گروه مسكن مركزمطالعات تكنولوژي دانشگاه علم وصنعت: سياست ساخت شهر‌هاي جديد، سال‌هاست كه در دنيا مطرود است غفلت ازسياست‌هاي آمايشي درساماندهي جمعيت!

اشاره:
توسعه‌ي شهر‌هاي جديد يكي از سياست‌هاي بنيادين وزارت مسكن است كه بارها از سوي وزير مسكن، به عنوان يك سياست‌ مثبت و كارآمد مطرح و مورد دفاع قرار گرفته است. برخي از متخصصان شهرسازي و كارشناسان اقتصاد مسكن اما، ديدگاهي متفاوت دارند.
 آن‌چه كه در پي مي‌آيد، ديدگاه‌هاي گروه مسكن مركز مطالعات تكنولوژي دانشگاه علم و صنعت ايران، در اين باره است كه به نگارش فرهاد بيضايي و از سوي اين گروه در اختيار سرويس مسائل راهبردي دفتر مطالعات خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، قرار گرفته است.
دفتر مطالعات خبرگزاري دانشجويان ايران، آمادگي دارد ديدگاه‌ها و استدلال‌هاي وزارت مسكن، شركت عمران شهر‌هاي جديد و كارشناسان و دانشگاهيان را در نقد اين نوشتار منتشر كند و از اين طريق زمينه‌اي را براي تعامل و گفت و گوي دانشگاهيان، كارشناسان و حرفه‌مندان اين رشته درباره ‌ي سياست‌هاي شهرسازي و توليد و عرضه‌ي مسكن فراهم آورد.

با آغاز سياست‌هاي جديد دولت در امر ساخت مسکن و واگذاري زمين‌هاي دولتي به صورت اجاره 99 ساله، سياست ساخت مسکن در کلان‌شهرهاي کشور، توسعه شهرهاي اقماري و يا ساخت شهرهاي اقماري جديد است. عمده استدلال اين سياست نيز جلوگيري از گسترش و توسعه بيش از پيش کلان‌شهرهاست. در همين رابطه وزير محترم مسکن و شهرسازي عنوان نموده‌اند که" دولت نمي‌خواهد شهرهاي بزرگ را بزرگتر کند و سياست واگذاري زمين‌هاي دولتي در کلان‌شهرها به صورت ايجاد شهرک‌هاي اقماري و جديد است از نظر من شهرک‌هاي جديد نظير پرند، هشتگرد و پرديس موفق هستند و براي مثال جمعيت قابل توجهي در پرند زندگي مي‌کنند و شما بايد کمک کنيد تا کار و زندگي را در شهرک‌هاي جديد ترويج کنيم."

نکته‌اي که در اينجا وجود دارد اين است که در داخل کشور آنچه که تحت عنوان ساخت شهرهاي اقماري جديد اجرا شده است، سياستي شکست خورده است. طبق آمار موجود، اين شهرها در مجموع پذيراي جمعيتي کمتر از 10% ظرفيت اسکان خود بوده‌اند اين در حالي است که طبق آمار، شهر پرند تا کنون تنها توانسته است جمعيتي بالغ بر 6 هزار نفر را در خود جذب نمايد. نمونه بارزتر، شهر هشتگرد است که پيش بيني اسکان 500 هزار نفر براي آن صورت گرفته و طبق آمار شرکت عمران شهرهاي جديد قريب به 10 درصد اين جمعيت را در خود جاي داده است. با اين اوصاف چگونه مي‌توان سياست شهرهاي جديد را موفق دانست؟ در مجموع و با توجه به شهرهاي اقماري مانند فولاد شهر و يا بهارستان در استان اصفهان مي‌توان گفت که هيچ يک از شهرهاي جديد و شهرک‌هاي اقماري اطراف کلان‌شهر‌ها نتوانسته‌اند بيش از 50% از ظرفيت پيش بيني شده جمعيتي را در خود اسکان دهند. البته بايد توجه داشت نمونه‌اي مانند شهر ‌انديشه که توانست جمعيت 80 هزار نفري را در خود جاي دهد، بيشتر پذيراي مهاجران نقاط ديگر کشور و حاشيه نشينان کرج و تهران بوده است و توفيقي در جذب جمعيت سرريز تهران به دست نياورده است.

اما در اين رابطه ذکر چند نکته ضروري است:

1ـ عدم وجود نگاه کلان آمايشي در مکان يابي شهرهاي جديد:

در ابتدا بايد توجه داشت که سياست ايجاد شهرهاي جديد در دنيا سياستي شکست خورده است و پيش‌تازان ساخت اين نوع شهرها مانند انگلستان و يا فرانسه سال‌هاست که اين سياست را کنار گذاشته‌اند، هر چند که در مقطعي از اين سياست براي کاهش بحران مسکن استفاده کرده‌اند. عموماً سامان‌دهي جمعيت و فعاليت‌ها بر مبناي سياست‌هاي آمايشي و تمرکز زدايي انجام مي‌پذيرد. سرريز جمعيتي کلان‌شهرها بيشتر در شهرهاي جديد مستقل و نه خوابگاهي که از نظر اقتصاد و اشتغال از استقلال کامل نسبت به کلان‌شهر برخوردار است، سکونت مي‌يابند.

2ـ کيفيت زندگي:

يکي از مؤلفه‌هاي جذب جمعيت به سوي شهرهاي جديد ميزان بالاي کيفيت خدمات شهري، رهايي از مشکلات شهري کلان‌شهرها و ايجاد محيطي سامان‌دهي شده که کيفيت زندگي در آن به مراتب بالاتر از شهر مادر است مي‌باشد، امري که مي‌توان گفت در شهرهاي جديد اتفاق نيافتاده است و عموماً با شهرهاي مرده و کم رونق مواجه هستيم.

3ـ حمل و نقل ناکارآمد:

فاصله شهر خوابگاهي از کلان‌شهر در بسياري از کشورها، بسته به تکنولوژي حمل ‌و نقل آن کشور متغير است؛ ولي فاصله زماني آن نبايد بيشتر از 40 دقيقه باشد، علاوه بر آنکه حمل و نقل عمومي در اين شهرها از سطح نازلي برخوردار است، فاصله برخي از شهرها مانند هشتگرد از شهر مادر خود يعني تهران قريب به 65 کيلومتر، يعني از لحاظ زماني بيش از يک ساعت است. وجود مشکلات فراوان براي حمل و نقل شخصي نيز باعث شده تا اقبال عمومي براي سکونت در کلان‌شهرها وجود نداشته باشد.

4ـ اشتغال مهترين اولويت شهرهاي جديد:

مهم‌ترين نکته در مرور تجربيات جهاني، شکل‌گيري شهرهاي اقماري در جهان بر اساس خروج صنايع و ايجاد اشتغال در شهرهاي جديد است در حالي که در کشور ما تنها اشتغال موجود در شهرهاي جديد، اشتغال ناشي از ساخت و ساز مسکوني است، که آن هم صورتي ناپايدار دارد. در کشور فرانسه که الگوي کشور ما در ساخت شهرهاي جديد بوده است، طي يک برنامه‌ي 25 ساله، 9 شهر جديد ساخته شد، نکته‌ي مهم در احداث ‌اين شهرها، توجه دولت مرکزي به ‌ايجاد اشتغال و رونق اقتصادي در شهرهاي جديد بود تا بتواند اشتغال جمعيت مورد نظر را تأمين کند. تا سال 1984 در پنج شهر جديد در کنار پاريس حدود 850 هزار نفر ساکن شده بودند (به طور متوسط 170 هزار نفر در هر شهر) و در مجموع بيش از 300 هزار شغل در ‌اين شهرها ‌ايجاد شد ( به ازاي هر 2/5 نفر يک شغل).

در واقع ايجاد اشتغال و محيط زنده شهري در شهرهاي جديد از اصول اوليه برنامه‌ريزي براي اين شهرهاست و نمي‌توان گفت که ابتدا شهر را ساخت و سپس فکري براي اشتغال و محيط زندگي آن انجام داد. اين مانند آشپزي است که مي‌خواهد آشي بپزد ولي براي اجزاي اصلي آن مانند نخود و سبزي هيچ فکري نکرده است و بخواهد پس از آن که آش پخته شد فکري به حال سبزي و نخود و ... آن بکند. امري که در شهرهاي جديد اتفاق افتاده است اين است که ساخت و ساز انجام گرفته و در برخي از موارد سند‌هاي املاک نيز واگذار شده ولي جمعيتي ساکن نشده است و در واقع مجموعه‌اي از خيابان و ساختمان ايجاد شده که نمي‌توان نام شهر را بر آن گذاشت.

بايد توجه داشت که محيط پوياي شهري وابسته به سه عنصر حياتي سکونت، جمعيت و فعاليت است. عدم وجود هر يک از اين سه عنصر از شکل گيري محيطي پويا و قابل سکونت در شهر جلوگيري مي‌کند. لذا مشکل اساسي در مقابل سياست ايجاد شهرهاي جديد عدم پيش بيني و توجه به فعاليت و اشتغال در درون شهر است. به همان ميزان که کيفيت و کميت محيط مسکوني تأثير گذار است، عنصر فعاليت و اشتغال نيز مؤثر است، تا بتواند ضامن اسکان جمعيت شود.

در پايان مي‌توان اذعان داشت که هر چند ديکته شهرهاي جديد در دنيا يک ديکته پر اشتباه بوده و سياست ساخت شهرهاي جديد اقماري و شهرک‌هاي خوابگاهي سال‌هاست که طرد شده است، با اين وجود ديکته نوشته شده در کشور ما بسيار پر اشتباه‌تر از نمونه‌هاي اجرا شده در جهان است و حتي استاندارد‌هاي نمونه‌هاي الگو گرفته شده نيز اجرا نشده است. اما اگر دولت قصد گسترش بيش از پيش شهرهاي جديد را در برنامه‌هاي آتي خود دارد، لحاظ نکات زير مي‌تواند در بهبود وضعيت شهرهاي جديد نقش عمده‌اي داشته باشد.

بايد ‌هاي دولت در سياست‌گذاري شهر‌هاي جديد

1ـ در مرحله ابتدايي بايد برنامه‌ريزي و ساخت شهرهاي جديد طي يک برنامه آمايشي و با هدف تمرکززدايي انجام پذيرد تا مانند آنچه که در شهرک‌هاي اقماري کرج اتفاق افتاد سبب ساز مهاجرت بيش از پيش از ساير نقاط کشور به اين نقاط نباشد.

2ـ شهرهاي اقماري با هدف و اولويت خروج صنايع و مشاغل از پايتخت همراه باشد تا جمعيت نيز به دنبال اشتغال و کار از تهران و ديگر کلان‌شهرهاي کشور نقل مکان کند.

3ـ سياست شهرهاي جديد به سمت ايجاد شهرهاي اقماري و شهرهاي مستقل، به جاي ايجاد شهرک‌هاي خوابگاهي، جهت‌دهي شود.

4ـ شهرک‌هاي اقماري با جمعيت بهينه، حمل و نقل کارآمد و سريع ايجاد شوند و بايد در مکان گزيني آن‌ها به اين نکته توجه داشت که در حوزه نفوذ کلان‌شهر قرار داشته باشند.
انتهاي پيام

  • چهارشنبه/ ۲۵ مهر ۱۳۸۶ / ۱۴:۰۰
  • دسته‌بندی: دولت
  • کد خبر: 8607-14005
  • خبرنگار :