آن‌چه بر شوش گذشت ...

برای ارزیابان یونسکو چه داریم؟

ارزیابان یونسکو تا یکی دو روز دیگر بالاخره به شوش می‌رسند به محوطه‌ای تاریخی که هر چند در شان‌ آن بود که خیلی پیش‌تر از این‌ها در فهرست میراث جهانی به ثبت برسد، اما با وجود این همه تعلل در سالیان گذشته، امروز که پرونده‌ی آن برای ثبت در فهرست میراث جهانی فرستاده شده، به نظر می‌رسد وجود برخی ایرادات در پرونده مانند عرصه و حریم تعیین شده، این محوطه‌ی تاریخی را در آینده با مشکل مواجه کند.

ارزیابان یونسکو تا یکی دو روز دیگر بالاخره به شوش می‌رسند به محوطه‌ای تاریخی که هر چند در شان‌ آن بود که خیلی پیش‌تر از این‌ها در فهرست میراث جهانی به ثبت برسد، اما با وجود این همه تعلل در سالیان گذشته، امروز که پرونده‌ی آن برای ثبت در فهرست میراث جهانی فرستاده شده، به نظر می‌رسد وجود برخی ایرادات در پرونده مانند عرصه و حریم تعیین شده، این محوطه‌ی تاریخی را در آینده با مشکل مواجه کند.

به گزارش خبرنگار میراث فرهنگی ایسنا، براساس اطلاعات سایت یونسکو، پرونده‌ی «شوش» یکم خردادماه 1376 در فهرست موقت پرونده‌های ثبت جهانی یونسکو قرار گرفت.

دی‌ماه سال گذشته نیز ایران تصمیم گرفت، قدم بعدی را برای ثبت جهانی شوش بردارد اما اگر آن‌طور که محمد حسن طالبیان معاون میراث فرهنگی سازمان میراث فرهنگی و گردشگری پس از هفت ماه از ارسال پرونده‌ی شوش لب به سخن گشود و گفت که «برای بیش از 22 پهنه و محوطه‌ی دیده شده در شوش ضابطه اصلی وجود دارد. در واقع مالکیت سازمان میراث فرهنگی و گردشگری در شوش حدود 390 هکتار است که این میزان به‌عنوان مالکیت دولت در پرونده اعلام شده است. مقدار زیادی از مالکیت عرصه‌ی شوش در اختیار دولت نیست.»

ارقام اعلام شده برای شوش،‌ باعث تعجب و شوکه شدن باستان‌شناسانی شد که سال‌ها عمر و وقت خود را برای مطالعه،‌ بررسی و کاوش این محوطه‌ی باستانی و پر اهمیت گذاشته بودند، اما چه سود وقتی هیچ مشورتی با آن‌ها قبل از ارسال پرونده با یونسکو نشده بود.

شوش کجاست؟

دشت شوشان در شمال‌ استان خوزستان از حاصل‌خیز‌ترین دشت‌های ایران است و از نظر بهره‌مندی از جغرافیا و زیست‌بوم خاص خود نقش مهمی در تاریخ بشری ایفا کرده است. وجود زمین‌های گسترده‌ی آبرفتی و چند رود بزرگ در این دشت، از جمله رودهای کارون، دز و کرخه، از دیرباز کشش و علاقه‌ی جمعیت‌ها و جوامع انسانی کوچ‌رو و یکجانشین را برای حضور و بهره‌برداری از این دشت برانگیخته است، به‌گونه‌ای که بعد‌ها شوشان یکی از تلاقی‌گاه‌های جمعیت‌های کوچ‌رو و یکجانشین و موجب شکل‌گرفتن نطفه‌ی نخستین حکومت‌های اولیه شد.

چندین استقرارگاه پیش از تاریخی از جمله «چغامیش»، «چغابنوت»، «بوهلان»، «جُوی»، «بَندبال» و «جعفرآباد» در هزاره‌های ششم و پنجم پیش از میلاد سرآغاز اسکان دشت شوشان را نشان می‌دهد. در هزاره‌ی پنجم پیش از میلاد روستای کوچک شوش نیز به این فهرست افزوده و به دلایلی که هنوز کاملاً روشن نیست به مرکز مذهبی و سیاسی دشت شوشان تبدیل شد. از آن زمان به بعد، رفته‌رفته بر اهمیت شوش افزوده شد و پس از فرایندی که منجر به شکل‌گیری اتحادیه‌ی "عیلامی" گردید این محوطه به پایتختی پرشکوه تبدیل شد.

تصویر ماهواره‌ای از محوطه شوش، اقمار آن و زیست‌بوم منطقه

شوش تا برافتادن امپراتوری "عیلام" همچنان مکانی بسیار مهم بوده و خزانه و کتابخانه‌ای ناخوانده و ناگشوده از این امپراتوری آسیای غربی باستان محسوب می‌شود. پس از آن نیز اهمیت شوش تحت لوای پادشاهان هخامنشی حفظ شد و در میان چهار پایتخت آن پادشاهی -شوش، بابل، همدان و تخت‌جمشید- مهم‌ترین کانون اداری و سیاسی بود. اگرچه در دوره‌های اشکانی و ساسانی دیگر شوش پایتخت نبود، اما همچنان شهر و منطقه‌ای پررونق و مؤثر با جمعیت فراوان بود.

کاوش‌های باستان‌شناختی، آثار شاخصی از دوره‌ی سلوکی-اشکانی/الیمایی، چه از محوطه‌ی شوش و چه از منطقه‌ی ایوان کرخه، به دست داده است. شوش در دوره‌ی ساسانی به طور موقت و در پی تخریب آن به دست سپاه شاهپور دوم ساسانی، از رونق می‌افتد و شهر ایوان کرخه (ایرانشهرشاپور) به عنوان شوشِ‌نو جایگزین آن می‌شود.

عکس هوایی محوطه‌ی ساسانی ایوان‌کرخه

خصلت ناگهانی و تحمیلی این جابه‌جایی در برابر جاذبه‌های طبیعی و تاریخی شوش ناتوان بود و شهر قدیمی شوش بار دیگر رونق پیشین خود را به دست آورد و اهمیت یافت؛ به طوری‌که یکی از نخستین شهرهای ایرانشهر است که دین اسلام در آن رواج یافت و مسلمانان در کنار پیروان سایر مذاهب از جمله زرتشتیان، یهودیان و مسیحیان در آن زندگی صلح‌آمیزی داشتند.

این شهر کهنسال تا قرن هشتم قمری به حیات خود ادامه داد و سپس متروک شد. حدود یک و نیم قرن پیش که شوش مورد توجه باستان‌شناسان قرار گرفت، از آن شهر کهن، فقط آرامگاه «دانیال نبی» (ع) و خرابه‌های باستانیِ همجوار آن بر جای مانده بود.

اختلاف‌نظر‌ها درباره‌ی پرونده‌ی ثبت جهانی شوش

شوش در حکم یکی از مهم‌ترین محوطه‌های باستانی ایران، آسیا و جهان با پیشینه‌ی استقراری طولانی و اهمیت تاریخی و فرهنگی خود پیش از این‌ها باید در فهرست میراث جهانی به ثبت می‌رسید. نخستین تلاش‌های رسمی در این زمینه از آغاز دهه‌ی ۱۳۸۰ و در زمان ریاست «سیدمحمد بهشتی» بر سازمان میراث فرهنگی آغاز شد.

در آن زمان، تهیه‌ی پرونده‌ی ثبت جهانی شوش را «میرعابدین کابلی»، باستان‌شناس و یکی از کاوش‌گران شوش، زیر نظر معاونت وقت پژوهشی این سازمان و دکتر «شهریار عدل» بر عهده داشت. پرونده‌ی آن پس از مدتی به دلیل گسست‌های اداری-اجرایی متوقف شد و معوق ماند.

سپس در سال ۱۳۸۷ دوباره موضوع ثبت جهانی شوش مورد توجه قرار گرفت. در همین چارچوب، با هماهنگی پژوهشگاه سازمان میراث فرهنگی و با مجوز پژوهشکده‌ی باستان‌شناسی گروهی به سرپرستی «محمدتقی عطائی» اقدام به تعیین عرصه و حریم مجموعه‌ی باستانی شوش کردند.

در این دوره، با توجه به نیازهای پرونده‌ی ثبت جهانی شوش لازم بود تا عرصه‌ی این مجموعه‌ی باستانی به دقت مشخص و روزآمد شود. بنابراین، سابقه‌ی ۱۶۰ سال تحقیقات باستان‌شناختی در شوش، یعنی از زمان «کنت لفتوس» در سال ۱۸۵۱ تا آخرین کاوش‌های هیأت ایرانی در دهه‌ی ۱۳۸۰ خورشیدی، مرور شد.

پژوهش و گمانه‌زنی باستان‌شناختی این هیأت نشان داد که عرصه‌ی این شهر کهن در حدود ۱۲۰۰ هکتار است. به دلیل این‌که بخش بزرگی از شهر جدید شوش در عرصه‌ی باستانی قرار می‌گرفت، ثبت ملّی عرصه‌ی ۱۲۰۰ هکتاری به تأخیر افتاد. تلاش‌ها برای حل این مشکلات با چندپارگی و انتقال سازمان میراث فرهنگی از تهران به شهرستان‌ها همزمان شد و آشفتگی‌های اداری-اجرایی باعث عقیم ماندن برنامه‌ها شد.

با این حال، در سال ۱۳۹۰ بار دیگر سازمان میراث فرهنگی کشور رسیدگی به پرونده را در دستور کار قرار داد و نتیجه این شد که عرصه‌ی شوش تا حدود ۸۰۰ هکتار می‌تواند مورد تصویب قرار گیرد. برای سایر بخش‌ها، به دلیل ساخت‌وساز باید ضوابطی وضع می‌شد تا مثلاً با کندن زیرزمین و ایجاد پارکینگ و نظایر آن آثار مدفون در زیر شهر جدید نابود نشوند.

از سوی دیگر، قرار شده بود بخش‌هایی از محوطه که به طور غیرقانونی ساخت‌وساز انجام شده بازپس گرفته یا تملک شود. به رغم این‌که هنوز این‌گونه مشکلات در دست بررسی و رسیدگی بود، اعلام شد که پرونده‌ی ثبت جهانی شوش تهیه شده و به عنوان نامزد ثبت جهانی برای سال ۲۰۱۵ میلادی به یونسکو ارسال شده است.

پس از ماه‌ها مخفی‌کاری و بی‌اطلاع‌گذاشتن جامعه‌ی متخصصان و رسانه‌ها در دولت گذشته اعلام شد که عرصه‌ی باستانی در نظر گرفته‌شده برای این پرونده حدود ۳۹۰ هکتار معین شده است. این اندازه تقریباً برابر با محدوده‌ای بود که در سال‌های جنگ عراق علیه ایران در سال ۱۳۶۷ و به طور اضطراری توسط «مهدی رهبر» باستان‌شناس پیشکسوت مشخص شده بود تا موقتاً از تخریب بیشتر بقایای باستانی جلوگیری شود.

مهدی رهبر با کشفیاتی که در‌ همان دهه در شوش انجام داد تصریح کرده بود که محدوده‌ی عرصه‌ی این محوطه موقتی و اضطراری بوده و اندازه‌ی عرصه‌ی مجموعه‌ی باستانی شوش بیش از آن است.

با آغاز به کار دولت یازدهم، رسیدگی به پرونده‌ی شوش بار دیگر مورد توجه قرار گرفت. در آغاز سال ۱۳۹۳ با بالا گرفتن نگرانی‌ها درباره‌ی چرایی تصویب‌نشدن محدوده‌ی عرصه‌ی ملّی مجموعه‌ی باستانی شوش، نگاه‌ها و پرسش‌ها متوجه موضوع ثبت جهانی آن شد.

قبل‌تر، برخی از صاحب‌نظران و باستان‌شناسان شناخته‌شده شوش (مانند میرعابدین کابلی، محمود موسوی، مهدی رهبر، دکتر حمید خطیب‌شهیدی، دکتر رمی بوشارلا، اسماعیل یغمایی، دکتر کامیار عبدی، دکتر شهریار عدل و زنده‌یاد دکتر مسعود آذرنوش) در مصاحبه‌ها و یادداشت‌هایی مراتب نگرانی و انتقاد خود را نسبت به نادیده گرفتن و تقلیل عرصه‌ی باستانی شوش از ۱۲۰۰ هکتار به کمتر از ۴۰۰ هکتار در رسانه‌ها اعلام کرده بودند. حرف اصلی همه‌ی آن‌ها این بود که عرصه‌ای به اندازه‌ی ۴۰۰ هکتار به هیچ‌وجه نمی‌تواند کاراکتر و شخصیتِ تاریخی- فرهنگی شوش را بازتاب دهد و معرّف ارزش برجسته‌ی جهانی آن باشد.

در تابستان ۱۳۹۳ با مطرح شدن دوباره‌ی موضوع شوش در رسانه‌ها و توجه افکار عمومی به آن، محمدحسن طالبیان (مسؤول تهیه‌ی پرونده‌ی شوش) در پاسخ به خبرنگاران حوزه‌ی میراث فرهنگی اعلام کرد که از اندازه‌ی عرصه‌ی مجموعه‌ی باستانی شوش بی‌اطلاع است و قرار است اندازه‌ی عرصه‌ی شوش در هفته‌های آینده مشخص شود.

این در حالی بود که نظام مدیریتی و حفاظتی پرونده‌ی ثبت جهانی شوش دست‌کم حدود هفت ماه قبل از آن تدوین و به کمیته‌ی میراث جهانی ارسال شده بود.

این روند و پیشنیه‌ی مستدام به واکنش متخصصان و دوست‌داران میراث فرهنگی در سراسر کشور منجر شد، به‌گونه‌ای که در یکی از آخرین واکنش‌ها به این موضوع در مهر ۱۳۹۳ جمعی از باستان‌شناسان و فعالان میراث فرهنگی با انتشار بیانیه‌ای اعتراض خود را نسبت به نادیده گرفتن واقعیت، تدوین نادرست پرونده و همچنین نابودی عرصه‌ی باستانی شوش - در صورت مبنا قرا گرفتن پرونده‌ی به ارث رسیده - اعلام کردند.

در شرایط کنونی، پس از گذشت شش سال از برنامه‌ی تعیین عرصه‌ی مجموعه‌ی باستانی شوش هنوز عملاً اقدامی برای تصویب عرصه‌ی ملّی شوش انجام نشده است. از سوی دیگر، به تازگی مسؤول پرونده اعلام کرده است که قطعاً ثبت جهانی شوش در چارچوب عرصه‌ای به اندازه‌ی ۳۹۰ هکتار انجام خواهد شد که این امر نگرانی فزاینده‌ای را به وجود آورده است.

متخصصان بر این باور هستند که در صورت صحت این موضوع، نه تنها بخش بزرگی از بافت‌های باستانی شوش در معرض نابودی مستقیم قرار می‌گیرد، بلکه در نبودِ ضوابط مشخص و مدون و مصوّب نمی‌توان توسعه‌ی شهر نوین شوش را از نظر افقی و عمودی کنترل کرد و به همین دلیل حتی چشم‌انداز فرهنگی همین محدوده‌ی ۳۹۰ هکتاری هم بی‌حفاظ و عبث خواهد بود. هم‌اینک با رشد آپارتمان‌ها و برج‌ها، دکل‌های برق و مخابرات و منبع‌های آب این چشم‌انداز مخدوش شده است.

توسعه ساخت‌وسازهای شهری در محدوده عرصه شوش

آن‌چه به نظر می‌رسد ارزیابان یونسکو باید به آن‌ها توجه کنند

از آنجا که مسؤولان نسبت به محتوای پروند‌ه‌ی ارسالی به یونسکو اطلاع‌رسانی درست و دقیقی انجام نداده‌اند و اظهارات‌شان با ابهام همراه بوده، بیان برخی نکات ضروری است، چون به نظر می‌رسد جزو نقایص پروند‌ه‌ی حاضر باشند و می‌تواند مورد توجه ارزیابان یونسکو قرار گیرد؛

۱. انسجام (Integrity):

۱-۱- محدوده‌ی عرصه‌ی پیشنهادی در پرونده‌ی حاضر حاوی همه‌ی خصایصی نیست که بتواند انسجام و یکپارچگی مجموعه‌ی باستانی شوش را نشان دهد، به‌گونه‌ای که بخش‌ها یا نقاطی از این خصایص نه در عرصه بلکه در حریم آمده و بخش‌ها یا نقاطی نیز نه تنها در عرصه، بلکه حتی در حریم آن هم گنجانده نشده است.

به طوری‌که اشاره شد سابقه‌ی استقرارگاه‌های انسانی در چندین محوطه از جمله «جُوی»، «بَندبال» و «جعفرآباد» (در فاصله‌ی ۵ تا ۱۰ کیلومتری محوطه‌ی شوش) حدود یک هزاره پیش‌تر از خود محوطه‌ی شوش است. این امر نشان می‌دهد که جمعیت ساکن در دشت شوش پیش از آنکه استقرارگاه شوش تأسیس و مسکونی شود در نزدیکی این محوطه می‌زیسته‌اند و اسکان آن‌ها نسبت به آنجا فضل تقدّم داشته است.

از نظر باستان‌شناسی، پیشینه و پیش‌درآمدِ روستاییان و ساکنانِ روستای هزاره‌ی پنجم پیش از ‌میلاد شوش را می‌توان در این استقرارگاه‌ها پی‌گرفت. همین موضوع به نوعی دیگر درباره‌ی حیات متأخر شوش در محوطه‌ای مانند «ایوان کرخه» نیز صادق است. موجودیت شهر ساسانی ایرانشهرشاپور (ایوان کرخه) به طور مستقیم به شوش مربوط است و در روزگار پادشاهی شاهپور دوم ساسانی که شهر شوش تخریب شد، این شهر در حکم «شوشِ‌نو» ایجا شد و ساکنان شوش در آن مستقر شدند، اما در پرونده‌ی حاضر وضع شهر ایوان کرخه به‌کلی نامعلوم مانده و نادیده گرفته شده است.

کاوش‌های هیأت ایرانی در گورستان «صالح‌داوود» در جوار شهر باستانی «ایوان کرخه» نشانگر پیوستگی آن با محوطه‌ی شوش و اهمیت این مکان حتی قبل از انتقال شهر شوش به آنجا بوده است. اشارات بالا نشان می‌دهد که ثبت جهانی شوش به عنوان یک اثرِ منفرد اگر با عرصه‌ی ۳۹۰ هکتاری و حریم ۱۴ هزار هکتاری صورت گیرد، بازتاب‌دهنده‌ی ارزش برجسته‌ی جهانی و شخصیت واقعیِ تاریخی و فرهنگی این مجموعه نیست و برخی از مهم‌ترین جنبه‌های باستان‌شناختی، طبیعی و فرهنگی آن نادیده گرفته شده است.

گفتنی است، در پرونده‌ای که در آغاز دهه‌ی ۸۰ در زمان ریاست سیدمحمد بهشتی بر سازمان میراث فرهنگی، میرعابدین کابلی در چارچوب برنامه‌ی معاونت وقت پژوهشی این سازمان و دکتر شهریار عدل، تهیه کرده بود شوش به صورت یک «مجموعه» و نه «تک اثر» دیده شده بود. بنابراین، در پرونده‌ی حاضر، برخلاف آن پرونده، به دلایل و زمینه‌های فرهنگی شکل‌گیری شوش بی‌توجهی شده است.

۲-۱- علاوه بر بی‌توجهی به زمینه‌های تاریخی و فرهنگی، به ارتباط ارگانیک محوطه‌ی شوش با بستر طبیعی خود نیز در این پرونده توجه نشده است. در حالی‌که «شوش» در دشتی حاصلخیز و در جوار رودخانه‌ی کرخه شکل گرفته است. همچنین، رودخانه‌ی دیگری به نام «شائور» از میان شهر شوش می‌گذرد و در طول تاریخ، حیات این شهر را تضمین می‌کرده است. در واقع، مجموعه‌ی باستانی شوش محصول این زیست‌بوم و اقلیم است. بنابراین پرونده‌ی حاضر به صراحت نسبت به ارزش‌ها، دلایل و عوامل طبیعی شکل‌گیری شوش بی‌توجه است.

سرچشمه و منبع رودخانه‌ی کوچکِ شائور چشمه چشمه‌هایی است که در فاصله‌ی حدود ۱۳ کیلومتری شمال-شمال‌غرب این مجموعه‌ی باستانی (نزدیک شهرک سَکوَند) قرار دارند. به نظر می‌رسد که در این پرونده هیچ برنامه‌ای برای حفاظت از این چشمه و منبع آبی در نظر گرفته نشده است. همچنین برنامه‌ای برای حفاظت از بیشه‌های کرخه که جزو منظر فرهنگی شوش است و روزگاری مأمن شیر و گوزن زرد ایرانی بوده، تدوین نشده است.

۳-۱- وسعت حریم به اندازه‌ای نیست که خصایص این مجموعه‌ی تاریخی- فرهنگی- طبیعی را در برگیرد و به مخاطب منتقل کند.

۴-۱- علاوه بر این‌ها، در شرایط کنونی عرصه‌ی مجموعه‌ی باستانی شوش در معرض تهدید است و وضع فیزیکی و کالبدی آن مناسب نیست. در سال‌های اخیر در بخش غربی محوطه ساخت‌وسازهایی انجام شده که همگی بر روی عرصه‌ی باستانی هستند. در محدوده‌ی اراضی «حسین‌آباد» که جزو عرصه‌ی باستانی است و در سال‌های دهه‌ی ۱۳۶۰ نیز آثار هخامنشی در این قسمت به طور اتفاقی آشکار و کاوش شد، کشاورزی انجام گرفت و همچنین یک کارخانه‌ی آسفالت بر روی آثار ایجاد شده که باعث آلودگی محیط زیست نیز هست. همچنین باید به فعالیت‌هایی مانند احداث بلوار، پی‌کنی برای ساخت هتل و نظایر آن اشاره کرد که در چند سال اخیر در دامنه‌ی تپه‌ها و روی عرصه‌ی شوش جریان داشته و دارد.

کارخانه آسفالت بر روی محوطه باستانی در اراضی حسین‌آباد

بنابراین، نه تنها هنوز وضعیت محدوده‌ای که در پرونده‌ی حاضر به عنوان عرصه‌ی باستانی پیشنهاد شده مناسب نیست، بلکه همه‌ی خصایصی که ارزش‌های نهادینه‌ی عرصه‌ی شوش باشند یا معادله‌هایی که خصایص آن را به هم مربوط می‌کند، در عرصه‌ی پیشنهادی ارائه نشده است.

۲- اصالت (Authenticity): در پرونده‌ی پیشنهادی، ویژگی‌های مجموعه‌ی باستانی شوش از دیدگاه اصالت به درستی ارائه نشده و ناقص مانده است. یعنی محدوده‌ی عرصه در پرونده‌ی کنونی بازتاب‌دهنده‌ی همه‌ی واقعیاتی نیست که نشان‌دهنده‌ی شکل‌گیری و تکوین شوش بوده‌اند.

برای مثال، چند محوطه‌ی شناخته‌شده در نزدیکی شوش مانند محوطه‌ی «جعفرآباد» که سکونت در آن پیش‌درآمدی برای شکل‌گیری استقرارگاه شوش بوده در این پرونده جزو عرصه لحاظ نشده است. از این نظر نیز بخشی از ارزش‌های برجسته‌ی جهانی این مجموعه نادیده گرفته شده‌اند (همچنین نگاه کنید به توضیحاتِ بند ۱-۱ و ۲-۱)

3- مرز (حدود) عرصه و حریم: در پرونده‌ی ارائه‌شده برای محدوده‌ی عرصه، همه‌ی نقاطی که ارزش‌های اثر را نشان می‌دهند به درستی منعکس نشده است. افزون بر این، در عرصه‌ی پیشنهادی، همه‌ی محدوده‌ها و فضاهایی که باید جزو عرصه باشند یا در آینده باید جزو عرصه قرار گیرند، مشخص نشده است (برای نمونه محوطه‌های اقماری شوش مانند تپه‌های جعفرآباد، جُوی، بَندبال، بوهلان و ایوان کرخه و نظایر آن مورد توجه قرار نگرفته‌اند).

همچنین با توجه به آن‌چه تاکنون برای حریم محوطه اعلام شده، این محدوده نه تنها چشم‌اندازهای (منظر) مهم عرصه را در برنمی‌گیرد، بلکه به نظر می‌رسد که نقش روشنی در محافظت از عرصه ایفا نمی‌کند و هنوز تدابیر مدیریتی لازم برای آن اندیشیده نشده است. در واقع، معیار‌ها برای برآورد اندازه‌ی عرصه و حریم در پرونده‌ی کنونی شوش مبهم است و اگرچه مسؤولان پرونده به اقتضائات و محدودیت‌های حقوقی اشاره می‌کنند، ولی مصادیقی وجود دارد که نشان می‌دهد آن‌طور که باید از قابلیت‌ها و ظرفیت‌های حقوقی بهره گرفته نشده است.

4- برنامه‌های حفاظت (Protection)، نگهداری (conservation) و مدیریت: در سه دهه‌ی گذشته مجموعه‌ی باستانی شوش گرفتار مشکلات عدیده‌ای بوده است. در سال‌های دهه‌ی ۱۳۶۰ این محوطه در معرض تخریب و تجاوز ارتش رژیم بعث عراق و صدام حسین قرار گرفت. قلعه‌ای که هیأت باستان‌شناسان فرانسوی در سال ۱۸۹۷میلادی روی این محوطه ساخته بودند، مورد اصابت بمب و خمپاره قرار گرفت و بخش‌هایی از آن منهدم و تخریب شد. همچنین خود محوطه‌ی شوش و محوطه‌ی ایوان کرخه نیز در معرض مستقیم درگیری‌های جنگی قرار گرفته و آسیب جدی دیدند.

با وجود این، در سال‌های پس از جنگ، ترمیم‌هایی انجام شد و از جمله در دهه‌ی ۱۳۷۰ پس از مرمت قلعه «نخستین گردهمایی باستان‌شناسی ایران در سال‌های پس از انقلاب اسلامی» در شوش برپا شد و یک هیأت ایرانی نیز آغاز به کاوش در محوطه‌ی شوش کرد. با وجود این، یک برنامة مدیریتی جامع و پایدار در این زمینه پیگیری و اجرا نشد. به‌گونه‌ای که در دهه‌ی ۱۳۸۰ نه تنها کاوش‌ها تعطیل شد، بلکه وضعیت حفاظتی محوطه بسیار نامطلوب شد.

انباشت انبوه زباله، رشد گیاهان خودرو و انجام‌ گاه و بیگاه حفاری‌های غیرمجاز از یک سو و توسعه‌ی شهری روی عرصه از سوی دیگر صدمات زیادی را به دنبال آورد. افزون بر ساخت‌وسازهای شهری، اقدام به ساخت دو هتل، یکی هتل امیر زرگر در جوار کاخ هخامنشی آپادانا و دیگری هتل بین‌المللی لاله روی عرصه‌ی باستانی و در جوار کوره‌های سفالگری سلجوقی، از جمله آسیب‌های ناشی از بی‌مبالاتی در مدیریت شوش بوده است.

پی ریزی هتل امیرزرگر در نزدیکی کاخ آپادانا

از جهانی‌شدن شوش چه به دست می‌آوریم؟

این روند و نیز این آسیب‌ها دست‌کم تا اواسط سال ۱۳۹۲ بی‌وقفه ادامه داشته است. فقدان برنامه‌های حفاظتی و آموزش‌های مردمی از یک سو و فقدان تعامل با نهادهای شهری از سوی دیگر بر گسترش این روند دامن زده بود.

در یک سال گذشته، به خاطر نامزدی شوش برای ثبت در فهرست میراث جهانی، اقداماتی ضربتی برای ساماندهی محوطه انجام گرفت. از جمله‌ی این اقدامات می‌توان به ایجاد مسیر بازدیدِ گردشگران، کاهگل کردن بقایای معماری مکشوفه از محوطه، تصحیح یا تهیه‌ی تابلوهای راهنما و نظایر آن اشاره کرد.

ثبت شوش در فهرست میراث جهانی، حتی با پرونده‌ی ناقص، به خاطر اهمیت و ارزش‌های جهانی که دارد بی‌شک امکان‌پذیر است، اما باید اندیشید که هدف از این ثبت، چه برای یونسکو و چه برای کشور ایران، چیست؟ آیا منظور بالا بردن آمار و انجام کاری صرفاً اداری است یا کمک به محافظت از ارزش‌های میراث بشری؟

اگر هدف از ثبت جهانی کمک به معرفی، پاسداشت و محافظت از ارزش‌های تاریخی و تمدنی بشر باشد، ضروری است که ارزیاب کمیته‌ی میراث جهانی با دقت به بررسی این نکات پرداخته و در پرونده‌ی آن لحاظ کند.

همچنین شایسته است مسؤولان سازمان میراث فرهنگی نیز از تجربه‌ی چالش‌های پرونده‌ی شوش درگذشته درس گرفته و شأن و جایگاه واقعی آثار و مواریث فرهنگی کشور را به گونه‌ای درخور رعایت کنند. در این راه، دانش‌محوری، تخصص‌گرایی و بهره‌مندی از توان تخصصی و قابلیت‌های علمی دانشمندان این حوزه ضرورتی است که متأسفانه در سال‌های گذشته، چه در پرونده‌های ثبت جهانی و چه در مدیریت کلان میراث فرهنگی، مغفول مانده بود.

شوش در سال 1935 میلادی، عکس: اریک اشمیت

بقایای محوطه باستانی ایوان کرخه در معرض تخریب

آلودگی‌های بصری شهری پیرامون محوطه شوش

پی‌ریزی هتل امیرزرگر در نزدیکی کاخ آپادانا

انتهای پیام

  • سه‌شنبه/ ۱۳ آبان ۱۳۹۳ / ۱۴:۰۳
  • دسته‌بندی: گردشگری و میراث
  • کد خبر: 93081306219
  • خبرنگار : 71191

برچسب‌ها