«وجود مینهای هستیسوز در لوت، بهراحتی بخش ارزندهای از خاک داخلی کشور را از ذهنمان و گسترهی کشور حذف میکند و ناامن شدن آن، بیابان لوت را که در آستانهی ثبت ملی و جهانی قرار داشت، عملا در لیست سیاه قرار داد.»
بهمن ایزدی، یکی از محققان برجستهی بیابان لوت و مدیر کانون سبز فارس که پس از فاجعهی مرگبار انفجار مین در بیابان لوت، برای ارزیابی شرایط به این منطقه سفر کرد، در یادداشتی که اختصاصا در اختیار خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) قرار داد، نوشت: «پس از حادثهی انفجار مین در 11 دیماه سال 92 در بیابان لوت شمالی که به پر کشیدن مهندس «امیر طالبیگل» که یکی از ارزندهترین محققان حوزهی گردشگری و محیط زیست بود، منجر شد، انتظار میرفت که این اتفاق ناگوار اولین و آخرین حادثه از این دست در بیابان لوت باشد.
اما در دومین روز بهار امسال، «مینهای ویرانگر» در لوت یکی از دیگر جوانان برومند کشور، زندهیاد «حمید هاشمی» را که از جمله مربیان گردشگری، سنگنوردی و دوچرخه کوهستان بود، از ما گرفت. این حادثه که در فاصلهی 10 کیلومتری جادهی شهداد به نهبندان، یعنی در جایی که محدودهی حضور گردشگران عادی است رخ داد، سه مجروح دیگر نیز داشت که وضعیت آقای «محمدرضا آقایاری» وخیم گزارش شده است. به هر تقدیر، دومین حادثهی مرگبار مینها در کمتر از سهماه، بار دیگر تعجب و تألم خاطر جامعهی گردشگری، ورزشی و تحقیقاتی کشور را برانگیخت.
چنانچه میدانیم از دههی 60 خورشیدی، سابقهی کاشت مین در برخی از نقاط بیابان لوت بهعنوان عامل بازدارنده کاروانهای قاچاق مواد مخدر، بهکار رفته است؛ اما در حال حاضر که با تلاشهای مستمر نیروی انتظامی چند سال است که حوزهی تردد قاچاقچیان مواد مخدر از بیابان لوت به کمتر از 5 درصد رسیده است و همچنین نیروهای مبارزه با مواد مخدر نیز میتوانند با بهرهگیری از امکانات و تجهیزات پیشرفتهی کمخطر به کنترل رفتوآمدهای مشکوک از عرصهی لوت مبادرت کنند، چرا باز هم اصرار به کاشت مین در سرزمینی داریم که پتانسیل و رویکردهای گردشگری آن سالانه هزاران گردشگر را از اقصی نقاط کشور و سایر ملل به سوی خود میخواند؟
شوربختانه اکنون بهدلیل بروز اتفاقات ناگوار اخیر و ناامن شدن عرصهی لوت، آن منطقه که با تلاش چند سالهی محققان کانون سبز فارس در آستانهی ثبت ملی و جهانی قرار داشت، عملا در لیست سیاه قرار گرفته و منبعد کمتر کسی مایل به حضور در سرزمین لوت بهمثابه بخش زرینی از ارزشهای «بیوسفر» در کشور است. اما با توجه به سکوت بخش دولتی ذیربط در حوادث اخیر لوت، این سؤال همواره وجود دارد که چرا متولیان امور گردشگری کشور از به انزوا کشیده شدن لوت و پاسخگویی به لطمات انسانی بهبار آمده، طفره میروند؟
چرا متولیان گردشگری کشور تابهحال نخواستهاند از مواهب و مزیتهای طبیعی بوم ناحیهای لوت در راستای گسترش ژئوتوریسم و ارتقای اقتصاد صنعت گردشگری کشور که برآیند آن متحول شدن جامعهی محلی محروم لوت را درپی دارد، استفاده کنند.
پر واضح است تا زمانی که مسؤولان گردشگری کشور و حتی مسؤولان محلی استانهای همجوار با لوت از میراث جهانی و بوم ناحیهای کمنظیر لوت بیخبرند، این ناآگاهی موجب شدت انزوای بیابان لوت در سبد گردشگری پایدار و از سویی دیگر بیتفاوتی بیشتر جامعهی محلی و گروههای هدف از بومسازگان زیستپالای لوت میشود. لذا در چنین شرایطی است که بیابان ارزشمند لوت از منظر برخی دیگر از مسؤولان به «تهدید» تبدیل میشود و بهراحتی در برخی از نقاط بسیار پراهمیت آن، میادین مین شکل میگیرد.
شوربختانه این ذهنیت مذموم (لوت = تهدید) و بیگانگی مسؤولان با ارزشهای زمینشناختی لوت تا جایی پیش رفته که اصلا به این مهم فکر نمیکنند که با وجود مینهای هستیسوز در لوت، بهراحتی بخش ارزندهای از خاک داخلی کشور را عملا از ذهنمان و گسترهی کشور حذف میکنیم.
بنابراین تا زمانی که به هر دلیل، خاک لوت تهدیدی برای امنیت کشور بهحساب آید، ما نمیتوانیم از پتانسیلهای طبیعی لوت بهعنوان فرصتی طلایی برای معرفی هویت طبیعی ملی کشور بهره ببریم.
همانگونه که میدانیم بومسازگان گرم و خشک جهان تقریبا یکسوم خشکیهای «بیوسفر» به وسعت 50 میلیون کیلومترمربع را به خود اختصاص دادهاند و عمدتا بین مدار 20 تا 40 درجهی نیمکره شمالی استقرار یافتهاند. از مجموعهی اقالیم خشک و گرم جهان، آسیا 7 / 31 درصد، استرالیا 8 / 10 درصد، آفریقا 7 / 36 درصد، آمریکای شمالی 21 درصد و آمریکای جنوبی 8 / 8 درصد را شامل میشوند. کشور ما نیز بین مدار 25 تا 39 درجهی شمالی، یعنی روی کمربند خشک زمین واقع شده که به اضافهی بیابانهای کوچک و بزرگ داخلی، دشت کویر مرکزی و بیابان لوت، بخش وسیعی از خاک مرکزی ایران را به خود اختصاص داده است.
لذا بهدلیل محدودیت در کیفیت و کمیت منابع آب و خاک بیابانها، بویژه اقالیم بسیار گرم و خشک زمین که طبعا اقتصاد کشاورزی، دامداری و حتی صنایع و ... را با محدودیت جدی مواجه ساخته است. امروزه بیشتر کشورهایی که دارای اقالیم بسیار گرم و خشک هستند با اعمال مدیریت حفاظت از منابع زمین ساختی بیابانها از اینگونه عرصهها بهعنوان فرصتهای زمین گردشگری برای ارتقای اقتصادیشان بهره میبرند. بنابراین در چنین دیدگاهی نهتنها بیابانهای گرم و خشک، سرزمینهای منزوی و متروکه نیستند، بلکه از جمله ارزشهای طبیعی بوم زمینشناختی محسوب میشوند که با ایجاد تسهیلات و امکانات صنعت گردشگری در چرخهای قرار میگیرند تا زمین گردشگران موفق به درک و شناخت بیشتری از عوارض طبیعی بیابانها و زمین ریختشناسی آنها بهمنظور ارتقای دانش خویش از مواهب طبیعی بیابانها در توسعهی علوم زمین شوند و همچنین در کنار بهرهوری زیباییشناختی بیابانها، به آرامش روحی و جسمی دست یابند.
بنابراین با نظر به وجود تنوع عوارض زمین ساختی در لوت و اهمیت موقعیت بومی تنوع زیستی آن و همچنین وجود 16 درصد از آبخیزهای زهکش داخلی کشور در لوت که موجب شده از گوناگونی شبکهی هیدرولوژی پرجاذبهای برخوردار شود و از طرفی دیگر شکلگیری مرتفعترین «مگایاردانگها» و بلندترین تودههای ماسه بادی دنیا و به علاوه وجود بالاترین آمار مربوط به گرمترین دمای سطح زمین در ریگ یلان (سال 2005 با دمای سطح 7 / 70 درجهی سانتیگراد) و همچنین دشت سرها، چالههای ژیپسی، گالیها، کلوتها، رودهای تبخیری و ... درمییابیم که ژئوسایت لوت در قیاس با سایر بومسازگان فراگرم و خشک دنیا در محدودهای به وسعت 80000 کیلومتر مربع، نمایشگاهی از موقعیت کمنظیرترین عوارض زمین ریختشناسی و پدیدههای بوم ریختشناسی بینظیری را ارائه کرده است که در والاترین جایگاه جاذبههای علوم زمین و همچنین جاذبههای شگفتانگیز ژئوتوریسم در دنیا قرار دارد که از مباهات هویت طبیعی، ملی ایرانیان محسوب میشود.
بنابراین شایسته است به این مهم پی ببریم که بیابان لوت نهتنها تهدیدی برای کشور محسوب نمیشود، بلکه فرصت خدادادی کممانندی است که چنانچه در راستای اهداف توسعه پایدار با رویکرد ژئوتوریسم (زمین گردشگری) قرار گیرد، میتواند در موقعیت شایستهی خویش بهمنظور گسترش علوم زمین و به علاوه توسعهی گردشگری مسؤولانه با فرآیند بهبود و رونق اقتصادی جامعهی محلی در وهلهی نخست و متعاقبا در راستای ارتقای اقتصاد گردشگری کشور قرار گیرد.
پر واضح است در این روند، زمینههای عینی مدیریت مشارکتی جوامع محلی همجوار با لوت در ردیف حضور ذینفعان اصلی در پایش و بهرهبرداری از چشماندازهای دیداری لوت محقق میشود و متأثر از آن بیومهای مختلف لوت با معیشت و زندگی مردم بومی، اعم از ذینفعان و سایر گروههای هدف، گره میخورد که برآیند آن حضور مستمر جوامع بومی در بیابان لوت را به همراه دارد.
بدیهی است در این صورت و با تحکیم ارتباط منطقی، اقتصادی و فرهنگی بومیان با لوت، آن سرزمین از انحصار عدهای قاچاقچی مواد مخدر که آن مکان پاک را بهعنوان حیات خلوت در قبضهی خویش درآوردهاند با کمترین هزینه و بدون هیچ آسیبی، خارج میشود و متعاقبا مسیرهای تعالی فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی جامعهی محلی لوت هموار میشود؛ اما برای عینیت یافتن چنین رویکردی، باید در وهله نخست حداقل سه موضوع در صدر برنامههای سیاستگذاری کشور قرار گیرد و سازمان میراث فرهنگی و گردشگری کشور ملزم به اجرا و ایجاد آن شود.
الف) تلاش مستمر مسؤولان کشوری و مسؤولان استانهای همجوار با بیابان لوت برای ایجاد امنیت و آرامش روزافزون در سرزمین لوت بهمنظور فراهم کردن ساختار اصلی ژئوسایت لوت.
برای عینیت یافتن این مهم، به کار بستن مکانیزمهای جدی در راستای رفع آلودگی سرزمین لوت از وجود هرگونه سلاح مخرب، بویژه پاکسازی میادین مین و تلههای انفجاری از اهم الزامات لوت است.
ب) پیگیری مطالعات بومشناختی کاربردی در تمام بیومها و پلاتفرمهای بیابان لوت به منظور آگاهی بیشتر از پتانسیلهای طبیعی آن سامان با رویکرد تقویت زمین گردشگری در اقلیم فرا گرم و خشک بیابان لوت است.
ج) ایجاد زمینه علمی، عملی حضور مستمر سازمان میراث فرهنگی و گردشگری کشور در جایگاه متولی اصلی سرزمین لوت بهمنظور اعمال مدیریت پایش و حفاظت دربرگیرنده از ارزشهای جغرافیایی، پدیدههای طبیعی و گسترههای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و تاریخی بومسازگان بیابان لوت با فرآیند ایجاد زمینههای حضور هوشمندانه بومیان لوت با تقویت رویکرد ژئوتوریسم.
عکسها از بهمن ایزدی
انتهای پیام