به گزارش ایسنا، این منتقد در یادداشت خود با عنوان «احضار خاطرات به ساحت شعر» آورده است: «تی. اس. الیوت مینویسد: «زندگیای که در زیستن از دست دادهایم کجاست؟ حکمتی که در دانش گم کردهایم کجاست؟ دانشی که در اطلاعات گم کردهایم کجاست؟»
خوانش «اتاقش اقیانوسِ» مجتبی ویسی برای من بازتاب همین سوالات بنیادین الیوت بود. جستوجویی ناتمام و ممتد در پی چیزهایی که از دست دادهایم و - اگر بخواهم جرأت به خرج بدهم - باید بگویم در ساز و کار فعلی جهان ما تنها در ساحت شعر میتوانند زیست کنند یا یافت شوند.
مجموعه «اتاقش اقیانوس» همانطور که ویسی در مقدمه چندخطیاش به آن اشاره میکند: «خاطرههای دریانورد است، احضار آب و اقیانوس در زمان پیری...». اما این ارجاع به گذشته، این بازخوانی خاطرههای دور در چهارچوب شعر چگونه رخ داده است؟
به گمان من نقطه قوت این مجموعه نحوه احضار خاطرات است که به عنوان تمهیدی شاعرانه در تمامی شعرهای آن قابل ردیابی است. احضار گذشته و بازآفرینی خاطرهای که با زیرکی از واگویه و نوستالژی فاصله میگیرد و در پی کشف معناهای گمشده و مهجور برمیآید. مکانهای مختلف و متنوع - همان شهرها و سرزمینها یا بنادری که دریانورد در طول سفرهایش به آنها پا گذاشته است - از رزاریو گرفته تا ونیز و مارسی و مالاگا و شانگهای و پوسان و ... پایشان به شعر کشیده میشود.
اما در حریم شعر دیگر نقاط جغرافیایی یا نام شهرهایی نیستند که در جایی از کره زمین واقع شدهاند، بلکه شاعر آنها را در حکم موجوداتی جاندار که نقش فعالی در کشف و شهودهایش ایفا میکنند، در نظر میگیرد: «نامها را بر زبان نیاور/ نفوذ کن/ به پوستهی شهر نفوذ کن/ به مولکولهای تنش نفوذ کن/ درونی شو./ در این عکسها/ تو شهر را نمیبینی/ کوبه محبوبهای میشود دورافتاده/ و تو / دریانوردی با دلی چهل تکه.» صفحه ۵۹
همانطور که گفته شد مکان به عنوان عنصری دارای هویت حضوری فعال در شعرهای این مجموعه دارد و به زعم من تجربه بسیار موفقی از آب درآمده است. هر وقت شاعری به سرودن مشغول است به عناصری شهودی و ذهنی چنگ میاندازد و وامدار تخیل خواهد بود، چرا که بدون اینها شعری در کار نخواهد بود. اما همه قصه این نیست. هوشمندی شاعر در این است که مدام برای دستیابی به جوهر شعر هوشیاری و آگاهی خود را مقدم بر همه چیز همواره در نظر داشته باشد.
ویسی در این مجموعه به خوبی از این آگاهی بهره برده است بدون اینکه آگاهی آزاردهنده از سطور شعر نمایان باشد. وگرنه شعرهایش به خاطرهگوییهایی زمزمهوار تبدیل میشدند که تصویرهایی کمرنگ از دورهای زندگیاش در آنها پراکنده بودند. ولی او با جاگیری مناسب در نحوه مواجهه با خاطره و با نقطهگذاریهای مناسب در متن از این دام به خوبی جسته است: «ناگهان آب را و افق را فراموش کردن/ تنها به روبرو نگریستن/ میل مبهم بونوئلی داشتن/ غرق شدن در خشکی!/ آن همزاد آب، همزاد ساکن/ که وسیع میشود مدام/ از دو سر انگار آن را بکشند/ و مبهمهای دور/ که رخ بنمایند/ آن شکلهای گمانهزن/ که ذره ذره/ به یقین درآیند.» صفحه ۴۹
در مورد این استعلای پدیدههای ساده منعکس در خاطرات یک دریانورد به عنوان عناصری شاعرانه، بیراه نیست که بخشی از مقاله «ورطه شعر مدرن» اریش هلر را بازخوانی کنیم: «مقصد اصلی شاعر همان دورترین فاصله است. آنچه در کنار اوست اهمیتی ندارد. ولی آنچه در کنار اوست، هر لحظه ممکن است با جرقههای برخاسته از ارتعاش آن ریسمان نامرئی، که زورق او را به مقصد دور و مرموز خودش متصل میکند، روشن شود. سادهترین اشیا و موضوعات یا کوچکترین ذره تجربه ممکن است که به ناگاه و به دور از انتظار، به هادی امر نامتناهی مبدل گردد.» (شعر مدرن/ مجموعه مقالات/ ترجمه مراد فرهادپور/ بیدگل)
با یاری جستن از این گفته موشکافانه اریش هلر بیایید به این کوچکترین ذرههای تجربه ممکن نگاهی نزدیکتر داشته باشیم. «اتاقش اقیانوس» از این ذرهها به عنوان نقطههای مشخص یا به عبارتی «مسافتنما» (Milestone) بهره برده است. برای اینکه بادبان شعر را بر آنها بالا بکشد. برای اینکه شعر به ورطه چندپارگی درنغلتد.
در مسیر خوانش از این منظر از مکان و هویت مستتر در آنکه بگذریم به چند گونه دیگر از این «نقاط چرخش» برمیخوریم که برکشیدن آنها به حیطه نقد و بررسیشان مجال مفصلی میطلبد. جزئیات تکنیکی و فنی اجزای کشتی، تاکید بر مفهوم سرگشتگی، تصویر ازلی رسیدن به ساحل و آدمهایی که از بستر کلمات برمیخیزند و جان میگیرند - و چقدر باید ممنون حضورشان در گذشته شاعر بود - از این دست نقطهگذاریهای هوشمندانهاند.
«آلیاژ را بگردان/ به حرکت وادار/ چدنها و آهنها و فولادها/ دلها را بگردان» صفحه ۳۵
والتر بنیامین در مشاهدات خود از تاثیر دریا و سفر بر دریانوردان مینویسد: «اقیانوس چنان پای آدم را از همه چیز میبرد، که انگار همه چیز را در همین جا برای بار اول و آخر میتوان دید.» این همان نقطهای است که شاعر برای دیدن دوباره چیزهایی که پیشتر تجربه کرده است انتخاب میکند. دیدنی برای آخرین بار، بلعیدنی حریصانه.
اینجاست که شاعر درصدد باز بهدستآوردن گذشتهاش نیست بلکه میخواهد آن را بفهمد و میخواهد آنها را در فرمهای فضاییاش با ایجاز تمام منعکس کند.
به هر حال باید گفت که خوانش «اتاقش اقیانوس» برای من در روزگاری که شعر بینهایت از تجربه زیسته آدمیان دور افتاده یا حکم آچار، سرمقاله و صرفا نوشتهای محوشونده در ذیل یک تصویر اینستاگرامی را دارد، به شدت امیدوارکننده بود. البته برداشت من این است که تمام شعرهای این مجموعه به نوعی بههم پیوستهاند، منظومهای هستند از خاطرات یک دریانورد که حالا تصمیم گرفته است تمام راههایی را که بر سینه اقیانوس پیموده یا بوهایی را که در بندرهای دورافتاده استشمام کرده، اینبار در شعر دوباره بپیماید و دوباره بو بکشد، بلکه چیزی بر خودش و جهان بیفزاید.»
انتهای پیام
نظرات