شعرهاي كوتاهي از شمس لنگرودي
به گزارش بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، شعرهاي كوتاهي از شمس لنگرودي در پي ميآيد. *** سربازان بر سر مرزها فقط به آدميان شليك ميكنند آبم اين سو، دانهام آن سو كاش كه پرنده بودم. *** گلايل را دوست دارم به خاطر قلبش که از پس برگهاي لطيفش پيداست دل آدمي پيدا نيست و سرانگشتت را سياه ميکند چون گردو اگر بگشايي، و ببيني. *** هيچ چيز .... زيباتر از چشمهاي نيست كه از سر دانايي به خردي خود پي برده و از شرم به سوراخ كوه بازميگردد. *** انگار حال خوشي ندارد گاهي سعادت از در و ديوار من ميبارد گاهي ميني فراموششده در جنوب فرانسه است و زير ميز نهارخوريام منفجر ميشود. *** طوري متهمم ميکنيد انگار سوسکي را کشتهام آدم بود به سزايش رسيد. انتهاي پيام