«ماجرا چیست؟ معاون میراث فرهنگی کشور چرا پاسخ سؤالی (عرصه و حریم شوش) که چند ماه خبرنگاران مکرراً از او پرسیدهاند را نمیداند؟ و اگر نمیداند چرا نمیپرسد که بداند؟!»
به گزارش خبرنگار سرویس میراث فرهنگی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، این سوال شهرام زارع باستانشناس و سردبیر مجلهی باستانپژوهی است که در یادداشتی که با عنوان «شبهههای شوش و تقلای ثبت جهانی» نوشته، آن را بیان کرده است.
وی در ابتدای یادداشت خود که در اختیار ایسنا قرار داده، نوشته است؛
««اندازهی واقعی عرصهی مجموعهی باستانی شوش را نمیدانم»؛ این جملهی کوتاه، همهی پاسخی است که آقای «محمدحسن طالبیان» معاون میراث فرهنگی کشور و مسئول پروندهی ثبت جهانی شوش در چند ماه گذشته به پرسشها و ابهامهای خبرنگاران حوزهی میراث فرهنگی چندین رسانه تحویل داده است.
ولی ماجرا چیست؟ معاون میراث فرهنگی کشور چرا پاسخ سؤالی که چند ماه خبرنگاران دائما از او پرسیدهاند را نمیداند و اگر نمیداند چرا نمیپرسد که بداند؟!
«شوش» چیست و کجاست و اندازهی عرصه و حریم آن چرا تا این حد بیاهمیت یا شاید خوفناک است که معاون میراث فرهنگی کشور حاضر نیست سخنی دربارهی اندازهاش به زبان آورد؟ بغرنجی ماجرا تا آن حد است که او در آخرین اظهار نظرش 13 مرداد ماه امسال گفته است «اندازهی واقعی شوش... دوباره مورد بازنگری قرار گرفته تا جای هیچ شک و شبههای باقی نماند.»
محمدحسن طالبیان از کدام «شک و شبهه» سخن میگوید؟ چه کسانی شک و شبهه دارند؟ و چه کسانی قرار است رفع شک و شبههزدایی کنند؟»
زارع در ادامهی یادداشت خود به بیان تاریخچهای دربارهی شوش پرداخته و ادامه داده است؛
« اجازه دهید از این مقدمه و این پرسشها و ابهامهایی که معاون فرهنگی کشور برایمان طرح کرده بگذریم و به نکتههایی دربارهی شوش بپردازیم.
شواهد حاکی از آن است که دستکم از یکی دو سال قبل «پروندهی ثبت جهانی شوش» به کمیتهی میراث جهانی فرستاده شده است. بر اساس اعلام مسئولان، قرار است بهزودی بازرسان یونسکو برای ارزیابی وضعیت این مجموعهی باستانی به شوش سفر کنند و محتوای این پرونده را با وضعیت کالبدی شهر و محوطه بسنجند و دربارهاش داوری کنند.
حال پرسش این است که محمدحسن طالبیان، کسی که نامش به عنوان مسئول تدوین این پرونده ذکر شده، چرا از اندازهی عرصه و حریم شوش آگاه نیست؟
پرسش دوم این است که آیا مشخصاتی که طالبیان و گروه تحت سرپرستی وی برای «پروندهی شوش» به کمیتهی میراث جهانی فرستادهاند و در آنجا مورد داوری و پذیرش مقدماتی قرار گرفته، قابل تغییر یا حک و اصلاح است یا خیر؟ به تعبیر روشنتر، اندازهی عرصه و حریم شوش محل «شبهه» نیست، بلکه عملکرد و تصمیمات مسئولان پروندهی ثبت میراث جهانی «شبههانگیز» است و تقلایی که چند مدیر جزء به اقتفای معاون میراث فرهنگی کشور در شوش و اهواز به خرج میدهند، شبهناک و شکبرانگیز است، و گرنه جنبههای علمی و تحقیقاتی عرصه و حریم شوش کاملاً روشن و گویاست و اطلاعرسانی دقیق و شفافی هم دربارهی آن انجام شده است.
شوش 400 هکتار یا 1200 هکتار؟!
نکتهی دیگر، شبههای است که در مناقشهی عرصهی «۴۰۰ هکتاری» و عرصهی «۱۲۰۰ هکتاری» شوش مغفول مانده است. مسائلی که پس از برنامه تعیین عرصهی مجموعهی باستانی شوش در سال ۱۳۸۷ مطرح شد، بیش از آنکه ناظر بر موضوع ثبت جهانی آن باشد بر حفاظت از عرصهی باستانی هستهی اصلی محوطهی شوش متمرکز بود.
این وظیفه و هدف و بخصوص موانع آشکاری که مسئولان وقت میراث فرهنگی کشور برای تصویب عرصهی ملّی شوش پدید آوردند، از هتلسازی «اسفندیار رحیممشایی» تا کارشکنیهای «صادق محمدی» رئیس سابق اداره کل میراث فرهنگی و گردشگری خوزستان و «حمید بقایی» و مواردی از این دست، مانع از آن شد که مسائل مربوط به ثبت جهانی آن نیز واکاوی و تحلیل شود.
در واقع، همهی نیرو و توجه کارشناسان و متخصصان معطوف به روشنگری برای دفاع از عرصه و حریم ملّیِ هستهی اصلی مجموعهی باستانی شوش شد که ۱۲۰۰ هکتار تعیین شده بود و مسؤولانی مانند صادق محمدی و حمید بقایی اصرار به کاهش آن به ۴۰۰ هکتار داشتند.
هرچند هنوز هم موضوع عرصهی ملّی شوش حل نشده و مسئول پروندهی ثبت جهانی آن نیز از پاسخ به پرسشی ساده و صریح دربارهی اندازهی آن طفره میرود و پشت چشم نازک میکند، اما به لطف پیگیری رسانهها اکنون در نقطهای هستیم که باید دربارهی محتوای پروندهی ثبت جهانی آن نیز سخن بگوییم، بپرسیم، بشنویم و تبادل نظر کنیم.
به علت کمبود اطلاعات دربارهی پروندهی ثبت جهانی شوش، یا به تعبیر دقیقتر مخفیکاری و ناشفاف بودن مسؤولان پرونده، فعلاً چیزی دربارهی جزییات و زوایای علمی این پرونده انتشار نیافته و حتی در محافل علمی و تخصصی باستانشناسی نیز مطرح نشده است. بنابراین، ناگزیر باید پایهی آگاهیمان را بر مصاحبههای کوتاه، متناقض و پرابهام برخی از مدیران میراث استان خوزستان و معاون میراث فرهنگی قرار دهیم که بیشتر نوعی بازارگرمی است تا اطلاعرسانی درست و مسئولانه.
از این رو، پاسخ این پرسش که «پروندهی میراث جهانی شوش چه محدودهای را دربرمیگیرد» این است که: «این پرونده شامل محدودهای است -اندکی کم یا زیاد- به وسعت حدود ۴۰۰ هکتار که تپهها و پشتههای باستانی مشهودِ واقع در شهر امروزی شوش را دربرمیگیرد.» (با ملاحظه به مصاحبه ماههای اخیر مدیر پایگاه شوش و مدیر میراث استان خوزستان در خبرگزاریها).
شوش را حتی ناقص ثبت می کنند، چون ...
اگر چنین باشد، که گویا هست، پروندهی ثبت جهانی شوش به شکلی ناقص به کمیته میراث جهانی ارائه شده است. آیا این پروندهی ناقص در فهرست میراث جهانی قابل ثبت است؟
آری، هست! به دو دلیل؛ یکی اینکه، شوش آنقدر جایگاه تاریخی و شهرت جهانی دارد که پروندهی ناقص آن را هم به سهولت ثبت خواهند کرد.
دوم اینکه، زمانیکه مسئولان سازمان میراث فرهنگی، به عنوان نمایندگان دولت جمهوری اسلامی ایران، پروندهی مجموعه باستانی شوش را در چارچوب همان محدوده ۴۰۰ هکتاری – یعنی تپهها و برجستگیهای مشهودِ فعلی شوش- به یونسکو ارائه کرده باشند و ضوابط یونسکو را در مورد این محدودهی مشخص رعایت کنند، دلیلی ندارد که پرونده ثبت نشود.
اگر اعتقاد دارید مختصات شوش را از کارشناسانش بپرسید
پس ناقص بودن پرونده به چه معناست؟ ناقص بودن پروندهی «مجموعهی باستانی شوش» را میتوان با پروندهی «برج - گنبد قابوس» مقایسه کرد. به این معنی که وقتی از ثبت جهانی «مجموعه باستانی شوش» سخن میگوییم هم باید شوش را بهدرستی بشناسیم و از لایههای مختلف فرهنگی، تمدنی، جغرافیایی – تاریخی، فرهنگی، سیاسی و انسانی آن شناخت داشته باشیم و هم آنکه به اهمیت و امکانها و فرصتهایی که در مقولهی ثبت جهانی نهفته است واقف باشیم. ثبت جهانی مجموعههای تاریخی و فرهنگی فرصتی است برای حفاظت شایستهتر و معرفی جهانی آنها، نه تخفیف و تهدید و تخریبِ جایگاه تاریخی و فرهنگیشان.
کاوشها و پژوهشهای باستانشناختی یکصدسال اخیر به خوبی توانسته جغرافیای تاریخی و فرهنگی شوش را ترسیم کند. هرچند این پژوهشها چندین دهه است که گرفتار رکود شده، اما چه در ایران و چه در خارج از ایران، هستند پژوهشگرانی که بتوانند مختصات شوش را به زبانی ساده برای مسئولان پرونده ثبت جهانی تشریح کنند؛ به شرط آنکه مسئولان بخواهند و آن میزان اعتقاد داشته باشند که سر را از باد نخوت و تکبّر و منفعتطلبیهای محفلی خالی کنند و برای صیانت از سرمایه و میراث ملّی و بشری زانوی ادب و دانشآموزی نزد اهل فضل و تحقیق فرو بنهند.
از این نظر تپههای «بندبال»، «جوی»، «بوهلان» و «جعفرآباد» هم که در فاصلهی ۴ تا ۱۰ کیلومتری شوش قرار دارند از جمله محوطههای کاوششده و معروفیاند که جزئی از اقمار شوش به شمار میآیند و باید در پروندهی «مجموعه باستانی شوش» قرار گیرند.
بقایای شهر ساسانی «ایوان کرخه» در ۲۰ کیلومتری شوش هم که ایجاد آن ربط و پیوند مستقیمی با شهر شوش داشته باید جزئی از این پرونده باشد؛ یعنی در این پرونده به جای آنکه فقط به «هستهی اصلی بقایای بازمانده شوش» - که اکنون حدود ۱۲۰۰ هکتار است - بسنده شود، باید عناصر و اجزای دیگری که با شوش در پیوند مستقیماند را نیز افزود و به عنوان یک مجموعه به ثبت رساند. حتی باید توجه دقیقتری به منظر فرهنگی- طبیعی شوش داشت.
رودخانهی «شائور» جزء جداییناپذیری از شهر باستانی شوش است و علاوه بر اهمیتش به عنوان میراث طبیعی، در برآمدن و تداوم تاریخی شوش نقشی حیاتی داشته است. بیشهزارهای بکر و کممانند رود «کرخه» نیز جزء منظر فرهنگی و طبیعی شوش است.
عرصه و حریم شوش از دید اروپائیها
«ویلیام کنت لفتوس» زمینشناس انگلیسی که حدود ۱۶۰ سال قبل به کاوش در شوش پرداخت، بر این واقعیت صحه گذاشته است. لفتوس که محدودهی ویرانههای شوش را سوار بر اسب و با تأمل و علاقه پیموده بود، دربارهی آن چنین نوشت؛
«مساحت منطقهای که خرابههای شوش در آن واقعشده زمین بسیار وسیعی است که ابعاد آن به بیش از پنج کیلومتر میرسد و اگر تپههای متعدد و کوچک آن حوالی را نیز به حساب آوریم در این صورت شعاع این منطقه، کل دشت شرقی شائور را تا جایی که به چشم میآید در برخواهد گرفت.»
او در جای دیگر اضافه میکند که «روی مجموعهی تپهماهورهای گستردهای که تا فاصلهی رود «دز» نیز ادامه دارد، دو مقبره به نامهای «امام عباس» و «ابراهیم خلیل» وجود دارد که درست مانند مقبره «دانیال پیامبر» از خشت و آجر ساخته شدهاند و هر یک از آنها دارای سرستونهای کوچکی از جنس مرمر سفید موجود در خرابههای شوش باستانی است.» یعنی ویرانههای باستانی شهر شوش تا کرانهی رود دز پراکنده بودهاند.
این نگاهی است که یک اروپایی با خودآگاهی تاریخی برآمده از رنسانس و عصر روشنگری به ویرانههای یکی از کهنترین و پرافتخارترین شهرهای دنیای باستان افکنده است. شهری که نام و نشاناش نه فقط در کهنترین متنهایِ نامدارترین مورخان و متفکران جهان ثبت شده، بلکه محملی برای آیینها و ادیان بزرگ جهان نیز بوده و ردشان را هنوز بر چهره دارد.
خودآگاهیِ تاریخی و مشاهدهی تحقیقی «ویلیام کنت لفتوس» در ۱۶۰ سال قبل را با داوریهای مدیران کنونی ما در شوش، اهواز و تهران که نمایشی است از سردرگمی و گمگشتگی، بسنجید.»
مدیران رویه ناشفاف و غیرعلمی را کنار بگذارند
او در بخش دیگری از یادداشت خود آورده است؛«سخن کوتاه کنیم. مناقشه بر سر این نیست که پروندهی شوش در قالب محدودهی برساخته و جعلی «۴۰۰ هکتاری» به ثبت جهانی میرسد یا نه، بلکه چالش اصلی دربارهی رویه و روش ناشفاف و بعضاً غیرعلمی و شبههناکی است که شبکهای از مدیران میراث در پیش گرفتهاند و چون از دانش لازم بیبهره و شیفته و محتاج غرورِ مدّاحاند، مشورت و رایزنیشان معدود و محدود به حلقهای از یاران گرمابه و گلستان است.
برآیندِ این رویه، خالیشدن انبان میراث از فکر و نظر و عملِ سودمند است و نقد و اعتراض و طنز کارشناسان و رسانهها را به دنبال میآورد. اما، شبکهی مدیران چون حاضر به پذیرفتن ضعفها و کاستیها و رفع آن نیستند لاجرم خود را بر حق میپندارند و چون «رسانه» دولتی - و اخیراً خصوصی- هم در اختیار دارند تصور میکنند که هرآنچه بخواهند توانند کرد؛ تا آنجا که مدیر عالیرتبه خوشنامی برای رسانه تکلیف معین میکند که با فلان کارشناسان مصاحبه کنید و نظر بخواهید و با بهمان نه؛ یا مدیر فلان استان که انتقادها به کاستیهای مدیریتی میراث را مسألهای امنیتی و نیازمند ورود دستگاه اطلاعاتی کشور برمیشمرد و لحظهای با خود نمیاندیشد که برآیندِ بیعملی «شبکه مدیران» است که بافت تاریخی کرمان، شیراز و یزد محو شده و امامزادههای تاریخی «زواره» و «طزرک» که نزدیک به هزار سال دوام داشتهاند و مردمان را در پناه حرم معنوی خود گرفتهاند در روزگار ما از بیخ و بُن کوفته و کنده میشوند.
آری، ناقص بودن پرونده ثبت جهانی «مجموعه باستانی شوش» برای ما ایرانیان، برای ما خاورمیانهایها، برای ما آسیاییها و برای همه جهانیانی که خود را میراثدار شوش میدانند و شوش را میراث بشری میشمارند حتماً قابل درک و ملموس است و فقدانش چیزی از وجود ما میکاهد و میمیراند.
اکنون که یک سالی هم از عمر دولت تدبیر و امید سپری شده انتظار بیجایی نیست اگر آرزویمان را با آهنگ رساتری نجوا کنیم و بخواهیم که نسیمی در باغ میراث وزیدن گیرد و امور میراث به جای اتکاء به تبلیغات و تجارت و سیاست بر محور علم و دانش سامان یابد. ای کاش عقلای دولت دریغ نکنند.»
انتهای پیام
نظرات