به گزارش ایسنا، جدا از کسانی که در مقام منتقد، مورخ و پژوهشگر، تاریخ سینما را دقیق و هدفمند مطالعه میکنند و نتیجه کار خود را به رشته تحریر و تالیف درمیآورند، همین حالا سینماگرانی را داریم که مشغول نوشتن خاطرات خود از سینمای سالهای پیش از انقلاب و اوایل آن هستند؛ خاطراتی که به واسطه حرفه، زمان و ارتباط با افرادی سینمایی و نیز غیرسینمایی میتوانند به تنهایی مرور اتفاقها و خاطراتی مهم در تاریخ سینمای ایران باشند، اما این نوشتهها حالا حالاها بعید است خوانده شوند چون برای رعایت حال خیلیها احتمالا باید سانسور شوند.
این دغدغهای است که یکی از نویسندگان قدیمی سینما که سال گذشته از این دنیا رفت نیز مطرح کرده بود. مسعود مهرابی را خیلیها نه فقط بخاطر مدیرمسئولی مجله فیلم بلکه بخاطر کتابهای سینماییاش وبویژه تاریخ سینمای ایران میشناسند. او کتاب تاریخ سینمای ایران را، که ابتدا به صورت پایاننامه در سال 1361 ارائه کرده بود و بعدها با تکمیل آن به بیش از 10 دوره چاپ رساند، مختص سینمای ایران از ابتدا تا 1357 نوشت و دیگر به آن شکل سراغ سینمای پس از آن مقطع تاریخی نرفت.
اگرچه کتاب مهرابی از نگاه کارشناسان سینما بدون اشکال نبوده، اما هر چه باشد به عنوان مرجعی قابل توجه کاربرد داشته و دارد و حالا که در این سالها کتابهای متعدد فیلمشناخت و فرهنگنامه و مصاحبه در حوزه سینما بیشتر منتشر میشوند و بسیاری از آنها با ایرادهای اساسی از سوی اهل فن روبرو هستند، بیش از قبل این سوال مطرح است که برای روایت درست تاریخ سینما بخصوص سینمای پس از انقلاب چقدر اسناد و اطلاعات مکتوب و قابل دسترس وجود دارد؟
مهرابی که 10 شهریور سال گذشته براثر سکته قلبی درگذشت در این مورد معتقد بود: «برای نوشتن تاریخ سینمای بعد از انقلاب مشکل داریم، چون آدمهایش هستند و اگر بخواهی درست و صادقانه بنویسی دچار مسائل اخلاقی و گرفتاریهای حقوقی میشوی.»
این یکی از مهمترین دلایلی است که بسیاری از سینماگران قدیمی را حتی هنگام مصاحبه در منگنه خودسانسوری قرار میدهد.
مهرابی درباره تالیف کتاب تاریخ سینمای ایران که پیشتر عنوان پایاننامهاش بود، گفته است: «انقلاب (سال 1357) همه چیز را به قبل و بعد از خودش تقسیم کرد و مانند هر انقلابی چیزهایی مورد بیتوجهی و پاک شدن قرار گرفت، بنابراین دست به کار شدم تا آنچه از سینمای پیش از انقلاب داشتیم به این طرف خط کشی منتقل کنم. چاپ اول این کتاب در سال 1363 منتشر شد. البته فرخ غفاری، جمال امید، حمید شعاعی و محمد تهامینژاد قبل از من تلاش درخور توجهی در این حوزه کردهاند و ماحصل تحقیقات غفاری دستمایه خوبی بود تا افراد بعدی آن را ادامه دهند. انقلاب باعث شده بود راحت بتوان درباره گذشته حرف زد، ولی اینکه بخواهیم تاریخ سینمای بعد از انقلاب را بنویسیم باید زمانی بگذرد، در واقع تاریخی باید بگذرد تا تاریخ شود.»
مهرابی که سال 1395 به بهانه چاپ یازدهم کتابش به ایسنا آمده بود، برای تئاتر هم افسوس میخورد که «کتابی جامع درباره تاریخ تئاتر ایران نداریم. درباره فرهنگ تئاتر ایران و یا تاریخ نمایش در ایران که به جزئیات بپردازد و تأثیری که نمایش بر مردم داشته است.»
بازخوانی بخشی از گفتههای او به بهانه اولین سالروز درگذشتش انجام شد و نیز تاملی دوباره برای ثبت دقیق وقایع و آثار سینمایی و حفظ آنچه میتواند جنبه آرشیوی و تاریخی داشته باشد.
مهرابی دراین باره تاکید داشت: «متاسفانه در آرشیو کردن آنچه سالها بعد حکم سند پیدا میکند، کاملا بیمبالات هستیم. کارت دعوت، اعلامیه، پوستر، همین برگه خبر شما 20 سال بعد سند هستند و باید حفظ شوند. همه چیز را دور میریزیم. ملتی که آرشیو ندارد، هویت و تاریخ ندارد و دیگران برایش تاریخ مینویسند. در بسیاری از کشورها از آثارشان در هر زمینهای نسخهای را آرشیو میکنند. در ایران متأسفانه هر گروهی که میآید اثرات گروه قبل را محو میکند انگار که متعلق به قوم دیگری بوده است و با این روند دیگر چیزی برای ما باقی نمیماند.»
این نویسنده و مورخ سینما متولد ۱۳۳۳ مدیر مسئول مجله فیلم و نویسنده چند کتاب سینمایی بود که میتوان به کتابهای دیگری همچون «پوسترهای فیلم»، «کتابشناسی سینما در ایران»، « فرهنگ فیلمهای مستند سینمای ایران»، « فرهنگ فیلمهای کوتاه داستانی»، «فرهنگ فیلمهای کوتاه داستانی» و «صد سال اعلان و پوستر فیلم»،«سیاحتنامه جشنوارههای جهانی» اشاره کرد.
او در عرصه کاریکاتور نیز کتابهای «نردبانهای بیبام» و «میان سایه روشن» را منتشر کرده است.
انتهای پیام
نظرات