گفت‌وگو با محمدرضا گودرزي؛ داستان‌هاي امروز ما از داستان‌هاي خارجي‌ نامفهوم‌ترند

محمدرضا گودرزي معتقد است: خوانندگان فرهيخته‌اي كه حوصله و طاقت خواندن متن‌هاي ارزشمند را داشته باشند، نداريم و نويسندگان‌مان هم زياد اهل مطالعه و ژرف‌نگري نيستند. در عين حال داستان‌هاي ايراني امروز از داستان‌هاي خارجي پيچيده‌تر و نامفهوم‌ترند.

اين داستان‌نويس و منتقد در گفت‌وگويي كه به دعوت بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، در محل اين خبرگزاري انجام شد، به پرسش‌هاي مختلفي در حوزه‌ي ادبيات از جمله مقايسه‌ي روند داستان كوتاه و رمان، نقد ادبي، آگاهي و دانش رمان‌نويسان، معرفي آثار ايراني، تأثير سياست‌هاي آمريكا در پرفروش شدن بعضي آثار، جاي خالي پيشكسوتان، كارگاه‌هاي داستان‌نويسي و شعر و داستان در دنياي مدرن پاسخ داد.

رشدنيافتگي رمان

گودرزي با بيان اين‌كه تا كنون در حوزه‌ي داستان كوتاه با روند رو به رشدي مواجه بوده‌ايم، گفت: پس از انقلاب روند رو به رشد داستان كوتاه ادامه يافت و بر تعداد نويسندگان اين حوزه افزوده شد. در زمينه‌ي رمان نيز اين روند از نظر كيفي و نه كمي مطلوب بود؛ اما آثار چندان شاخص نبودند.

پيشينه‌ي داستان كوتاه در متون كلاسيك

او با اشاره به اين‌كه عوامل مختلف فلسفي، سياسي، اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي در رشدنيافتگي رمان نسبت به داستان كوتاه، چه در پيش از انقلاب و چه پس از آن، مؤثر بوده‌اند، گفت: البته با نگاه ساده‌تري درمي‌يابيم در داستان كوتاه، اعم از حكايات و متل‌ها، پيشينه‌ي بيش‌تري داشته‌ايم و همچنين عناصر جوهري داستان كوتاه در برخي متون قديمي ديده مي‌شوند، كه اين عوامل باعث ايجاد موفقيت بيش‌تر در داستان كوتاه نسبت به رمان شده‌اند.

اين داستان‌نويس در ادامه تصريح كرد: رمان منشأ جامعه‌ي سرمايه‌داري است. بعد از رنسانس در اروپا رمان بيانگر آرمان، اهداف و آرزوهاي طبقه‌ي جديد سرمايه‌داري بوده و به همين علت است كه رمان «دون كيشوت» را اولين رمان تاريخ ادبيات جهان مي‌دانند.

نداشتن ويژگي‌هاي جامعه‌ي مدرن

او به اين‌كه ويژگي‌هاي اقتصادي، اجتماعي و سياسي جامعه‌ي سرمايه‌داري، مباني آن و مدرن شدن جهان و فرهنگ از عناصر لازم و ملزوم رمان‌اند، اشاره كرد و گفت: متأسفانه در جامعه‌ي ما از مدرن در كنار عناصر ماقبل مدرن بحث مي‌شود. درواقع وجوهي از جامعه‌ي مدرن و ماقبل مدرن كاملا حاضرند و اين خود باعث آشفتگي در بحث پست‌مدرن كه تركيبي از مدرن و ماقبل مدرن است، مي‌شود.

گودرزي همچنين در توضيح ديگر دلايل نبود سير صعودي در رمان، گفت: در جامعه‌ي ما روابط اجتماعي اقتدارگرايانه‌اند، و روابط فرهنگي، قانونمندي و رعايت حقوق ديگران و همچنين كاركرد زمان و حساسيت به آن، ‌كه از ويژگي‌هاي جامعه‌ي مدرن است، مشاهده نمي‌شود.

او افزود: به اين دلايل رمان به معناي كلاسيك اروپايي آن، در ايران وجود ندارد و يا در صورت وجود، جرقه‌هايي بسيار اندك‌اند؛ به همين خاطر بعيد است كه در زمينه‌ي رمان پيشرفتي حاصل شود.

خوشبين به جريان نقد ادبي

نويسنده‌ي «پشت حصير» و «در چشم تاريكي» با بيان اين‌كه نقد ادبي به‌معناي واقعي قبل از انقلاب وجود نداشته است، به ايسنا گفت: نقدها در آن زمان بيش‌تر سليقه‌يي بودند و به تحليل عناصر داستان شباهت داشتند؛ اما نقد منسجم و روشمند پس از انقلاب مطرح شد. در اروپا نيز پيشينه‌ي نقد ادبي چندان قوي نبوده است و درواقع اين نوع نقد از دهه‌ي هفتاد ميلادي به شكل جدي مطرح شد.

او در ادامه اظهار كرد: بايد به جواناني كه در حوزه‌ي نقد ادبي فعاليت مي‌كنند، اميدوار بود. آن‌ها مي‌توانند با استفاده از ابزارها و روش‌هاي منطبق با فرهنگ جامعه، به نقد و بررسي متون ادبي بپردازند. اگرچه هنوز دوران گذار را طي مي‌كنيم و در اين زمينه افراط و تفريط ‌هايي ديده مي‌شود؛ اما با اين وجود، باز هم بايد به جريان نقد در كشور خوشبين باشيم.

نداشتن خوانندگان فرهيخته و باحوصله

گودرزي همچنين در پاسخ به اين پرسش كه داشتن آگاهي‌هاي سياسي و اجتماعي نويسندگان و اشراف آن‌ها به مسائل مختلف به چه ميزاني بر رمان‌نويسي‌شان مي‌تواند تأثيرگذار باشد، گفت: سواد و ژرف‌نگري نويسندگان به شرايط جامعه بستگي دارد. خواننده مي‌تواند با آن چيزي كه از نويسنده طلب مي‌كند، او را پرورش دهد. درواقع به دليل شرايط اجتماعي خاص، خوانندگان فرهيخته‌اي كه حوصله و طاقت خواندن متن‌هاي ارزشمند را داشته باشند، نداريم.

داستان شناخت جهان است

گودرزي بر اين‌كه نويسندگي در حوزه‌ي داستان تنها به معناي دانستن ادبيات و به تصوير كشيدن و تجسم كردن نيست، تأكيد و اظهار كرد: درواقع داستان به معناي شناخت جهان و وضعيت بشر در دوران مدرن است. لازمه‌ي نويسندگي در اروپا و آمريكاي لاتين ژرف‌نگري است. كسي كه مي‌خواهد وضعيت انسان و شناخت جهان را در دوران مدرن و يا در هر دوره‌ي ديگر بررسي كند، بايد آن‌ها را به خوبي بشناسد تا بتواند متني را خلق كند.

نويسندگان‌مان اهل مطالعه و ژرف‌نگري نيستند

اين داستان‌نويس با يادآوري اين‌كه شناخت انسان به معناي تحليل ديالكتيك مباني تفكر فلسفي، وضعيت سياسي، اجتماعي، اقتصادي، روانشناسي و جامعه‌شناسي است، تصريح كرد: البته اين به آن معنا نيست كه نويسنده بايد دانشمند باشد؛ بلكه او بايد حداقل آگاهي را از حوزه‌هاي مختلف داشته باشد، تا نگارش و جهت‌گيري او چندلايه باشد؛ اما متأسفانه نويسندگان ما زياد اهل مطالعه و ژرف‌نگري نيستند.

گودرزي در عين حال با تفكيك قايل شدن بين رمان و داستان كوتاه، افزود: درست است كه داستان كوتاه هم به وضعيت جهان و انسان مي‌پردازد؛ اما اين پرداخت، لحظه‌يي و همانند يك برش يا جرقه است.

باز هم گله از ترجمه نشدن ادبيات معاصر

اين منتقد ادبي همچنين درباره‌ي علل مطرح نشدن داستان‌ كوتاه ايراني در جهان، با توجه به كيفيت بهترش نسبت به رمان، گفت: مسأله‌ي ترجمه، زبان، سياست و بازتاب سياست‌هاي ما در كشورهاي ديگر از عواملي هستند كه مانع مطرح شدن داستان‌هاي كوتاه ايراني درعرصه‌ي جهاني مي‌شوند.

او در ادامه توضيح داد: مثلا آريل دورفمن - نويسنده‌ي شيليايي - مي‌گويد با سينماي ايران آشنايي كامل دارد و معتقد است كه عباس كيارستمي يكي از ابرمردان سينماي جهان است؛ اما اين نويسنده ‌از ادبيات ايران هيچ آگاهي‌اي ندارد و اين نيز به دليل همان ترجمه نشدن آثار نويسندگان ايراني است.

گودرزي با بيان اين‌كه دانشجويان غير ايراني رشته‌ي ادبيات فارسي، حتا صادق هدايت را هم نمي‌شناسند، گفت: در دانشگاه‌هاي ما شناخت دانشجويان به محمدعلي جمالزاده ختم مي‌شود و در نهايت با مولانا، سعدي و حافظ آشنايي پيدا مي‌كنند؛ بنابراين مسأله‌ي ترجمه بايد بازتاب وسيع‌تري يابد.

سرمايه‌گذاري دولت فارغ از گرايش‌هاي سياسي

او در پاسخ به اين‌كه معرفي ادبيات ايران و آثار نويسندگان ايراني را از چه مجرا و كانالي امكان‌پذير مي‌داند، گفت: نبايد وظيفه‌ي معرفي اين نويسندگان و آثارشان تنها به نهادهاي دولتي محدود شود؛ چرا كه نوعي تفكر ايدئولوژيك بر تمام دولت‌هاي جهان حاكم است و نمي‌توان صرفا به دولت تكيه كرد. هر حكومتي تنها بر ادبياتي كه در راستاي اهداف خود باشد، سرمايه‌گذاري مي‌كند، كه اين سرمايه‌گذاري نوع خاصي از ادبيات و فرهنگ را ترويج مي‌دهد.

گودرزي با اشاره به اين‌كه سرمايه‌گذاري دولت در اين زمينه ضروري است، چرا كه نهادهاي خصوصي از نظر تجاري قدرت اين كار را ندارند، گفت: البته سرمايه‌گذاري دولت بايد فارغ از گرايشات سياسي انجام شود. براي نمونه دولت اسلام‌گراي تركيه آثار نويسندگان لاِييك چپ‌گرا را ترجمه مي‌كند و آنان را با دادن جوايزي تشويق مي‌كند؛ چرا كه معتقدند اين‌ها به نفع كشورشان است.

اين داستان‌نويس با اشاره به بازتاب فرهنگي آثاري چون «بادبادك‌باز» خالد حسيني و كتاب‌هاي جومپا لاهيري و نويسندگان عرب دريافت‌كننده‌ي جايزه‌ي نوبل، بيان كرد: ما نيز اگر بخواهيم آثار نويسندگان‌مان بازتاب فرهنگي پيدا كنند، به همكاري جوانان روشنفكر و همچنين منتقدان مطبوعات نيازمنديم.

وظيفه‌اي كه انجام نمي‌شود

او در ادامه اضافه كرد: نهادهاي خصوصي با تشكيل NGOها و همچنين نهادهاي اهداكننده‌ي جايزه كه هر ساله به آثار منتخب جوايزي اهدا مي‌كنند، مي‌توانند با ترجمه‌ي آثار منتخب به بازتاب فرهنگي آثار كمك شاياني كنند؛ اما متأسفانه تا كنون اين وظيفه از سوي نهادهاي دولتي و خصوصي انجام نشده است.

سياست‌هاي آمريكا و پرفروش شدن برخي آثار

گودرزي سپس در پاسخ به اين پرسش كه آيا به نظر او، سياست‌هاي آمريكا در پرفروش شدن كتاب‌هاي خالد حسيني - نويسنده‌ي افغان تبعه‌ي آمريكا - تأثير دارند يا خير، گفت: نمي‌توان تأثير سياست‌هاي كشور آمريكا را بر پرفروش شدن آثار برخي نويسندگان كتمان كرد؛ اما اگر اثر ارزشمند نباشد، هرگز مطرح نخواهد شد؛ بنابراين اثر بايد هم جوهر‌ه‌اي داشته باشد و هم با اهداف سياسي كشورهاي ديگر هماهنگ باشد.

اين داستان‌نويس درباره‌ي علل مطرح شدن برخي نويسندگان در جهان، گفت: براي نمونه آثار جومپا لاهيري از نظر فني و ساختار بسيار ضعيف‌اند؛ اما مطرح شدن او به‌دليل تفكر پست‌مدرن موجود در نهادهاي اهداكننده‌ي جايزه‌هاست، كه با قرار دادن فرهنگ‌هاي حاشيه در جوامع بزرگ، به تعارض فرهنگي منجر مي‌شود.

او در ادامه با بيان اين‌كه نبايد مطالعات ادبي يعني ارزش‌هاي يك متن را ناديده گرفت، گفت: اين ارزش‌ها در آثار جومپا لاهيري ديده نمي‌شوند؛ چرا كه روايت او از داستان بسيار سنتي و كلاسيك است.

گودرزي در عين حال با انتقاد از اين‌كه نگاه ما به سياست كشور آمريكا بسيار ساده‌انگارانه است، اظهار كرد: سياست آمريكا در هر تفكري اعم از اهداي جايزه‌ي نوبل دخيل است؛ اما اين اشتباه است كه سياست‌هاي اين كشور را در همه‌چيز اعم از جريان‌هاي ادبي مؤثر بدانيم.

او در ادامه تصريح كرد: بحث تفكرات داخلي و منتقدان دولت و روشنفكران در كشور آمريكا آن‌قدر پيچيده است كه دولت نيز نمي‌تواند در آن‌ها دخالت كند. هر حركتي در جهان، سياسي و ناشي از منافع گروهي، نژادي و اقتصادي است؛ اما اين اين عوامل واسطه‌اند و تعيين‌كننده نيستند.

داستان‌هاي ايراني نامفهوم‌تر از داستان‌هاي خارجي

محمدرضا گودرزي همچنين درباره‌ي علت گرايش مخاطبان ايراني به آثار ترجمه نسبت به آثار تأليفي، گفت: داستان‌هاي نويسندگان و جوانان ايراني بسيار نامفهوم‌تر از داستان‌هاي خارجي‌اند و با وجود باواسطه بودن آثار ترجمه‌شده، اما باز هم مشكل زيادي در ادراك متن پيش نمي‌آيد.

او با بيان اين‌كه نامفهوم بودن داستان‌هاي ايراني و اقبال بيش‌تر به آثار ترجمه‌شده به‌دليل ناآشنايي نسل جديد نويسنده با نثر است، اظهار كرد: نسل جديد گمان مي‌كنند، داستان‌نويسي تنها به بيان انديشه ‌محدود مي‌شود؛ در حالي‌كه بايد با نثر و يا بيان تصويري مناسب به بيان انديشه‌ها پرداخت.

اين نويسنده همچنين بر اين‌كه در آثار اروپايي‌ها و آمريكايي‌ها تفكر فلسفي‌ بيش‌تري به چشم مي‌خورد، تأكيد و بيان كرد: براي نمونه آثار ويليام فاكنر نمايانگر ميزان تفكر و انديشه‌ي نويسنده بر آثار خود است و يا آثار ويرجينيا وولف به لحاظ روانشناسي هنوز هم در دنيا مطرح‌اند، كه اين جاذبه‌هاي فكري، مخاطب را به سمت خواندن اين آثار مي‌كشانند.

او در ادامه افزود: جذابيت متون و توانايي نوشتار در آثار نويسندگان خارجي بيش از ايرانيان است. البته اين موضوع به اين معنا نيست كه اين موارد در آثار نويسندگان ايراني ديده نمي‌شود؛ بلكه اين ميزان جوابگوي اين تعداد مخاطب و خواننده نيست.

گودرزي با اشاره به اين‌كه اثر بايد در عين سادگي، رواني و جذابيت حاوي تفكرات ژرف باشد، گفت: مشكل داستان‌نويسان ما توجه افراطي به فرم است و اين امر به ادراك‌ناپذيري، فاصله‌گيري و سطحي‌نگري متن منجر مي‌شود.

او تنها راه گرايش به آثار تأليفي را در سرمايه‌گذاري بر آثار و تشويق مؤلف‌ها دانست و گفت: نويسندگان نيز مي‌توانند با به‌كارگيري نثر روان، شفاف و عمق دادن به موضوع كه از طريق مطالعات فلسفي، روانشناسي و جامعه‌شناسي به دست مي‌آيد، در اقبال مخاطبان به آثار نويسندگان ايراني مؤثر باشند.

گودرزي همچنين افزود: البته در زمينه‌ي داستان كوتاه، مجموعه‌هاي داستان‌ كوتاه قوي داريم، كه با داستان‌هاي كوتاه خارجي چندان تفاوت ژرفي ندارند.

ارتباط پيچيده‌ي مسائل اجتماعي و فردي

او همچنين در پاسخ به اين پرسش كه آيا در نويسندگان جوان همچنان مسأله‌ي پرداختن به ذهنيات فردي و دور شدن از مسائل اجتماعي وجود دارد يا نه، به ايسنا گفت: اگر از ممانعت‌هاي دولتي كاسته شود، طبيعي است كه نويسنده به سمت مسائل اجتماعي كشيده مي‌شود. البته ارتباط بين مسائل اجتماعي و فردي بسيار پيچيده است. گاهي پرداختن به مسائل فردي از نظر اجتماعي ممانعت ايجاد مي‌كند و نوشتن داستان‌هاي فردي نيز چون در عمل با تفكر سياسي مبارزه مي‌كنند، كاري اجتماعي محسوب مي‌شود.

گرايش شهرستاني‌ها به اجتماعي‌نويسي

گودرزي همچنين در ادامه با بيان اين‌كه گرايش به اجتماعي‌نويسي در آثار شهرستاني‌ها بيش‌تر است، گفت: افراد ساكن تهران در متن‌هاي‌شان بيش‌تر به مسائل فردي و پيچيدگي روابط خصوصي مي‌پردازند، در حالي‌كه در آثار شهرستاني‌ها، عريان بودن مسائل و مشكلات اجتماعي و روشن‌تر بودن تبعيض‌ها به گرايش بيش‌تر به مسائل اجتماعي منجر شده است. البته اين بدان معني نيست كه در آثار تهراني‌ها مسائل اجتماعي - سياسي بازتاب نمي‌يابند.

او افزود: همچنين وجود برخي ممانعت‌ها باعث مي‌شود نويسندگان براي جلوگيري از وارد شدن ايراد بر ‌آثارشان، به پيچيده‌نويسي روي آورند و اين امر به رواج يك شگرد و سبك خاص در جامعه يعني همان پيچيده‌نويسي منجر مي‌شود.

فراهم كردن بستر اجتماعي مناسب

گودرزي با بيان اين‌كه نويسندگان حرفه‌يي و هوشيار مي‌توانند به راحتي خودشان را با شرايط تطبيق دهند، گفت: نويسندگاني كه سال‌ها در حوزه‌ي ادبيات فعاليت كرده‌اند، حتا اگر در يك مقطع زماني خاص از انتشار آثارشان جلوگيري شود، باز هم به فعاليت خود ادامه مي‌دهند؛ در حالي‌كه تحولات اجتماعي بر جوانان تأثيري بسيار سريع دارد؛ بنابراين بايد با فراهم آوردن بستر اجتماعي مناسب، از بروز ناهنجاري‌ها و ضايعات در حوزه‌ي ادبيات جلوگيري كنيم.

كارگاه‌هاي داستان‌نويسي

اين منتقد كه چندين كارگاه داستان‌نويسي را هم اداره مي‌كند، درباره‌ي ميزان اثربخشي كارگاه‌هاي داستان‌نويسي در داستان‌نويس شدن افراد، اظهار كرد: نبايد دچار اين توهم بود. در اين كلاس‌ها نمي‌توان داستان‌نويس پرورش داد و اين موضوع تنها خاص كشور ما نيست؛ بلكه در آمريكا و آمريكاي لاتين نيز اين كلاس‌ها داستان‌نويس پرورش نمي‌دهند.

استعداد داستان‌گويي

او با بيان اين‌كه براي داستان‌نويس شدن، وجود استعداد در كنار آموزش فني داستان‌نويسي ضروري است، گفت: توان داستان‌گويي يكي از وجوه شفاهي لازم براي داستان‌نويسي است؛ يعني شخصي كه مي‌خواهد داستان‌نويس شود، بايد بتواند به خوبي داستان، لطيفه، سريال و يا هر چيزي ديگري را با جذابيت تعريف كند. البته ذاتي بودن نويسندگي به معناي ويژگي رمانتيك و الهام غيبي در درون آدمي نيست.

فن نويسندگي براي داستان‌نويس شدن شرط كافي نيست

گودرزي با اشاره به اين‌كه دانستن فن نويسندگي شرط كافي براي داستان‌نويس شدن نيست، بيان كرد: برخي اساتيد معتقدند كه هر فردي مي‌تواند با آموزش فن داستان‌نويسي، نويسنده شود؛ اما تنها با آموزش اين فن نمي‌توان حس‌هاي ناب را انتقال داد. درواقع براي تبديل شدن به نويسنده‌ا‌ي خوب بايد از قدرت تخيل، مشاهده و توان شنيدن بالايي برخوردار بود.

نويسنده‌ي «آن‌جا زير باران» و «به زانو درنيا» در ادامه اضافه كرد: هدايت اعتقاد داشت كه داستان‌نويس خوب بايد داراي قدرت شنيداري قوي باشد، تكيه‌كلام‌ها و لهجه‌هاي مختلف جامعه را به خوبي بشنود و ظرايفي را كه ديگران قادر به ديدن آن‌ها نيستند، ببيند، كه هيچ‌كدام از اين موارد به آموزش مربوط نمي‌شود.

او با اشاره به اين‌كه اين كارگاه‌ها باعث ايجاد فضايي براي رقابت مي‌شوند، گفت: گاهي اوقات نيز در اين كلاس‌ها جملات و تصاوير يك فرد باعث ايجاد تصويرسازي براي فرد ديگري مي‌شود، كه اين خود، امر بسيار مثبتي است. در معرفت‌شناسي فلسفه‌ي تحليلي، معرفت شامل شناخت ديگري، شناخت جهان و شناخت خود است؛ يعني قبل از شناخت فرد بايد ديگري را شناخت، كه اين امر مستلزم جوشيدن با ديگران و جامعه است.

گودرزي در ادامه افزود: بسياري افراد در تصورات‌شان، خود را داستان‌نويس فرض مي‌كنند؛ اما با حضور در جمع و شناخت ديگران متوجه سطحي بودن كارهاي‌شان و رعايت نكردن الفباي كار مي‌شوند.

كارگاه‌ها و افزايش سواد نقادانه

او توانايي يافتن در حوزه‌ي نقد عملي را از فوايد شركت در اين كارگاه‌ها دانست و افزود: اگرچه گاهي اين كارگاه‌ها به خاطر نبود حس داستان‌نويسي در اكثريت شركت‌كنندگان به داستان‌نويس شدن فرد كمك نمي‌كنند، اما به‌طور قطع، سواد نقادانه‌ي اين افراد به خاطر سر و كار داشتن با نقد عملي، چندبرابر نويسندگان شاخص قبل از انقلاب است.

دوران مركزگريزي

او همچنين درباره‌ي خالي شدن عرصه‌ي ادبيات از پيشكسوتان و ارزيابي‌اش از اين موضوع گفت: زمان حاضر بر خلاف دوران گذشته بر مركزگريزي متكي است. دوران گذشته زمان مركزگرايي، تمركز بر شخص، مطرح شدن و محور قرار گرفتن او بود. در زمان حاضر همه‌چيز از مركز مي‌گريزد؛ يعني با مطرح شدن يك فرد، مخالفان او به سرعت گسترش مي‌يابند.

نويسندگان ايراني عليه يكديگرند

گودرزي بر اين‌كه در ايران حساد‌ت‌ها، كينه‌توزي‌ها و نداشتن عرق صنفي، به تمركزگريزي منجر مي‌شود، تأكيد و اظهار كرد: اين‌كه چرا نويسندگان ايراني هميشه عليه يكديگر صحبت مي‌كنند، اغلب از سوي روشنفكران خارجي مورد تعجب قرار مي‌گيرد. اين موضوع خود موجب مي‌شود كه مركزيتي ايجاد نشود؛ اما اين مركزگريزي چندان هم منفي نيست.

او با بيان اين‌كه البته مركزگرايي نقاط مثبتي هم دارد، متذكر شد: مركزگرايي موجب ايجاد هم‌شكلي و گرايش داستان‌نويسان به يك نوع نوشتن مي‌شود؛ اما امروزه تنوع ديدگاه‌ها به‌خاطر تمركزگريزي بسيار وسيع شده است و چون دوران گذار را طي مي‌كنيم، اين تنوع‌ها هنوز نتوانسته‌اند به‌صورت مثبتي شكل يابند.

ضد شاملو ها و ضد گلشيري‌ها

او اضافه كرد: نسل حاضر بيش‌تر به تخريب نسل گذشته مي‌پردازند و در حال حاضر ضد شاملوها و گلشيري‌ها افزايش يافته‌اند. اين تخريب‌ها اهميت چنداني ندارند؛ چرا كه وضعيت جهان نيز به همين‌گونه است. اما اين ضديت‌ها بايد به پيشنهادهاي سالم و باريشه بدل شوند و تنها در حد انكار باقي نمانند.

گودرزي با اشاره به اين‌كه گذر زمان مي‌تواند ريشه داشتن و اصالت اثر را به اثبات برساند، گفت: جريان‌ها و گرايش‌هاي نقادانه در ادبيات همچون داداييست‌ها، سمبوليست‌ها، سورئاليست‌ها و كوبيست‌ها توانستند در جهان جنجالي ايجاد كنند كه چندان ريشه‌دار نبود. ما نيز نبايد به‌دنبال جنجال‌هاي انديشه‌يي در حوزه‌ي شعر و داستان باشيم؛ بلكه از اين جريان‌هاي ادبي بايد براي مراحل بعدي درس بگيريم.

او همچنين بيان كرد: بسياري از جواناني كه امروزه ادعاي پست‌مدرن بودن دارند، تنها انديشه‌هاي داداييست‌هاي 90 سال پيش اروپا و همان ضد روايت، ضد زبان و بيان نكردن معنا را تكرار مي‌كنند؛ اما بايد با استفاده از اين بستر سنتي به نوآوري هماهنگ با تفكر و وضعيت جديد دست بزنيم.

شعر و داستان و آشفتگي جهان

گودرزي سپس درباره‌ي گرايش خودش به شعر و داستان، با اشاره به اين نكته كه در داستان برخلاف شعر، دو عنصر عقلانيت و نظم وجود دارند، گفت: شعر نوعي برخورد با زبان بر معيار فرديت، احساس، عاطفه و نشانه‌شناسي فردي است. در داستان بايد علاوه بر همه‌ي اين موارد، عقلانيت و نظم را افزود. شاعر بر آشفتگي جهان صحه مي‌گذارد و اين آشفتگي را نشان مي‌دهد؛ در حالي‌كه داستان‌نويس در متن به اين آشفتگي و بي‌معنايي نظم مي‌بخشد و عقلانيت را در آن جاري مي‌كند.

حس‌محوري و ضربه‌هاي ادبي

او در ادامه توضيح داد: اگر حس عاطفه و ضمير ناخودآگاه نباشد، كار شعر نيز به پايان مي‌رسد؛ چرا كه وظيفه‌ي شعر تنها خردگريزي است. درواقع خردورزي موجود در داستان در شعر وجود ندارد. جامعه‌ي ما نيزبه عقلانيت بيش از حس و زيبايي حس‌يافته‌ي شعر احتياج دارد و بخش بزرگي از ضربه‌هاي ادبي نيز به خاطر همين حس‌محوري است.

گودرزي سپس گفت: نوشتن رمان در جامعه‌ي مدرن به دموكراسي، عقلانيت (معيار برخورد با پديده‌ها بر اساس عقل و نه احساس) و اومانسيم (اهميت قايل شدن براي انسان تا بالاترين اركان قدرت و شناخت جايگاه او) نياز دارد. در حالي‌كه شعر تنها جهان زيباي خاص حسي را توصيف مي‌كند؛ البته شعر سياسي - اجتماعي مانند شعر شاملو نيز جايگاه خاص خود را دارد؛ ولي در مجموع، وظيفه‌ي شعر، شناخت واژه و وظيفه‌ي داستان، يافتن معناي واژه است.

ديدگاه‌هاي نقادانه‌ي نويسنده و ديده نشدن اثرش 

اين داستان‌نويس و منتقد در پايان با اشاره به اين‌كه بهتر است داستان‌نويسان در ايران در حوزه‌ي نقد ادبي فعاليت نكنند، گفت: گاهي مواقع داستان‌هاي بسياري از نويسندگان به خاطر فعاليت‌ آن‌ها در حوزه‌ي نقد مورد توجه قرار نمي‌گيرند و در واقع ديدگاه‌هاي نقادانه‌ي نويسنده روي ديده شدن اثر او تأثير مي‌گذارند.

انتهاي پيام

  • یکشنبه/ ۸ مهر ۱۳۸۶ / ۰۹:۴۸
  • دسته‌بندی: ادبیات و کتاب
  • کد خبر: 8607-14435.62192
  • خبرنگار :