مسعود بهنام ـ صداگذار سينماي ايران و باني استوديو «بهمن» ـ که قرار است در آستانه روز ملي سينما تقدير شود، در گفتوگويي مشروح با خبرنگار ايسنا مروري بر بيش از سه دهه حضورش در سينما داشت.
به گزارش خبرنگار بخش سينمايي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، بهنام در 19 فروردين ماه سال 1334 در کرمانشاه به دنيا آمده است.
اين هنرمند دربارهي دوران کودکياش گفت: تا كلاس پنجم دبستان در کرمانشاه زندگي ميکرديم. مرحوم پدرم، کارمند اداره ثبت احوال بود.
وقتي کلاس پنجم دبستان را تمام کردم، در پي انتقال پدرم به شيراز ما هم خانوادگي به شيراز مهاجرت کرديم.تا دو سال را در شيراز گذراندم. بعد پدر به شهرکرد منتقل شد و ما هم با پدر رفتيم.
اما دو سال بعد خانواده مرا دوباره به شيراز فرستاد چون نگران بودند تنها پسرشان در شهرکرد ـ که آن زمان به لحاظ امکانات تحصيلي چندان مجهز نبود ـ نتواند خوب درس بخواند.
دبيرستانم در شيراز به دانشگاه شيراز وابسته بود و براي ورود به آن بايد کنکور ميداديم که من کنکور دادم و قبول شدم و سه سال آخر دبيرستان را در شيراز گذراندم. چون خانوادهام در شيراز نبودند در خوابگاه زندگي ميکردم.
اواسط دوران دبيرستان به سينما علاقهمند شدم
بهنام از دورهاي ياد کرد که به سينما علاقهمند شده است و ادامه داد:در شيراز اواسط دوران دبيرستان بود که به سينما علاقهمند شدم و فيلمهاي زيادي هم ديدم. در شيراز سينماي جديدي که خيلي هم قشنگ و جالب بود به نام «آريانا» درست کرده بودند.
در آن زمان درسينماهاي شيراز رسمي بود که دو فيلم را با يک بليت در يک سانس صبح و بعدازظهر نشان ميدادند و من هم بواسطه اين رسم، توانستم فيلمهاي زيادي ببينم.
وي در عين حال گفت: البته ما در شيراز محدويتي هم داشتيم چون در خوابگاه زندگي ميکرديم بايد تابع مقررات خوابگاه، رفت و آمد ميکرديم. مثلا کلاس مان اگر ساعت 5 بعدازظهر تمام ميشد ساعت 6 در خوابگاه را ميبستند، يعني ما فقط نيم ساعت وقت داشتيم بعد از مدرسه بيرون باشيم.اما بعدازظهر پنج شنبه تعطيل بوديم و اين تعطيلي بعد از مدتي براي من به عادت رفتن به سينما آنهم براي سانسهاي دو فيلم با يک بليت سينما «آريانا» تبديل شد.
بهنام يادآور شد: در آن سالها هر هفته تقريبا فيلمهاي سينماهاي شهرستانها را عوض ميکردند، بنابراين ما هر هفته فيلم جديد داشتيم و بواسطه سانسهاي دو فيلم با يک بليت سينما «آريانا»،فيلمهاي زيادي را ديدم و اواخر دوره دبيرستان هم پايم به سينما تک دانشگاه شيراز باز شد.
وي از فيلمهايي معروف به شکسپيري همچون «مكبث» و «رومئو و ژوليت» بهعنوان فيلمهاي تاثيرگذار آن مقطع ياد کرد و گفت: بيشترين جذابيت اين فيلمها برايم صدايشان بود. قيمت بليت سينما «آريانا» آن زمان 3 تومان بود که براي يک دانشآموز شهرستاني با پول توجيبي محدود، خيلي زياد بود بنابراين وقتي پولم براي تماشاي بعضي فيلمها نميرسيد، در راهرو خروجي سالن و جلوي در سينما مينشستم و فقط صداي فيلمها را گوش ميدادم.
مسعود بهنام چند بار از شدت علاقه به فيلم ديدن از مدرسه فرار هم کرده است و با بهرام دهقان که همکلاسياش بوده، يواشکي مجلات سينمايي را در کلاس درس خوانده است.
وي در ادامه از مقطعي ياد کرد که به قول خودش راهش را انتخاب کرد و قصد داشت وارد سينما شود.
سال آخر دبيرستان ميدانستم راهم چيست
بهنام يادآور شد:سال آخر دبيرستان ميدانستم راهم چيست و ميخواهم چه کاري انجام بدهم.در همان مقطع با مدرسه عالي تلويزيون و سينما (دانشکده سينما و تلويزيون فعلي ) آشنا شدم و براي تحصيل به تهران آمدم.
از همان ابتدا تحصيل، به صدا در سينما علاقهمند بودم. اما مدرسه با توجه به عنوانش، صدابردار براي تلويزيون تربيت ميکرد.
يکي از درگيريهاي ما در آن سالهاي مدرسه هم اين بود که مدرسه به نام مدرسه عالي تلويزيون و سينما بود اما ما ميگفتيم، مدرسه عالي سينما و تلويزيون چون سينما براي اکثر دانشجويان جذابتر بود.
وي ادامه داد: دو سال تحصيلم که در مدرسه تمام شد،به عنوان دستيار آموزشي استخدام شدم و تا سال 79 که بازنشسته شدم در مدرسه بودم.
کار در سينما را همزمان با مدرسه شروع کرده بودم. شانسي که من آوردم اين بود که توانستم در تهران بمانم. چون فارغ التحصيلان بايد يک دورهاي بين 5 تا 10 سال در شهرستان کار ميکردند و اين موضوع با برنامههاي که من داشتم، اصلا امکان پذير نبود.
بهنام با اشاره به تغيير اساسنامه مدرسه بعد از انقلاب گفت: در پي تغيير اساسنامه، نام مدرسه نيز به دانشکده صدا و سيما تغييرکرد و همچنين درسي به اسم صدابرداري و صداگذاري فيلم که ريز درسهايش را هم خودم نوشتم در وزارت علوم تصويب شد و خودم هم در مدرسه آن را براي دانشجويان رشته توليد تدريس کردم.
اين صداگذار سينما در ادامه يادآور شد:در چهار، پنج سال آخر فعاليتم در دانشکده، صدابرداري و صداگذاري تئوري و عملي رشته تخصصي صدابرداري بخش فني دانشكده را هم تدريس کردم. خوشبختانه در آن سالها،صدابرداري بيشتر مطرح شده بود و اين درس را علاوه بر دانشکده در ساير مراكز آموزش عالي ـ مثل دانشكده هنر،سوره،مركز اسلامي آموزش فيلمسازي و جاهاي ديگر تدريس كردم.
آغاز كار در استوديو «بديع»
در ادامهي اين گفت وگو مسعود بهنام از فعاليتش در سينما و کار در استوديو «بديع» سخن گفت.
بهنام دربارهي اولين کار حرفهاش در زمينه صداگذاري توضيح داد: اولين کار حرفهاي، به تعريف ما از کار حرفهاي بستگي دارد. سال 52 که وارد مدرسه عالي سينما و تلويزيون شدم، مدرسه در محوطه جام جم، و به استوديوهاي توليد تلويزيون نزديک بود و ما هم يك جوري با اين استوديوها ارتباط داشتيم و در استوديوها رفت و آمد ميکرديم.
وي يادآور شد: در همان دورهي اوايل دانشجويي،درگير کارهاي تلويزيوني شدم و با صدابردارهاي مختلفي آشنا شدم و با آنها همكاري كردم.
در عين اين همکاري ها،ميدانستم دلم ميخواهد در زمينه سينما كار کنم. بنابراين در همان دوران چند پروژه فيلم دانشجويي را صداگذاري كردم. اواخر سال 54 که در مدرسه استخدام شدم،يک فيلم بلند داستاني به نام «با مرگ ماهيها» به کارگرداني رضا آزادي را براي تلويزيون صدابرداري و صداگذاري کردم.
مسعود بهنام در بخش ديگري از اين گفت وگو يادآور شد: سال 55 چند ماه بعد از استخدامم در دانشکده، سيامک اعتمادي که در انگليس تا مقطع فوق ليسانس تحصيل کرده بود و دانشجوي دكتري سينما بود،مسوول دپارتمان فيلم دانشكده ما شد.
سيامک اعتمادي که حالا دوستي 35 سالهاي با او دارم، تجربههاي خيلي خوب و به روزي در زمينه سينما داشت و خيلي هم به من كمك كرد، چون در زمينه صداي فيلم در دانشكده مطلقا هيچ آموزشي وجود نداشت.
سيامك اعتمادي با تئوريهاي زيادي به دانشكده آمد و من تئوريهاي اوليه صدابرداري و صداگذاري فيلم را از ايشان ياد گرفتم.
وي خاطرنشان کرد: ما آن سالها هيچ ارتباطي با سينماي حرفهاي ايران نداشتيم و اگر هم پيدا ميكردم فايدهاي نداشت، براي اينكه سيستمهايي که در سينماي حرفهاي رايج بود با كاري كه من ميخواستم انجام بدهم، كاملا متفاوت بود.
بهنام يادآور شد:سال 56 با همکاري سيامک اعتمادي همزمان با همکاريمان در دانشکده، يک شركت براي توليد فيلم درست کرديم و تعدادي فيلم 16 ميليمتري هم ساختيم و سرانجام اين شركت قرار شد يك فيلم سينمايي بسازد. اين فيلم كليد خورد و يك شب هم فيلمبرداري داشتيم اما متاسفانه به دلايل غير هنري کار متوقف شد.
وي ادامه داد: اوايل سال 57 بود که آقاي بيضايي سناريويي را به نام «تارا و ناشناس» ميخواست بسازد، من هم قرار شد در اين فيلم صدابرداري سر صحنه بکنم.
براي بازديد محل فيلمبرداري به فومن رفتم. متاسفانه در جنگلهايي که لوکيشن فيلم بود، قاچاق چوب ميشد ودرخت ميبريدند و صدايش ارههاي موتوري دائم ميآمد.
آن زمان، تجربه و اطلاعات الان را نداشتم،صداي ارهها باعث شد نتوانيم فيلم را صدا برداري كنيم. بنابراين فيلم بدون صدا گرفته شد و بعدها به اسم «چريكه تارا» دوبله شد و به نمايش درآمد.
مسعود بهنام از فيلم «شبح کژدم» کيانوش عياري در سال 64 به عنوان اولين فيلم سينمايي که صدابرداري کرده است،ياد کرد و گفت:آقاي عياري پذيرفت، فيلم با صدابرداري همزمان ساخته شود و من با كمك دو دستيار، آن فيلم را صدابرداري كردم.
سال بعد آقاي عياري، «آنسوي آتش» را به تهيهکنندگي تلويزيون شروع كردند که صدابرداري آن را هم با همكاري كاظم ايزديپور و پرويز آبنار انجام دادم.
اين هنرمند ادامه داد:تا سال 68 صدابرداري كردم. البته نه خيلي هم فعال ولي سالي يكي، دو فيلم را صدابرداري مي كردم. از ابتدا برايم مشخص بود كه علاقهي اصليام در زمينه صدا، صداگذاري و ميكس است و اگر در زمينه صدابرداري کار ميکردم به اين دليل بود که ميخواستم، صداگذاري بکنم بنابراين تعداد کارهايي که صدابرداري کردم، شايد به 10 تا فيلم هم نرسد.
مسعود بهنام سپس از مقطعي ياد کرد که در سال 68 همزمان با دانشکده در «استوديو بديع» فعاليتش را در زمينهي صداگذاري آغاز کرد.
وي ابتدا يادآور شد: سال ، 65 ،64 كه «شبح كژدم» و «آنسوي آتش» آقاي عياري را کار کردم، كم كم با تجهيزاتي فني صدا كه در سينماي ايران وجود داشت، آشنا شدم.
در سال 64 يکسري ميز مونتاز ايتاليايي توسط سيامك اعتمادي وارد ايران شد و در ميان آنها يك ميز سيزده ديسك بود كه فيلمها را تا سال 68 روي اين ميز صداگذاري ميکردم، در حقيقت من از اين ميز به عنوان يک استوديو استفاده ميکردم. سال 68 متوجه شدم ديگر اين ميز جوابگو نيست و من به سيستم کاملتري نياز دارم. بنابراين به استوديو «بديع» رفتم البته اين موضوع يکي از دلايل بود و دلايل ديگري هم براي رفتن به استوديو بديع داشتم که مفصلتر است.
وي ادامه داد:در استوديوهاي خصوصي و حتي دولتي آن زمان رسم نبود كه كسي كه كارمند نباشد در آن استوديو كار كند.بنابراين آقاي بديع چندين بار به من پيشنهاد دادند كه در استوديو ايشان استخدام بشوم اما اين موضوع با سياستهاي کاري من که در آن مقطع در دانشكده هم تدريس ميکردم، همخواني نداشت.
به هر حال يک سالي طول کشيد تا آقاي بديع قانع شدند كه كسي از خارج از استوديوشان بيايد و در استوديو بديع صداگذاري و ميكس کند.
بهنام از اولين فيلمي که در استوديو بديع ميکس و صداگذاري کرده است،ياد کرد و گفت:« تمام وسوسههاي زمين» به كارگرداني حميد سمندريان را که صدابرداري آن را خودم به اتفاق مجيد صرافي انجام داده بودم به عنوان اولين فيلم در استوديو بديع، صداگذاري و ميكس کردم.
تعطيلي استوديو «بديع» خاطري تلخ
وي تصريح کرد: تا سال 71 که بخش صدا استوديو بديع تعطيل شد، در آنجا بودم.به هر حال تعطيلي استوديو بديع يکي از خاطرات تلخ و سخت من است، چون تا سال 73 که استوديو بهمن را تاسيس کردم،نتوانستم در هيچ استوديوي ديگري،ميكس كنم.
شكلگيري استوديو بهمن
مسعود بهنام در ادامه اين گفت وگو از شکل گيري استوديو بهمن سخن گفت.
وي در پاسخ به اينکه از همان روزهاي اول تعطيلي استوديو بديع تصميم بر تاسيس استوديوي ديگري ميگيرد،گفت: دقيقا نه از روزهاي اول، چون جرات آن را نداشتم. اما کم کم چون نتوانستم کار صداگذاري انجام بدهم،تصميم به راهاندازي استوديو گرفتم.
وي به فاصلهي دو ساله بين تعطيلي استوديو «بديع» و تاسيس استوديو بهمن اشاره کرد و يادآور شد: اوايل اين دو سال، همزمان شد با آشنايي من با سعيد شهرام كه الان از آهنگسازان معروف سينماست.
سعيد شهرام تازه از آمريكا آمده و تجهيزات خوبي هم آورده بود که همان تجهيزات باعث آشنايي من با سيستمهاي ديجيتال شد.
من و سعيد يك استوديو را در زير زميني در تجريش شكل داديم و سعيد آهنگها را ميساخت و من آنجا موسيقي فيلم ضبط ميكردم.
در آن استوديو موسيقيهاي زيادي ضبط كرديم. اما سال 72 در آستانه ي جشنواره که ما چند قرارداد موسيقي فيلم داشتيم به دلايلي مجبور شديم، آن محل كوچك را به سرعت تخليه كنيم.
مسعود بهنام ادامه داد: من از قبل با خانم طائرپور و آقاي نيكخواه که خانه ادبيات و هنر کودک را داشتند آشنا بودم. اين خانه در طبقه بالاي استوديو بهمن فعلي قرار دارد. بعد از تخليه استوديو در تجريش، ما يك اتاق را از خانه ادبيات اجاره كرديم و به سرعت آنجا را به يك استوديو موسيقي تبديل کرديم.طبقه سوم اين ساختمان هم دست منوچهر شاهسواري بود که تازه تهيهكنندگي را شروع كرده بود.
وي يادآور شد: در سالهاي که در استوديو بديع کار مي کردم، فقط ميكس را آنجا انجام ميداديم و براي صداگذاري از ميزهاي تدوين 6 ديسك كه در ساختمان توليد بنياد فارابي بود، استفاده ميكرديم.رفت و آمد به فارابي باعث آشنايي من با آقاي مهندس مسچي رييس توليد وقت اين بنياد شد. به هرحال اين آشنايي از آن مقطع به بعد با زندگي حرفهاي من گره خورد و هيچ مديري در اين سالها اينقدر از من حمايت نكرده است.
آمدن من به اين ساختمان و دفتر خانه ادبيات همزمان با آزادسازي ويدئو شد و اينکه رسما رسانههاي تصويري داشت شكل مي گرفت و قرار بود آقاي مهندس مسچي هم مسئوليت رسانههاي تصويري را برعهده بگيرند.
آقاي مسچي به من توصيه كردند كه يك جايي را آماده بكنيم که در آن فيلمهاي ويدئويي را با كيفيت بالا و دوبله خيلي خوب براي رسانههاي تصويري کار کنيم.
ما هم در اينجا يك شركتي غير رسمي تشكيل داديم.آن زمان، من، منوچهر شاهسواري، بهرام بدخشاني، بهرام دهقاني و وحيد نيكخواه آزاد، طبقه پايين را که زيرزمين و مخروبه بود را از صاحب خانه اجاره کرديم و تعميرات کرديم و سرانجام به استوديو تبديل کرديم.
استوديو را هم براي دوبله فيلمهاي ويدئويي تجهيز کرديم اما رسانههاي تصويري شکل گرفت بدون آقاي مسچي و شركت ما هم ورشكست شد.
آن زمان منوچهر شاهسواري كل هزينهها را تقبل كرد و اين پايين را براي خودش برداشت و من و سعيد شهرام چون خانه ادبيات به اتاقش نياز داشت،يکي از اتاق هاي پايين را براي ضبط موسيقي از منوچهر اجاره کرديم.
همزمان که ما آمديم پايين من به اين فکر افتادم كه تجهيزات استوديو بديع را كه در انبارشان مانده بود،بگيرم. ابتدا هم خيلي تصوري نداشتم که اين تجهيزات را ميخواهم کجا بگذارم. به هرحال آقايان بديع خيلي لطف كردند و تجهيزات را به من با شرايط بسيار مناسب فروختند.
من هم از منوچهرخواستم که اين مكان را به من اجاره بدهد ولي او پيشنهاد شراكت داد و سرانجام استوديو بهمن با شراكت منوچهر شاهسواري و من و با تجهيزات استوديو «بديع» پا گرفت.
مسعود بهنام دربارهي دلايل انتخاب نام «بهمن» براي اين استوديو،توضيح داد: اسم «بهمن» پيشنهاد سيامك شايقي بود. اولا اينكه بهمن دو تا حرف اول فاميل من و اسم منوچهراست و دليل ديگر اينكه بهمن اردلان همكار من بود و خيلي به هم نزديك بوديم و ميخواستيم از اسم آقاي اردلان هم استفاده کنيم.
همچنين در آن سالها بهمن ماه سر ما خيلي شلوغ ميشد چون بهمن، ماه جشنواره فجر بود و همه فيلمها ميخواستند آماده شوند و رونق كار استوديوها بود.
البته از چند سال قبل که ديگر شرط اكران فيلم حضور در جشنوارهي فجر نيست، فشار کار استوديوها در بهمن ماه يك مقدار كمتر شده است.
وي يادآور شد:اولين فيلمي كه در استوديو بهمن تازه تاسيس ميكس شد، «پري و كتاب سبز» آقاي مهرجويي بود که جهانگير ميرشکاري در اينجا ميکس آن را انجام داد. البته اين فيلم بعدها به نام «پري» اکران شد.
فراز و نشيبهاي استوديو 18 ساله
به گفته ي مسعود بهنام، استوديو بهمن که حالا به 18 سالگي رسيده است، فراز و نشيب زيادي را پشت سر گذاشته است.
وي يادآور شد: استوديو شايد به خاطر اشتباهاتي که من کردم دو بار تا حد تعطيلي پيش رفت. خودم هم دو بار در اين ساختمان تا نزديكي مردن رفتم.
يك بار به خاطر شدت کار همزمان با جشنواره تا مرز سکته رفتم و يك بارديگر هم در يك شب زمستاني به خاطر زيادي کار در يكي از اتاقهاي استوديو خوابيده بودم و يك بخاري برقي را زير ميز چوبي گذاشته بودم، دود تمام اتاق را پر كرده بود و شانس آوردم كه بيدار شدم.
بهنام از جدائي منوچهر شاهسواري از استوديو بهمن به عنوان يک خاطرهي ناخوشايند ياد کرد و گفت:منوچهربعد از دو سال از استوديو بهمن جدا شد وسهماش را به من فروخت. البته هيچ وقت بين من و منوچهر اختلافي نبود و نيست.حمايتهاي او هميشه براي من بوده و هست.
آقاي شاهسواري دوست بسيار عزيز من است و شايد دلش بخواهد روزي برگردد كه من مشتاقانه منتظرش هستم و راستش را بخواهيد به توان مديريتياش هم به شدت نياز دارم.
مسعود بهنام دربارهي سيستم و امکانات استوديو بهمن از زمان شکلگيري آن تا کنون به ايسنا گفت: چندين بار تجهيزات استوديو را تغيير داديم.تجهيزاتي كه آن زمان از استوديو بديع گرفتم،فقط چند سال مورد استفادهمان بود، بعد مجبورشديم دو سه بار تمام تجهيزات را تغيير بدهيم.
يکي در مقطع شروع كار ديجيتال كه شروع استفاده از سيستمهاي DD 1500 آكائي كردم و در مقطع ديگر زماني كه استفاده از نرمافزارهاي جديد كامپيوتري باب شد،تجهيزات عوض شدند.
وي توضيح داد: با توجه به اينكه در اواخر دهه هفتاد ميلادي در سطح دنيا انقلابي در تکنيک صداي فيلمها يعني استفاده از صداي چند کاناله و سيستمهاي پايين آورنده سطح نويز،انجام شد.بعد از تلاش ناموفقي که در سال 75 براي توليد داخلي سيستم مشابه صورت گرفت که نزديک بود به نابودي استوديو بهمن بينجامد،تنها چاره کار را در آن زمان در استفاده از امکانات خارج از کشور يافتم و در سال 78 اولين فيلم ايراني «متولد ماه مهر» را با كمكهاي بيدريغ حميد نقيبي در استوديو «سن توان» پاريس با عقد مستقيم قرارداد با کمپاني دالبي به روش دالبي SR صداگذاري و ميکس شد و پس از آن با وارد کردن تجهيزات جديد ديجيتال،صداگذاري،فيلمهاي ديگري در ايران انجام گرفت و فقط ميکس نهايي آنها در پاريس و با روش SR انجام شد.
تا سال 83 همزمان با ميکس اولين فيلم ايراني با روش دالبي ديجيتال (با عقد قرارداد با کمپاني دالبي) با نام «دوئل» و در همان استوديو موفق شديم تجهيزات مشابه سيستم کامل دالبي SR را در داخل کشور راهاندازي کنيم و از آن به بعد ديگر هيچ فيلم ايراني براي استفاده از دالبي SR به خارج از کشور نرفت.
وي ادامه داد:ترميم و صداگذاري و ميکس «دوئل» در پاريس بيش از سه هفته طول کشيد. ولي به تدريج با توسعه تجهيزات داخلي در مورد فيلمهاي بعدي که به روش دالبي ديجيتال در خارج از کشور ميکس شدند،اين زمان تا حد پنج روز کم شد و در يک سال اخير با راهاندازي سالن ميکس جديد استوديو بهمن به يک تا دو روز تقليل يافته است. مثلا فيلم «سعادتآباد» همهي مراحل ميكس و صداگذاري آن در ايران انجام شد و فقط يك روز کار نهايياش در آلمان صورت گرفت.
حكايت استوديوهاي آشپزخانهاي
مسعود بهنام درباره وضعيت صداگذاري در سينماي ايران گفت: وقتي سيستم ديجيتال آمد، در تمام رشتههاي سينما، ازجمله صداگذاري، مونتاژ، فيلمبرداري و.... يك مقدار تخصصها بيارزش شدند.
كار صداگذار و ميكس كه قبلا با سيستمها مونتاژ انجام ميشد حالا با يك كامپيوتر انجام ميشود و يك فرد غير متخصص با كامپيوتر خانگي و ارزان قيمت هم ميتوانست اين كار را انجام بدهد.اين اتفاق منجر به از بين رفتن رونق استوديوها شد و اينکه نيازي به استوديو رفتن فيلمها احساس نميشد و ميتوانستند در خانهشان و حتي آشپزخانه يك كامپيوتر بگذارند و کار کنند كه ما به اينها ميگفتيم استوديوهاي آشپزخانهاي.
وي ادامه داد: اين روند خيلي تاثير زيادي گذاشت،هم كيفيت صداي فيلمها خيلي پايين آمد و هم رونق از استوديوها رفت. اما يكي از راههاي مبارزه با اين روند استفاده از سيستمهاي جديد بود، مثلا دالبي ديجيتال را نميتوان در استوديوهاي آشپزخانهاي انجام داد بنابراين من خيلي اميدوارم چون بلاي ديجيتال كه چند سالي ما را آزار داد كم كم دورهاش سپري شده است و دوباره تخصصها مورد توجه قرار گرفته است.
مسعود بهنام همچنين خاطرنشان کرد:نكته مهمتري که در اين زمينه بايد اشاره بکنم اين است که مهندس مسچي براي ساخت و تجهيز سالنهاي سينما به سيستمهاي جديد، خيلي کار کردند و به نظرم اين بزرگترين خدمتي است كه ايشان به سينماي ايران کردند.
احداث سالنهاي با کيفيت بالا كمك كرد كه كيفيت صداي خوب هم مورد توجه قرار بگيرد، بگونهاي كه گويا قرار است رنسانسي اتفاق بيافتد و من امسال به شدت اميدوارم بتوانيم پايان آن دورهي فترت را اعلام كنيم.
وي دربارهي ديدار سال گذشته معاون سينمايي از استوديو بهمن توضيح داد: بازديد رسمي خوبي بود و تقديري از ما کردند. البته يک حمايت مادي هم معاونت سينمايي از استوديو بهمن داشتند که بصورت پيشپرداخت يك مقدار كار آن هم از طريق سينماشهر به مديريت جناب آقاي مهندس مسچي بود و قرار شد استوديو در ازاء خدماتي براي سينماشهر و بنياد فارابي و معاونت سينمايي انجام بدهد و تاكنون بعضي از اين خدمات انجام شده است.
اين صداگذار سينماي ايران دربارهي بزرگداشتي که قرار است،همزمان با روزملي سينما براي او گرفته شود،گفت: من بايد بگويم در حدي نبودم که دوستان بخواهند چنين زحمتي را بکشند و خجالتم بدهند.
درست است که بعد از سي سال کار سخت بدنم به شدت کوفته و خسته صدمه ديده است و به خاطر شدت کارهاي زيادي که انجام دادهام به عارضههاي چون ديسک کمر و افسردگي مزمن مبتلا شدهام اما به هرحال معتقدم کسان ديگري هم در همين رشته هستند که فعاليتهاي زيادي کردند، شايد بيشتر از من.
وي در عين حال گفت: نميتوانم پنهان كنم كه از اين اتفاق خوشحال هستم.
تقدير از مهندس مسچي
مسعود بهنام در پاسخ به اينکه اگر قرار باشد نمادين تقدير خانه سينما را به کسي اهدا کند به چه کسي تقديم خواهد کرد،گفت: حتما و بدون شك به آقاي مهندس مسچي تقديم ميكنم.
وي ادامه داد: همه حمايتهاي مهندس مسچي از استوديو بهمن واقعا قابل شمارش نيست. مثلا ميتوان گفت كه با توجه به مشكلاتي كه در سه،چهار سال اخير در مورد خريد تجهيزات جديد و كمكاري بخش صداي استوديو پيش آمد و اگر اضافه كردن سيستمهاي فيلم ريكوردر نبود،اعتراف ميكنم كه استوديو نميتوانست به بقاي خود ادامه داده و به وضعيت فعلي برسد.
استوديو بهمن يكي از دو فرزند من است
وي در پايان سخنانش مطرح کرد:براي اين تقدير از دوستان خانه سينما، تشكر ميكنم چون اين موضوع را به عنوان توجه دوباره به صدا ميدانم و آن را براي تمام صنف درنظر ميگيرم.پنهان نميكنم كه اين تقدير ميتواند يك مقدار بيشتر باعث شناختهتر شدن استوديو بهمن بشود.
بهنام گفت: استوديو بهمن يكي از دو فرزند من است. استوديو فرزند بزرگتر من است چون دخترم تازه 14 ساله شده.
اين هنرمند در پايان آرزو کرد:در سالهاي بعد تعداد بيشتري استوديو، شبيه استوديو بهمن داشته باشيم.
انتهاي پيام