این رقابت استعدادکُش!

دوازده سال یا دقیق تر دوازده بهار، از بهترین سال‌های عمر همه ما پشت میز و نیمکت های مدرسه سپری شد.مسیری که عرف اجتماعی، آرزوی پدر و مادرها و هزاران دلیل دیگر پیش پای همه ما گذاشته است. هدف هم از قبل تعریف شده، همان عرف اجتماعی و آرزوی والدین، کنکور و دانشگاه و «چیزی شدن» برای سربلندی خانواده...

در میانه تکرار این داستان برای میلیون ها کودک و نوجوان ایرانی اما علاقه شخصی، کشف توانایی و استعداد دانش آموز و حتی نیازهای جامعه و تامین شغل فرد هیچ جایی در این مسیر از پیش طراحی شده ندارد.

مدرسه و دانشگاه برای خیلی از ما قصّه ی بی خوابی و سالهای بر باد رفته است. انبوه درس و مشق هایی که هیچکدام در زندگی روزمره دردی از ما دوا نکرد. امروز نه چیزی از مشتقات به یاد داریم و نه مثلثات و جبر و احتمال و انتگرال در هیچ یک از مناسبات اجتماعی به کارمان آمد!

آموزش یا استعدادکُشی؟!

بسیاری از جامعه شناسان و متخصصین حوزه ی آموزش، این شکل از تعلیم و تربیت عمومی را یک نوع استعدادکُشی می دانند. مدارسی که حتی به قدر یک دفتر یا چند سطر هم نه مهارت های فردی و زیست اجتماعی آموزش می دهند و نه بُعد تربیتی و پرورشی آنها مشهود و ملموس است. این شیوه منجر به تربیت نسل هایی با سواد نه چندان عمیق، بدون ایده های بزرگ و خالی از عطش یادگیری می شود.

کنکور غیراستاندارترین نوع آزمون است 

«محمد بحرینی»، فرهنگی باسابقه و مدرس دانشگاه در گفت‌وگو با ایسنا عنوان می کند: «کنکور غیراستاندارترین نوع آزمون است و فقط روی حافظه‌محوری مانور می‌دهد. اگر ساز و کار درست شود، حذف کنکور به نفع استعدادهای مختلف است. اصلا معنا ندارد که ما همه‌ی استعدادها را با تست بسنجیم.»

تعریف شدن کنکور به عنوان هدف، نقطه آغاز انحراف نظام آموزشی ماست. آن هم هدفی آرمانی که پرورش نسل آینده است. چیزی که به کلی با سند تحول بنیادین آموزش و پرورش در تناقض است.

این روزها ملاک یک مدرسه خوب میزان قبولی های آن در کنکور است، بی توجه به اهداف دیگر، رتبه ی کنکور بدل به تنها استاندارد والدین و جامعه برای سنجش مقبولیت یک مدرسه است. مهارت های زندگی، آموزشِ پرورش محور، خلاقیت فردی و ارزش هایی چون کتابخوانی و سواد اجتماعی به کلی فراموش یا کمرنگ شده اند.

استانداردهای غلط!

بحرینی معتقد است تاکید روی حافظه‌محوری از دانش‌آموزان و استعدادهای مختلف آنان، عمدتاً شاگردانی بسان دستگاه های کپی ساخته که به شدّت در مهارت‌های زندگی، رفتار و فرهنگ سازمانی و ارتباطات اجتماعی ضعیف هستند و قدرت ایجاد تغییرات مثبت در زندگی بر اساس اندوخته‌هایشان را ندارند. تاکید آموزش نظری و بی‌توجهی به نتایج عملی هنرستان‌ها هم به این مسئله دامن زده است و این عیب از برنامه‌های خود آموزش و پرورش است که بر امتحانات نهایی و کنکور تاکید دارد.»

چنین دیدگاهی منجر به تربیت «دانش»آموز که نه، ماشین های تست زنی شده است. به گونه ای که آرزوهای یک جوان، بی خوابی ها، تصویر و تصورش از آینده و تمام امیدش به همین مهارت تست‌زنی بستگی دارد.

کنکور یک تکنیک است

«میلاد دخانچی»، پژوهشگر حوزه مطالعات فرهنگی معتقد است: «کنکور بیشتر یک تکنیک است. در کنکور پردازش دیتا -داده های خام- به شکل خاصی است که لزوما درک مفهومی مطالب را در بر نمی گیرد، لزوما فرد دانشی کسب نمی‌کند و فقط انتزاعش را می‌فهمد. ضمن اینکه شیوه ی یادگیری افراد با هم متفاوت است و قاعدتا همه افراد با ساختار ذهنی متفاوت قادر به همراهی با این سیستم آزمونی نیستند.»

بار مالی کنکور برای خانواده ها

در شرایط اقتصادی امروز کشور، تهیه کتابها و دی وی دی های آموزشی و کلاس های آمادگی، برای خیلی از خانواده ها مقدور نیست، و این یعنی کاهش قدرت تست زنی و در نتیجه تغییر نتیجه کنکور! همین یک عامل سبب ایجاد و تداوم شکاف طبقاتی و سرخوردگی اقشار محروم می شود.

علاوه بر این، کاهش حجم کتب درسی و تغییرات هرساله آن و از طرفی رشد قارچ گونه کتب و موسسات آمادگی کنکور در شکل گیری این وضعیت موثر بوده است.

مافیای کنکور یا ایرادات ساختاری؟!

محمد بحرینی که خود سال ها در مدرسه و دانشگاه تدریس کرده است، درباره حجم کتب درسی به ایسنا می گوید: «حجم کتاب های درسی باید استانداردسازی شود. هیچ جای دنیا در سال سوم دبستان جدول ضرب را آموزش نمی‌دهند و این مسئله به خصوص در دوره ابتدایی باید اصلاح شود. اما اینکه پشت سر هر کتاب درسی کلّی کتاب کمک آموزشی و تست سبز می‌شود، غیر از سوداگری افراد و موسسه های خاص نیست. کتابی که چاپ می‌شود، توضیح و تدریسش با معلم است و کتاب‌های ویژه معلم هم به شکل تخصصی برای هر درس تولید می‌شود. دیگر چه نیازی به اضافه‌کاری و موازی کاری است؟»

وی ادامه داد: «اگر مطالبی که در این کتاب‌های کمک آموزشی -فراتر از کتاب- می‌گنجانند لازم است، پس در کتاب درسی قرارش دهند، اگر لازم هم نیست، فلسفه این کتاب‌ها چیست جز سوداگری؟ و اگر واقعا هدفشان کمک به آموزش است، این کتاب‌ها را فقط برای گروه‌های آموزشی چاپ کنند، نه دانش‌آموزان!»

کسب منفعت در حاشیه نظام آموزشی 

مافیای کنکور گرچه شاید عنوانی گزاف باشد اما همین تغییرات مکرر کتب درسی، به شکل گیری منافعی برای این موسسات در حاشیه ی نظام آموزشی منجر شده است. شاید یکی از عوامل مخالفت با تعویق کنکور در شرایط شیوع کرونا، همین منافع اقتصادی موسسات آموزشی باشد.

محمد بحرینی در پاسخ به تردیدها در وجود چنین مافیایی می گوید: «متاسفانه این مافیا هست. پرقدرت هم هست. آنقدر پرقدرت که وزیر عوض می‌کند و نماینده همراه خود می‌کند. به میزان درآمد موسسات کنکور نگاهی بیندازیم و ببینیم چرا هیچ‌کس قدرت حذفشان را ندارد. سازوکارشان هم اوّل همین آمار درصد قبولی کنکور است که وزارت از استان‌ها و استان به تبعیّت از مناطق می‌خواهد و رقابت ایجاد می‌کنند و این بد است. یعنی شما که مدیرکل یا رئیس آموزش و پرورش هستی، مجبور می شوی کلّی هزینه کنی تا از قافله عقب نمانی. حال آنکه کنکور یک مسئله‌ی خارج از محدوده‌ی آموزش و پرورش است و بیشتر جنبه‌ی شغلی دارد که خود متولّی جداگانه دارد، اما بارش را مدارس و آموزش و پرورش بر دوش دارند.»

مدارس غیردولتی و مساله عدالت

این فرهنگی دانشگاهی و فعال رسانه ای از نص صریح قانون درباره رایگان بودن آموزش می‌گوید و وجود مدارس غیرانتفاعی را یک پدیده قرون وسطایی می داند. او درباره نقش آموزش و پرورش درباره شکل‌گیری این مدارس می گوید:«مدارس غیردولتی صرفاً یک برنامه ی ضد قانون اساسی است که دارا و ندار را از هم متمایز می‌کند و از روز اول در ایران توسط کسانی پایه‌گذاری شد که هم پول داشتند و هم دستشان در دست قدرت بود که اهداف انقلاب اسلامی و قانون اساسی را دور زدند. برنامه‌های آموزش و پرورش در توسعه مدارس غیردولتی و دادن امتیازات بی‌حدوحصر به خود اعضای آموزش و پرورش، متاسفانه مافیای درون سازمانی ساخته است.»

بحرینی می‌افزاید: «برنامه آموزش و پرورش برای اعطای کلاس، معلم و نیروی پشتیبان به مدارس دولتی اینگونه است که حتماً باید به آمار خاصی دست یابند تا نیرو در اختیار مدرسه قرار دهند. روز و شب هم از وزیر گرفته تا مدیران کل و روسای مناطق به شکل مرتب مدیران مدارس دولتی را تهدید می‌کنند که در صورت دریافت هرگونه وجه، لغو ابلاغ می‌شوند. سرانه‌ای هم به مدارس تعلّق نمی‌گیرد. طبیعی است در چنین فضایی که دستانت را می‌بندند، شما نمی‌توانید نقاش شوید! اگر جایی هم در شهرهای بزرگ می‌بینید که بعضی از مدارس دولتی بدون دستگاه نفس می‌کشند، یا خیّری متموّل پشت مدرسه هست یا مدرسه شهریه‌های متفاوت می‌گیرد. از ۵۰۰ هزار تومان تا چند میلیون... حالا از آن طرف هر کسی نفوذی و رانتی داشته، استفاده کرده و امتیازی به نام مدارس غیردولتی گرفته و منزل شخصی‌اش را تبدیل به مدرسه کرده، یعنی یک مکان کاملاً غیراستاندارد با اتاق‌هایی شبیه‌ مرغدانی، بدون کارگاه و آزمایشگاه که به ازای ۵۰ دانش‌آموز فقط یک توالت دارد و از همان معلمان  مدارس دولتی هم استفاده می‌کند، کلّی هم پول علاوه بر شهریه به بهانه‌های مختلف از دانش‌آموزان می‌گیرد. البته عدم آگاهی اولیا هم بسیار به مدارس غیردولتی کمک می‌کند و هیچ‌کس هم از خود نمی‌پرسد که چرا؟»

وی از موانع برقراری عدالت آموزشی می گوید و رفع آنها را لازمه برقراری عدالت می داند. وی می گوید: «تنوّع مدارس و تقسیم ‌آن‌ها به دولتی و غیردولتی، شاهد، نمونه، استعدادهای درخشان و...، ندادن نیروی پشتیبان (معاونین) به مدارس دولتی به بهانه آمار، وجود مدارس چندپایه، مخصوصاً در مقطع متوسطه از جمله موانع برقراری عدالت آموزشی است.»

کنکور در جهت حفظ منافع محرومین

سوی دیگر ماجرا و دیدگاه برخی جامعه شناسان قابل توجه است که کنکور را در جهت حفظ منافع طبقات محروم و راه مناسبی برای سنجش سطح علمی کسانی می داند که توان مالی تحصیل در مدارس و دانشگاه های غیردولتی را ندارند. از این منظر، کنکور مفری است برای راهیابی طبقات محروم جامعه به دانشگاه های معتبر و ساخت آینده ای بهتر برای خود، با کمترین بار مالی، به شرطی که رقابت از سطح علمی به سطح مالی تنزل نکند.

روش های جایگزین کنکور

«میلاد دخانچی» در گفت‌وگو با ایسنا فرآیندی را برای جایگزینی کنکور مطرح می کند. او با طرح این مسئله که دانشکده ها می توانند به جذب دانشجو اقدام کنند، می افزاید: «این کار بایست توسط دانشکده ها به صورت مستقل و با روش های مختلفی چون آزمون، مصاحبه، شرط معدل، ارائه پروژه و یا حتی آزمون های به اصطلاح «اُپن بوک» برای سنجش سطح علمی دانش آموزان صورت بگیرد.»

وی معتقد است می توان برای جلوگیری از ایجاد تکثر، سیاست های هماهنگی بین دانشکده ها طراحی کرد و می گوید: «در این روش مسئولیت جذب دانشجو بر عهده دانشکده مربوطه و هیئت علمی آن است.»

پذیرش دانشجو و غربالگری علمی

دخانچی تاکید می کند: «ممکن است ظن مسائلی همچون رانت و پارتی بازی ایجاد شود و یک بی اعتمادی به وجود بیاید اما مسئله اینجاست که وقتی ما به هیئت علمی و نخبگان دانشگاهی خود در این سطح اعتماد نداریم، هدف از رفتن به دانشگاه چیست؟! دانشگاه ماهیتا یعنی اعتماد ما به مجموعه نخبگان و افراد فرهنگی کشور، که بی اعتمادی به این قشر حاکی از مشکلات ریشه ای دیگری است از جمله فاصله مردم با حاکمیت.»

این پژوهشگر عنوان می‌کند: «برای همین مشکل نیز میتوان سازوکارهایی طراحی کرد از جمله پذیرش یک و نیم برابری دانشجو در سال اول و غربالگری بر اساس سطح علمی در سال دوم و همچنین طراحی یک رنکینگ و سیستم رتبه بندی که موجب ارتقای سطح علمی و انگیزه هیئت علمی برای حساسیت در فرآیند پذیرش دانشجو می شود.»

لزوم تغییر استانداردهای قدیمی

به گزاری ایسنا، کنکور در تمام پنجاه سال گذشته موافقان و مخالفان بسیاری داشته و همواره جزیی از مباحث اجتماعی ما بوده است. اینکه تا چه زمانی فرآیند کنونی ادامه خواهد داشت و تا کی شاهد تاثیرات مثبت و منفی شکل کنونی آموزش و نحوه ی پذیرش در دانشگاه ها خواهیم بود، یک اراده جدی در سطوح بالا را می طلبد.

مطمئنا نظام فعلی آموزش در ایران و فرآیند آماده شدن دانش آموزان برای کنکور بار روانی و مالی بسیاری به نوجوانان و خانواده هایشان وارد می کند که در این تصمیم سازی ها باید لحاظ شود. انرژی و توانی که می توان از آن در جهت پرورش استعدادهای نسل جوان و تربیت نیروی انسانی زبده و خلاق برای نیل به اهداف عالی توسعه ی پایدار بهره جست.

گزارش از: «حیدر کاشف»، خبرنگار ایسنا بوشهر

انتهای پیام

  • پنجشنبه/ ۳۰ مرداد ۱۳۹۹ / ۰۸:۰۸
  • دسته‌بندی: بوشهر
  • کد خبر: 99053022413
  • خبرنگار : 50147

برچسب‌ها