به گزارش ایسنا، بنابر اعلام طاقچه، نویسنده چهار مقاله، حتی آنجا که وارد عرصه معنا میشود، معیارهایی را معرفی میکند که غالباً از «وهم» و «قوة موهمه» ناشی میشود که ممکن است هر نوع دیگر زبانی نیز بتواند با چنین معیارهایی معرفی شود: "شاعری صناعتی است که شاعر بدان صناعت اتسّاق مقدمات موهمه کند". بالاترین بُرد فکری عروضی سمرقندی، تا آنجاست که معتقد است شعر باید: "معنی خُرد را بزرگ و معنی بزرگ را خُرد و نیکو را در خلعت زشت بازنماید و زشت را در صورت نیکو جلوه دهد و به ایهام قوّتهای غضبانی و شهوانی را برمیانگیزد."و در نهایت در عصر حاضر شاعری که شعرش هم نو است و هم هماهنگ با شعر شاعران کلاسیک چه در زبان مادری فارس ونیز زبان انگلیسی. او سبک هفت بند را در کتاب اولش معرف خانه ادبیات شد.
نخستین نمونههای به دست آمده از شعر در ایران، پیشینهشان به روزگار زرتشت پیامبر و سرودههایش در گاهان میرسد. این سرودهها به گویش گاهانی از زبان اوستایی است. همچنین از دوران پهلوانی (اشکانی) منظومههایی مانند ایانکار زریران (یادگار زریزان) و درخت آسوریک به زبان پهلوی اشکانی در دست است. افزون بر این نمونههایی از شعر (ترانههای خسروانی) به زبان پهلوی ساسانی یافت شده است.
سرودهها و اشعار مانوی به پارسی میانه (پهلوی ساسانی و اشکانی) نیز در نزد اهل فن اهمیتی به سزا دارد. لیکن اجماع علمای فن بر این است که وزن هیچکدام از این اشعار عروضی نیست، بنابراین، این اشعار با شعر امروزی پارسی تفاوت بنیادین دارد.
نخستین شاعران پارسی سرا (مراد از پارسی در اینجا فارسی دری و در مقابل فارسی میانه است) در دربار یعقوب لیث صفاری پدیدار شدند. اگرچه نمونههایی از شعر به زبان پارسی دری، پیش از این دوران وجود دارد، ولی بررسی آنها مشخص میکند که در زمان سروده شدنشان شعر پارسی هنوز قوام نیافته بود، چرا که وزن آنان به طور مطلق عروضی نیست.
مرحله بعدی شکلگیری و تکامل شعر کهن پارسی در ورارود و خراسان اتفاق افتاد. علت آن بیش از هر چیز پشتیبانی فرمانروایان ایرانی نژاد سامانی از زبان پارسی بود. در این روزگاران شاعران بزرگی چون رودکی، سمرقندی، شهید بلخی و دقیقی بلخی پدیدار شدند. فردوسی، بزرگترین حماسهسرای ایران، نیز اواخر این دوره را درک کرد.
با روی کار آمدن غزنویان ترکنژاد از رونق شعر پارسی کاسته نشد و ایشان به ویژه محمود غزنوی از پشتیبانان جدی سخنوران بودند. در این دوره شاهد برآمدن سرایندگان بزرگی چون فرخی سیستانی و عنصری بلخی هستیم.
از روزگار غزنوی به بعد به ویژه از آغاز پادشاهی سلجوقیان اندک اندک جنبش سرایش شعر به زبان پارسی دری به نواحی مرکزی ایران و حتی نواحی غربی (چون آذربایجان) کشیده شد و شعر و زبان آن تحت تأثیر گویش محلی گویندگان این خطه قرار گرفت. در این عهد شاعران بزرگی چون ناصر خسرو بلخی، قطران تبریزی، فخرالدین اسعد گرگانی و اسدی طوسی پدیدار شدند.
در سده ششم هجری شاهد پیدایش سرایندگان بزرگی چون عطار نیشابوری، نظامی گنجوی، خاقانی شروانی، جمالالدین عبدالرزاق اصفهانی، انوری ابیوردی، ظهیر فاریابی و دهها شاعر بزرگ دیگر هستیم.
سده هفتم هجری اوج شعر پارسی محسوب میشود و در آن دو شاعر بزرگ سعدی شیرازی و مولانا جلالالدین بلخی رومی آسمان شعر پارسی را روشن کردند. پس از این دو بزرگوار، شعر پارسی در سراشیب و فرود افتاد و اگر چه در سده هشتم هجری با ظهور شعرایی چون عبید زاکانی و حافظ شیرازی اعتلا یافت.
بعد از حافظ که پایان بخش سبک عراقی است. سبک هندی پیدا شد که شاعران بزرگی چون صائب تبریزی دارد و بیدل دهلوی (که در افغانستان و تاجیکستان جایگاه بالایی دارد) داشت.
در دوران مشروطه که اواخر دوران شعر کهن پارسی بود، شاعران نقش مهمی درانقلاب مشروطه داشتند. از خون جوانان وطن لاله دمیده است شعر معروف عارف قزوینی است. میرزاده عشقی را سر میبرند و با ظهور نیما یوشیج دوره تکتازی شعر کهن سر میآید؛ ولی همزمان این شعر همراه با شعر نو توسط شاعرانی مانند سهراب سپهری ادامهٔ حیات میدهد بطوری که شاعرانی همچون سیمین بهبهانی-مهرداد اوستا- ابراهیم صهبا آن را ادامه میدهند.
انتهای رپرتاژ آگهی
نظرات