از دوران فعالیت خود در سازمان تربیت بدنی بگویید. شرایط ورزش کشور در آن برهه زمانی چگونه و چه ماموریتی به عهده شما گذاشته شده بود؟
ارتباط بسیار خوبی با مرحوم هاشمی رفسنجانی به عنوان رئیس جمهور داشتم و در حوزه ورزش هر درخواستی مطرح میکردم با پاسخ مثبت همراه بود. برای اولین بار یک مقام مسئول در سطح ریاست جمهوری به گود زورخانه آمد و بازوبند پهلوانی را به بازوی پهلوان بست. اتفاقی فراموشناشدنی در ورزش کشور که اوج عرفان اسلامی در حوزه ورزش را نشان میداد. خوشبختانه استقبال خوبی از ورزش شکل گرفت و در نهایت نام ورزش در لایحه بودجه نگاشته شد و مدیران شناخته شده توانستند با توجه به قدرت خود امکانات و منابع بسیاری را به ورزش تزریق کنند.
خاطرهای از رشته فوتبال دارید؟
تیم پیروزی (پرسپولیس) آن زمان قصد داشت به ژاپن سفر کند و مسابقه دهد. علی پروین همزمان هم مربی تیم ملی فوتبال ایران و مربی تیم پیروزی بود و یک ریال نیز از تیم ملی پول نمیگرفت. خوب است بدانید عربستانیها قصد داشتند علی پروین را به عنوان سرمربی تیم ملی خود انتخاب کنند و پیشنهاد ۵۰ میلیون تومانی ارائه کرده بودند. در شرایطی که حقوق ما آن زمان حدود ۱۸ هزار تومان بود، مرحوم هاشمیرفسنجانی بنده را صدا زد و گفت آیا علی پروین قصد دارد به عربستان برود و در تیم ملی این کشور مربیگری کند؟ گفتم بله. پرسید چرا؟ گفتم چون قصد دارند به وی ۵۰ میلیون تومان پول بدهند. مرحوم هاشمی رفسنجانی به عنوان رئیس جمهور به بنده گفت به علی پروین بگویید نرود. بنده نیز پیام رئیس جمهور را به سرمربی تیم ملی منتقل کردم و به همین راحتی علی پروین قبول کرد و حاضر نشد به عربستان برود. آن زمان با دو میلیون تومان میتوانستید در تهران خانه بخرید.
به خاطرهایی که قرار بود برایتان تعریف کنم باز میگردم. قرار بود تیم پیروزی (پرسپولیس) برای مسابقه به ژاپن برود و با تیم فوتبال نیسان دیدار کند اما پولی برای تامین هزینه بلیت هواپیما نداشتند. علی پروین این مسئله را با بنده در میان گذاشت و به وی اعلام کردم پول بلیت هواپیما را در اختیار شما قرار می دهیم، اگر مسابقه را بردید هزینه را از شما نمی گیریم اما اگر مسابقه را باختید باید پول مربوطه را باید به سازمان تربیت بدنی پس بدهید. برای اینکه مطمئن شویم نیز از علی پروین یک چک دو میلیون تومانی گرفتیم اما نکته جالب اینکه این دیدار در نهایت با نتیجه مساوی به پایان رسید و ما در صحبتهای خود در رابطه با نتیجه تساوی صحبتی نکرده بودیم (با خنده) و معلوم نبود چه اقدامی باید انجام دهیم. در نهایت بنده از سازمان تربیت بدنی رفتم و در دوره بعدی سازمان چک را به اجرا گذاشته بودند. (با خنده). علی پروین به بنده گفت بازی مساوی شد و من چه گناهی کردهام که باید چکم به اجرا گذاشته شود؟ این اتفاق در دوره ریاست هاشمیطبا رخ داده بود و نمیگویم که وی عامل این اتفاق بوده اما در دوره ریاست او صورت گرفت. در نهایت با مرحوم هاشمیرفسنجانی به عنوان رئیس جمهور صحبت کردم و مسئله ختم به خیر شد.
موضوع دیگر اینکه ورزش کشور در مورد اسپانسرها با مشکلات شدیدی روبرو بود و نمیتوانستیم به راحتی کار را پیش ببریم. صدا و سیما معتقد بود به دلیل اینکه پخش مسابقات از طریق آنها انجام میشود پول اخذ شده نیز باید در اختیار آنها قرار گیرد. کار تا جایی گره خورد که در یک برهه زمانی حتی مسابقات از تلویزیون پخش نشد و ما خودمان نوارهای ویدئویی را خرید کردیم و پس از ضبط مسابقات آنها را به فروش رساندیم. به صدا و سیما اعلام کردیم به چه علت مسابقات ورزشی را با وجود اسپانسر پخش نمیکنید؟ آنها گفتند این با کرامت انسانی در تضاد است که اسم یک کارخانه روی پیراهن بازیکنان حک شود و تبلیغی در این رابطه صورت گیرد اما آنقدر مسئله را پیگیری و توضیحات لازم را ارائه کردیم تا کار پیشرفت و در حال حاضر میبینیم که فعالیت باشگاه های ورزشی بدون حضور اسپانسر امکان پذیر نیست. از آنها درخواست کردیم که ۵۰ درصد درآمدها را به ورزش اختصاص دهند و مابقی در اختیار خودشان قرار گیرد که متاسفانه همکاری صورت نگرفت و پولی به ورزش ایران تزریق نشد.
همچنین از یک حساب کمکهای مردمی نیز برخوردار بودیم که در دوره مدیریت بنده بیش از ۱۰۰ میلیون تومان پول به آن وارد شد. از آن حساب مبلغ ۲۶ هزار و ۵۰۰ تومان برداشت کردیم و نوارهای ویدئویی خریدیم و در نهایت حدوده ۳۲ هزار تومان درآمد کسب و این مبلغ را نیز به همان حساب واریز کردیم. زمانی که از سازمان تربیتبدنی رفتم از دیوان محاسبات با بنده تماس گرفتند و گفتند ۳۲ هزار تومان درآمدزایی داشتهاید و باید به این مبلغ به حساب خزانه پرداخت شود. چند مرتبه به دادگاه رفتم و به آنها گفتم گر قرار بود تخلفی صورت گیرد به ۳۲ هزار تومان خلاصه نمیشد و مبالغ میلیاردی مطرح بود. مردم و علاقمندان این ۱۰۰ میلیون تومان را به اعتبار بنده به حساب کمکهای مردمی واریز کرده بودند و به آنها گفتم با توجه به اینکه پول مربوطه را از محل حساب کمکهای مردمی برداشت کردهایم، درآمد را نیز به همان حساب واریز کردهایم.
کسب مدال از سوی ورزشکاران به ویژه در رقابتهای بینالمللی چه میزان در ایجاد توجه به ورزش از سوی مردم و مسئولان تاثیرگذار بود؟
زمانی که تیمملی فوتبال ایران به بازیهای آسیایی پکن اعزام شده بود برخی معتقد بودند که این تیم با گل خورده فراوان از مسابقات حذف و آبروریزی میشود اما این تیم توانست به مقام قهرمانی برسد. به یاد دارم که در هیئت دولت بودیم و نتیجه مسابقه ایران برای تمامی اعضای هیات دولت بسیار مهم بود و این نشان میداد که چه توجه فراوانی نسبت به ورزش و به ویژه فوتبال ایجاد شده است.
از بازیهای آسیایی سئول خاطرهای دارید؟
زمانی که برای بازیهای آسیایی به کرهجنوبی رفتم شاهد رشد و پیشرفت عجیب این کشور بودم چرا که قبلا به این کشور سفر کرده بودم. به آنها گفتم ساختمانهایی را که برای برگزاری مسابقات ساختهاید با پایان بازیهای آسیایی چه خواهید کرد؟ آنها گفتند این اماکن پیشفروش شدهاند و بلافاصله پس از پایان مسابقات در اختیار خریداران قرار می گیرند. به آنها گفتم شما دو سال دیگر در تورنمنت دیگری میزبان هستید، آیا خواهید توانست ساختوسازهای مربوطه را انجام دهید؟ گفتند به طور حتم در این بازه زمانی ساخت و ساز های مربوطه را انجام خواهیم داد و مشکلی وجود نخواهد داشت؛ پیشرفت آنها در ورزش بسیار زیاد بود و بنده به شخصه تحت تاثیر قرار گرفتم.
خاطره تلخی نیز از ورزش دارید؟
کاظمی به عنوان بوکسور ایران دستکش خود را فراموش کرده بود و یکی از تلخترین خاطرات دوران ورزشی بنده به همین دلیل رقم خوردو آبروریزی بدی صورت گرفت. اتفاق تلخ دیگر سر وزن نرسیدن رضا سیمخواه بود و در حالی که او شانس اول کسب مدال طلا برای کشور بود اما از مسابقات حذف شد. کاظمی به عنوان بوکسور ایران دستکش خود را فراموش کرده بود و یکی از تلخترین خاطرات دوران ورزشی بنده به همین دلیل رقم خوردو آبروریزی بدی صورت گرفت. انتقادات بسیاری از ما انجام شد و حتی با زبان طنز مطالب بسیاری را منتشر کردند و سوژه رسانهها شدیم؛ به طنز میگفتند زمانی که دستکش ورزشکار ایرانی فراموش شده است مسئولان در بازار در حال خرید بودهاند و جو بدی علیه ما شکل گرفته بود. جالب است بدانید بنده هرگز در سفرهای خارجی به خرید نرفتهام و حتی زمانی که به مکه رفتم خرید نکردم. در زمان المپیک بارسلون افشارزاده، دبیرکل کمیته ملی المپیک بود و قبل از اعزام بنده به دفترم آمد و گفت ۱۰ هزار دلار برای هزینه سفر شما به بارسلون در نظر گرفته شده است. زمانی که از بارسلون به ایران بازگشتم به وی گفتم به دفترم بیاید و مبلغی را که گذاشته بود از روی میز برداشت. وقتی پولها را شمرد میزان آن ۱۰ هزار و ۱۰۰ دلار بود و حتی متوجه شد که در شمارش پولها اشتباه کردهاند. این مبلغ به عنوان حق ماموریت در نظر گرفته شده بود اما بنده حتی یک دلار از آن را استفاده نکردم. به افشارزاده گفتم هزینه ای بابت اسکان پرداخت نکردهام و شام و ناهار نیز در اختیار بنده قرار گرفته است، بنابراین دلیلی ندارد که بخواهم حق ماموریتی دریافت کنم.
اتفاق تلخ دیگر سر وزن نرسیدن رضا سیمخواه بود و در حالی که او شانس اول کسب مدال طلا برای کشور بود اما از مسابقات حذف شد.
طی آن سالها نگاه به ورزش بوکس چگونه بود؟ گویا شرایط اصلا برای فعالیت در این رشته ورزشی مناسب نبوده است.
بوکس از جمله رشتههای ورزشی بود که خوشبختانه توانستیم آن را احیا کنیم. این رشته مخالفان بسیار جدی داشت، برخی از آنها به نظر اعتقادی با این رشته ورزشی مشکل داشتند و رنج بسیاری را تحمل کردیم تا توانستیم موانع فعالیت در رشته بوکس را حذف کنیم. در همین رابطه احمد ناطق نوری را به عنوان رئیس فدراسیون بوکس انتخاب کردم و خوشبختانه توانستیم شرایط را به گونه دیگری رقم بزنیم. در مورد بوکس نیز از هاشمی رفسنجانی به عنوان رئیسجمهور استعلام گرفتیم و گفتیم که آیا مخالفتی با فعالیت در این رشته ورزشی وجود دارد یا خیر که خوشبختانه مخالفتی صورت نگرفت. حضور ناطقنوری به عنوان رییس رشته فدراسیون بوکس یه رشد این رشته ورزشی بسیار کمک کرد چرا که شخصیتی سیاسی و در عین حال فردی سخنور بود.
در مورد سفر محمدعلی کلی و سامارانش نیز به ایران را بگویید.
سفر محمدعلی کلی و همچنین سفر سامارانش به عنوان رئیس کمیته بینالمللی المپیک به ایران اتفاق بسیار بزرگی بود. محمدعلی کلی چهرهای شناخته شده در دنیای ورزش بود و زمانی که به ایران آمد با مرحوم هاشمی رفسنجانی به عنوان رییس جمهور دیدار و اعلام کرد حاضر است به عنوان سفیر دوستی بین ایران و عراق در رابطه با بهبود روابط دو کشور اقدام کند.
در کمیته بینالمللی المپیک، اعضا دائمی هستند. تا قبل از حضور بنده به عنوان رئیس کمیته ملی المپیک، غلامرضا پهلوی به عنوان نماینده ایران در کمیته بینالمللی المپیک حضور داشت و اقدامات بسیاری انجام دادیم تا با همکاری سامارانش و متقاعد کردن وی توانستیم نماینده خود را در کمیته بینالمللی المپیک تغییر دهیم. خوشبختانه هر چند به دوره مدیریتی بنده قد نداد اما در نهایت مصطفی هاشمیطبا به عنوان نماینده ایران در کمیته ملی المپیک انتخاب شد.
در مورد شخص خودتان مسئله وجود دارد که بخواهید به آن اشاره کنید؟
متاسفانه برخی به مقام معظم رهبری نامه نوشته و اعلام کرده بودند غفوری فرد افراد حزبالهی را اخراج کرده و افراد وابسته به طاغوت را در سازمان تربیت بدنی به کار گرفته است. من را نیز خواستند. من هم گفتم چنین اقدامی انجام ندادهام و آنهایی که چنین صحبتی را مطرح کردهاند نام یک نفر را اعلام کنند. مسئلهای که صحت نداشت و در صورت رخداد آن امکان رسیدگی در بخش تخلفات اداری امکان پذیر بود. پس از آن مطرح شد که افراد طاغوتی را در سازمان تربیتبدنی به کار گرفتهام. من هم گفتم بنده ترکان، محلوجی، سردار سلیمی، ناطق نوری، مجدآرا، کلانتری، یزدانیخرم و... را به کار گرفتهام. آیا اینها طاغوتی هستند؟ این اتفاق برای بنده دردناک بود. عدهای عنوان کرده بودند غفوری فرد در حال گندهشدن است و قصد دارد رئیس جمهور شود و باید وی را بزنیم. نان یک عدهای نیز در فحش دادن بود.
به چه علت سال ۱۳۷۲ از سازمان تربیتبدنی کنار رفتید؟
عدهای نزد هاشمی رفسنجانی رفته بودند و تصور میکردم وی به دلیل حضور بنده در سازمان تربیتبدنی تحت فشار بود. قصد داشتم دست رئیس جمهور را باز بگذارم و به همین دلیل از ریاست سازمان تربیتبدنی استعفا کردم. اطلاع داشتم که از جانب افراد مختلف تحت فشار بود و به همین دلیل اعلام کردم میخواهم به دانشگاه بازگردم و تدریس کنم، البته مسائل دیگری نیز وجود دارد که صلاح نمیدانم آنها را بازگو کنم. قصد نداشتم خودم را به رئیس جمهور تحمیل کنم.
شما ۲ دوره به عنوان نامزد ریاست جمهوری ثبت نام کردید، در این رابطه نیز توضیح دهید.
طی ۲ دوره در سالهای ۱۳۶۰ و ۱۳۸۰ به عنوان نامزد ریاست جمهوری ثبت نام کردم. در هیچ یک از این دو دوره قصد نداشتم به عنوان رئیسجمهور انتخاب شوم. حضورم به عنوان نامزد انتخابات ریاست جمهوری در هر یک از این دو دوره ماجرای خاص خود را دارد. دور اول که مربوط به ریاست جمهوری مقام معظم رهبری بود از طرف مرحوم املشی دادستان کل کشور با بنده تماس گرفتند و گفتند از شما خواهش میکنیم به عنوان نامزد انتخابات ریاست جمهوری ثبتنام کنید. خندیدم و گفتم شوخی میکنید؟ اما وی گفت نه مسئله جدی است و چند دلیل را عنوان کرد؛ وی گفت هنوز مشخص نیست امام خمینی (ره) موافق ریاست جمهوری یک شخصیت روحانی باشد. مورد دوم نیز اعلام شد هنوز مشخص نیست آقای خامنهای به سلامت کامل دست یابند و بتوانند به عنوان رئیس جمهور قبول مسئولیت کنند. همچنین عنوان شد به صلاح نیست صرفا یک نفر نامزد انتخابات ریاست جمهوری باشد و اگر شما کاندیدا شوید خطر ترور روی آقای خامنهای کمتر میشود چرا که آن زمان احتمال بالای ترور در مورد یک نامزد وجود داشت و به همین دلیل نیز با در نظر گرفتن تمامی مسائل تصمیم گرفتم در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کنم.
قرار بود به تلویزیون بروم به عنوان نامزد انتخابات ریاست جمهوری صحبت کنم. بدون برنامهریزی قبلی مقابل دوربین ایستادم و افتخار کردم در کشوری زندگی میکنم که فرزند یک کارگر میتواند به عنوان نامزد انتخابات ریاست جمهوری ثبت نام کند و تایید صلاحیت شود اما در صحبتهایم اعلام کردم رئیس جمهور باید اسلح باشد و بنده شخص آقای خامنهای را اصلح میدانم.
دومین مرتبه نیز که به عنوان نامزد انتخابات ریاست جمهوری ثبت نام کردم مربوط به دور دوم انتخاب شدن آقای خاتمی و مشخص بود وی با رای بالایی انتخاب میشود. باز هم به دلیل اینکه انتخابات ریاست جمهوری با یک کاندیدا برگزار نشود تصمیم بر این شد تا به عنوان نامزد انتخابات شرکت کنم چرا که تمامی افرادی که قصد داشتند به عنوان نامزد انتخاباتی شرکت کنند میدانستند هیچ شانسی برای انتخاب شدن ندارند. به آقای خاتمی گفتم به بنده اعلام کردهاند به عنوان نامزد انتخابات شرکت کنم و اگر شما میگویید این اتفاق نیفتد قطعا چنین اقدامی انجام نخواهم داد اما آقای خاتمی مخالفت نکرده و حتی اعلام کردند شما فردی اخلاقمدار هستید و بحثهایی که مطرح خواهد شد قطعا اخلاقی است و مشکلی در این رابطه وجود ندارد.
به چه دلیل زمانی که از ریاست سازمان تربیت بدنی کنار رفتید به چه علت دیگر به حوزه ورزش ورود نکردید؟
بنده معلمی را انتخاب کردم و پس از آنکه فعالیتم در سازمان تربیت بدنی به اتمام رسید دیگر از بنده درخواستی به منظور فعالیت در ورزش نداشتند.
به عنوان مطلب پایانی موضوع دیگری وجود دارد که بخواهید به آن اشاره کنید؟
از مرحوم هاشمی رفسنجانی تشکر میکنم چرا که ورزش ایران را احیا کرد و تغییر و تحولات بسیاری در ورزش انجام داد. جالب است بدانید ما هیچ بودجه ارزی در ورزش کشور نداشتیم. آن زمان باید کاسه گدایی دست میگرفتیم تا بتوانیم هزینههای ابتدایی ورزش کشور را تامین کنیم. از هاشمی رفسنجانی به عنوان رئیس جمهور درخواست کردیم تا هزینه ارزی به ورزش ایران تعلق گیرد. وی به ما اعلام کرد چه میزان نیاز دارید؟ به رئیس جمهور گفتیم ۱.۵ میلیون دلار کافی است که بلافاصله این مبلغ تامین شد. واقعا مرحوم هاشمی رفسنجانی به ورزش ایران خدمت کرد و باعث شد ورزش از یک مسئله ضد ارزش به یک مسئله ارزشمند در کشور تبدیل شود و این شرایط باعث شد حتی بنده به شخصه با لباس ورزشی به دانشگاه رفتم و تدریس کردم. خوشبختانه ورزش از سوی مردم مورد استقبال قرار گرفت و به تدریج به بودجه ورزش ایران اضافه شد.
توانستیم صندوق حمایت از قهرمانان و پیشکسوتان را ایجاد کنیم و از ورزشکارانی که قهرمان بودند حمایت و در حد توان برای آنها امکانات لازم را فراهم کردیم. ورزش باستانی آن زمان نابود شده بود و خوشبختانه توانستیم با حمایتهای صورت گرفته این رشته را نیز احیا کنیم. زورخانههایی که تعطیل شده بودند با کمک شهرداری مجددا رونق گرفتند و توانستیم شرایطی را پیش ببریم تا بانوان با حفظ مسائل شرعی در سطح قهرمانی به ورزش بپردازند. توانستیم در دو دوره در جام باشگاههای آسیا به مقام قهرمانی برسیم، این درحالی است که حدود ۳۰ سال میگذرد و علیرغم هزینه های میلیاردی نتوانستهایم در جام باشگاههای آسیا به مقام قهرمانی برسیم. در ورزش جانبازان و معلولان نیز اقدامات بسیار خوبی صورت گرفت و همه این موارد باعث شد استقبال بسیار خوبی نسبت به ورزش شکل گیرد و این تمایل مردم بسیار ارزشمند بود.
ویدئوی گزیده این گفتوگو را میتوانید اینجا مشاهده کنید.
انتهای پیام
نظرات