• چهارشنبه / ۲۴ شهریور ۱۴۰۰ / ۱۱:۱۶
  • دسته‌بندی: ادبیات و کتاب
  • کد خبر: 1400062417921
  • خبرنگار : 71626

«دمار درآوردن» از کجا می‌آید؟

«دمار درآوردن» از کجا می‌آید؟

خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) - ریشه داستانی ضرب‌المثل‌ها

««دمار» مشتق از واژه ایرانی «دَم» است، که در زبان محلی شوشتری به‌معنی هوا و نفس و دود است، به‌علاوه پسوندِ «ـار»، مانند چنگار و دستار.

دمار، همچنین، به‌معنی چوب‌های میان برگ است؛ مانند دمار توتون و دمار تنباکو، که از دمار ترکی به ‌معنی «رگ» و «رگه» آمده‌است. دمار به‌معنی رگ و ریشه و پِی (عصب) گوشت نیز هست. «دمار از جان کسی برآوردن (درآوردن)» یعنی او را بسیار عذاب دادن، و کنایه از به هلاک افکندن و کشتن. «دمار از جایی برآوردن» یعنی آتش زدن و ویران کردن آنجا. دمار در بعضی منابع به‌معنی «آرنده دَم (خون)» (دَم‌آر) نیز آورده شده‌است.

نترسیدم از دولت شهریار/ برآوردم از رزمگه‌شان دمار

«فردوسی»

(منابع: لغت‌نامه دهخدا؛ فرهنگ ریشه‌شناختی زبان فارسی، محمد حسن‌دوست)»

منبع: صفحه گروه واژه‌گزینی فرهنگستان و زبان ادب فارسی

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha
avatar
۱۴۰۰-۰۶-۲۴ ۱۵:۱۰

ما لرها جنوب که دمر رو به همون معنای دمر عربای توی مناطق خودمون به کار می‌بریم، یعنی یا یهنی زیر و رو شدن و نابود شدن و عذاب شدن و اینا و به نظرم ترکها هم معنی هلاک و عذاب و اینا رو از عربای ما قرض گرفتن بابا و خلاصه نژادپرست نباش و ...!

avatar
۱۴۰۰-۰۶-۲۵ ۱۲:۲۱

دم به معنی هوا و نفس مختص لهجه شوشتری نیست، دم به این معنی واژه ای فارسی است.

avatar
۱۴۰۲-۱۱-۰۲ ۰۷:۳۷

دمار از روزگار کسی در آوردن کنایه از شکنجه کردن و عذاب دادن کسی به روشی خشن و غیر انسانی است که ریشه در باستان دارد. دمار همان رگ نخاع است که از پشت گردن شخص بیرون میکشیدند و طرف عذاب میکشیده تا بمیرد در حالی که چون عصب اصلی بدن قطع شده هیچ کار یا عکس العملی نمیتوانسته بکند.