به گزارش ایسنا، این انسانشناس و استاد پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در مقدمه مقالهای که درباره بحرانهای فرهنگی کرونا بهرشته تحریر درآورده، مینویسد: «از کسی که در میانۀ کارزار کرونا و بحران مینویسد، انتظار نداریم که برای ما مبانی معرفتشناختی و روششناختی را توضیح دهد. او باید مستقیماً از تجربهاش بگوید و اینکه وضعیت چگونه است و با چه مسئلههایی درگیر است. از اینرو برای شروع روایت مردمنگارانهام از موقعیت بحران کرونا، از بیان نگرانیهایم آغاز میکنم؛ زیرا این نگرانیها، عمومیترین احساس در این وضعیت اضطراریست.»
فاضلی در این مقاله با عنوان «مردمنگاریِ کرونای ایرانی» درباره تأثیر کرونا بر امر اجتماعی و فرهنگی اینطور شرح میدهد: «کرونا ناگهان ظاهر نشد، بلکه دهههاست که بشر در تلاش لجامگسیختهاش برای سیطره و به سلطه کشیدن زمین و زمان، برای مصرف بیامان و بیحد و اندازه، همهچیز از جمله جسم خودش را غارت و چپاول میکند. نظامهای حکمرانی در تمام سطوح جهانی، ملی و منطقهای با شیوههای تجاریسازی و کالایی کردنِ کشاورزی، جنگلها، گیاهان، جانوران، آب و خاک، زمینۀ ویروسی شدن هستی را فراهم کردهاند. این بحران را به کمک فناوری و به نام علم انجام دادهاند. از اینرو، علم و فناوری که قرار بوده و هست، فرشتۀ نجات و امید انسان برای خوشبختی و رفاه باشد، شیطان بزرگی شد که انسان را فریفت و او را در بحرانی عظیم گرفتار کرد. البته در جوامع و نظامهای عقلستیز و علمگریز، این بحران بهانۀ خوبیست برای توجیه دستهای آلوده و سیاستهای ویرانگرشان و برای حمله به نهاد علم و دانشگاه؛ و همین باعث میشود که نتوان از زخمهایی که بر تن و جان انسان امروزیست بهراحتی سخن گفت.»
او در ادامه مینویسد: «سالهای طولانیست که حال جامعۀ ما خوب نیست. دو‑سه دهه است که بحران خشکسالی و بحران محیطزیست دمار از روزگار این سرزمین درآورده است. از کاستیهای مردمسالاری و مشارکت واقعی و اصیل در حیات سیاسی و اجتماعی چیزی نمیگویم. آنها بیماریهای مزمن ما هستند که به آنها خو گرفتهایم. از فسادهای سیستماتیک و غیرسیستماتیک هم سخنی نمیگویم؛ آنها هم بیماریهای لاعلاج ما هستند که خود را محکوم به آنها و سرشت و سرنوشتمان پنداشتهایم. از مرگومیر تصادفات اتومبیلها و خسارتهای مادی و معنوی آن هم چیزی نمیگویم. بحران تحریم بینالمللی نیز بنیه و توش و توان اقتصادی ایران را گرفته است. اینها حال جامعۀ ایران را بد کردهاند و همچنان بد میکنند. ویروس کرونا زمانی در زمین شیوع یافت که وضع جامعۀ ایران بیش از پیش رو به وخامت گذاشته بود.»
فاضلی کمی بعد ادامه میدهد: «از دیماه ١٣٩۶ با شورشهایی که در شهرها مشاهده میشد، وضعیت بحرانی ایران شدت گرفته بود؛ زلزلۀ کرمانشاه و سیل فروردینماه ١٣٩٨ نیز فشارهای مادی، روحی و روانی جدیای بر جامعه آورده بود. ماههای پایانی سال، این وضع رو به وخامت نهاده بود. فشار تحریمهای بینالمللی، اعتراضات مردم در شهرهای متعدد، اوجگیری تنشهای سیاسی و نظامی درنتیجۀ ترور سردار سلیمانی و سقوط هواپیمای مسافربری اُکراینی، مردم و نظام سیاسی را کلافه کرده بود. باید به این تنشها، بحرانهای فرسایش سرمایه و اعتماد اجتماعی و اوجگیری مسائلی چون اعتیاد، طلاق، خشونت و مسائل اجتماعی ناشی از فقر و بیکاری و ناکارآمدی نظام اداری، بحرانهای جمعیتی و مهاجرت و بسیاری مسائل ریز و درشت دیگر را نیز افزود. رسانههای داخلی و بینالمللی نیز با بازنمایی این موقعیت، فضای ذهنی و افکار عمومی را تحت شدیدترین فشارهای روحی و روانی قرار میدادند. دادههای پیمایشهای مؤسسۀ گالوپ نشان میداد که ایران از سال ١٣٩۵، عصبیترین جامعۀ جهان بود. در چنین موقعیتی، ناگهان بلای بزرگ ویروسی شدن جهان از راه رسید. پاندمی کرونا یقۀ ایران را هم گرفت و بهسرعت از زادگاهش، چین، وارد ایران شد. چنان شیوع یافت که ایران سریعاً به مرکز این پاندمی در منطقه تبدیل شد. بحران از قم، دومین مرکز سیاسی ایران، آغاز شد. همین امر بر اهمیت سیاسی و فرهنگی بحران میافزود. کرونا کمکم به گیلان، تهران، مازندران و تمام شهرها و استانها شیوع پیدا کرد و این پاندمی با خود اپیدمیهای روانی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را شکل داد.»
این استاد پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی اظهار میکند: «بحران که شدت و عمومیت بیشتری مییافت، تضادها، چالشها و تنشهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی در جامعه نیز افزوده میشد. تعطیلی مراکز آموزش عالی و آموزشوپرورش به همان اندازۀ قرنطینه و خانهنشینی، زمینۀ درگیریهای مردم با بحران را گسترش داد. بحران کرونا این ایده را عمومیت بخشید که بسیاری از فعالیتهای آموزشی و پژوهشی میتوانند از طریق فضاهای مجازی انجام شوند. بهاحتمال قریب بهیقین، درگیری آموزش عالی با فضاهای مجازی گسترش یابد و هرگز به حالت پیشاکرونا بازنگردد. بحران همچنین باعث تقویت جایگاه علم و آموزش عالی در فضای ذهنی جامعه شد. خانهنشینی میلیونها دانشآموز و بیش از یکمیلیون معلم و کادر اداری مدارس باعث شد تا اغلب خانوادهها تجربهای جدید از زندگی در بحران را بهدست آورند. در عین حال، نظام آموزشوپرورش درگیر آموزش از راه دور و ایجاد فضاهای مجازی آموزشی شد. معلمان، دانشآموزان و کادر آموزشی مدارس اکنون باید به فضای مجازی کوچ میکردند. ایجاد زیرساختهای ارتباطی جدید، یادگیری مهارتهای مجازی و خَلق فرهنگ یادگیری تازه، از ضرورتهای این بحران شد. همین موضوعات برای مراکز آموزش عالی نیز بهوجود آمد. شکلگیری فرهنگ آموزشی جدید در زمان کوتاه، چیزی نیست که بهسادگی و بدون تنشها و چالشهای بزرگ ممکن باشد. نکتۀ مهم این است که بحران کرونا پرسش آموزش را به حوزۀ عمومی کشاند. آموزشوپرورش در ایران تنها در اواخر شهریور و اوایل مهر در حوزۀ عمومی در رسانهها بحث میشود و بعد از آن جز در مواقع بروز فاجعه و حادثهها، از دیدهها پنهان میماند. بحران کرونا به خانوادهها نشان داد که به مدارس نیاز دارند، اما در عین حال بسیاری از کاستیهای این سیستم نیز آشکار شد. بحران کرونا مسائل بنیادی جامعۀ ایران را نیز تشدید کرد و آنها را در جلو چشم دوربینها، مطبوعات و شبکههای اجتماعی قرار داد. فقر و بیکاری در نتیجه تعطیلی بنگاهها و مراکز اقتصادی، شدّت و گستردگی زیادی پیدا کرد. همچنین مسائل زنان نیز بهویژه بحث خشونتهای خانگی، سلامت زنان، تنشهای خانواده و مسائل برآمده از قرنطینۀ خانگی هرروز بیشتر میشد. اینها همه در حوزۀ عمومی از سوی متخصصان و کارشناسان و فعالان اجتماعی و حتی شهروندان عادی در شبکههای اجتماعی و رسانهها بحث میشوند.»
نعمتالله فاضلی انسانشناس، نویسنده و استاد پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در پایان مقاله خود مینویسد: «روایتی که از ابعاد فرهنگی موقعیت کنونی بحران کرونا ارائه کردم، بدون توجه به انبوهی از چالشهای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی است که در این موقعیت تشدید شده و در آینده میتواند با پیامدهای ویرانگری همراه شود. با یووال نوح هراری کاملاً همفکرم که ما در موقعیت بحرانی باید پیامدهای بلندمدت کنشهای خود را در نظر بگیریم. در هنگام انتخاب میان گزینههای بدیل، نهتنها باید از خود بپرسیم که چطور میخواهیم بر این خطر حیوحاضر غلبه کنیم، بلکه باید از خود بپرسیم که دوست داریم پس از رفع بحران در چه نوع دنیایی زندگی کنیم. چیزی که بهشدت تردیدها و ترسهایم را تشدید میکند، دقیقاً بدیلهای ما برای دنیای پساکروناست. این تردیدها و ترسها همین لحظه اگر نگویم در میان همه، حداقل در میان اکثریت مردم ما وجود دارد.»
این مقاله در ماه سوم شیوع پاندمی کرونا در ایران نگاشته شده، و در مجموعهای از مقالات با عنوان «کرونا و جامعه ایران: سویههای فرهنگی و اجتماعی» بهکوشش محمد سلگی، داریوش مطلبی و اسماعیل غلامیپور گردآوری شده است. این کتاب در سال ۱۳۹۹ توسط انتشارات پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات به چاپ رسیده است.
انتهای پیام
نظرات