دكتر ناصر براتي، فارغاتحصيل دانشگاه هريوت- وات (HEREIEOT-WATT ) انگلستان در رشته شهرسازي و عضو هيأت علمي دانشكده معماري و شهرسازي دانشگاه بينالمللي امام خميني (ره)در متني به مقاله "طرح جامع و تفصيلي جديد شهر تهران : بلوغ نظام شهرسازي و مديريت شهري كشور" كه در پاسخ به منتقدان طرح جامع تهران از سوي نهاد تهيه طرح جامع و تفصيلي شهر تهران در اختيار خبرگزاري دانشجويان ايران قرار گرفت و در تاريخ 13 و 16 / 10 / 85 در ايسنا انتشار يافت، پاسخ داد.
به گزارش خبرنگار ايسنا، دفتر مطالعات خبرگزاري دانشجويان ايران طي ماههاي گذشته با دعوت ازبرخي استادان دانشكدههاي معماري و شهرسازي دانشگاههاي تهران، شهيد بهشتي، علم و صنعت و ...، به همراه مدير نهاد تهيه كننده، مسوول هماهنگي مشاوران و مديرعامل شركت مشاور مادر طرح جامع تهران، 5 كارگاه بررسي و نقد اين طرح را برگزار كرد.در مقاله پيش گفته كه از سوي نهاد تهيه كننده طرحهاي جامع و تفصيلي شهر تهران، در اختيار ايسنا گذاشته شد، پاسخ نهاد به برخي از اين انتقادات آمده است.
در پي متن كامل پاسخ دكتر ناصر براتي به اين مقاله تقديم حضور خوانندگان گرامي ميگردد.
نهاد تهيه طرح هاي جامع و تفصيلي شهر تهران در مقالهاي چند صفحه اي با عنوان "طرح جامع و تفصيلي جديد شهر تهران : بلوغ نظام شهرسازي و مديريت شهري كشور" رسماَ به انتقاداتي كه در برخي از نشستهاي علمي، به ويژه در كارگاههاي بررسي و نقد طرح جامع تهران در ايسنا، مطرح شده بود، پاسخ داده است.
اين حركت در ذات خود از اين جهت قابل توجه است، كه نشان مي دهد مديريتهاي شهري پذيرفتهاند كه بايد در مقابل تصميمات و عملكرد خود پاسخگو باشند.
اما از آنجايي كه بخشي از مقاله پيشگفته در واقع پاسخ به انتقاداتي بود كه اينجانب در كنار برخي ديگر از اساتيد مطرح كرده بودم، در اين نوشتار تلاش ميشود، براي روشن شدن اذهان عمومي، پاسخهاي طرح شده در اين مقاله تشريح و تحليل شوند. اما قبل از ورود به بحث اصلي و به عنوان مقدمه، لازم مي دانم به نكات مهم ديگري براي ثبت در تاريخ شهرسازي كشور اشاره كنم.
واقعيت آن است كه آنچه باعث شد برخي از دانشگاهيان به فرآيند برنامه توسعه جديد تهران بپيوندند، گذشته از دغدغهها، تجارب و مسووليت نسبت به دانش و تخصصي كه با هزينه عمومي تحصيل آن براي همه ما دانشگاهيان ميسر شده است، اميد به آن بود كه حركتي كاملاً جديد و متفاوت، نسبت به روندهاي سنتي تهيه طرح هاي جامع شهري، شكل بگيرد، لذا براي ما كه مدرس دانشگاه بوديم و هستيم ، فرصت بسيار خوبي براي درگير شدن با يك پديده كاملاً جديد در كشور و انتقال حاصل تجربيات به درون كلاسهاي درس بود، اما متاسفانه در عمل آنچه روي داد نه تنها موضوع تازهاي در خود نداشت بلكه با اصرار تمام بر افكار و روش هاي كهنه و منسوخ شده پافشاري شد تا آنجا كه اينجانب، با همه صبر و خويشتن داري كه در پيش گرفتم، چارهاي جز جدا شدن از نهاد ياد شده نداشتم، زيرا احساس كردم انتقادات مكتوب و شفاهي بنده خطاب به رياست محترم نهاد، تنها به عنوان موانعي در جهت پيشرفت امور تلقي مي گردند.
به ادبيات منفي و توهين آميز پاسخ نهاد تهيه كننده طرح جامع تهران ، كه درست در جهت خلاف مضمون مذاكرات منتشر شده جناب آقاي مهندس حبيب اللهيان ، رياست محترم نهاد تهيه طرح هاي جامع و تفصيلي تهران، در جمع دانشگاهيان حاضر در پنجمين كارگاه بررسي و نقد طرح جامع تهران در ايسنا است، اشاره اي نمي كنم. خوانندگان محترم با كنار هم قراردادن مطالب مطرح شده در ميزگردها و مقالات اين حقير در ايسنا يا روزنامه هاي كثيرالانتشار مي توانند خود بهترين داور باشند و بهترين قضاوت را انجام دهند. اما بدعتي كه نهاد محترم تهيه طرح جامع و تفصيلي تهران، با مجنون و بيمار خواندن منتقدان دانشگاهي طرح ، از خود بر جاي گذاشته، ضمن آنكه با گفته هاي ديگر همين نهاد در مورد ارزش نقد و نقادي، و استقبال نهاد از انتقاد ها، در تضاد كامل است، اميد ها را براي اصلاح وضعيت برنامه ها و طرح هاي توسعه شهري در ايران تبديل به ياس مي كند.
با اين مقدمه به پاسخ به برخي از بندهاي مقاله نهاد تهيه طرح هاي جامع و تفصيلي شهر تهران ميپردازم.
1. در اولين بند از پاسخ نهاد به انتقاد هاي مطرح شده، مي خوانيم: برخي ( كه منظور همان گروه بيماران جسماني و رواني است! )، بر اين عقيده اند كه طرح جامع جديد شهر تهران نيز مانند طرح هاي گذشته با رويكرد مكانيستي و بدون توجه به شرايط، فرهنگ و هويت ملي و محلي تهيه شده است.
نهاد تهيه كننده طرح جامع در ادامه ادعا مي كند كه رويكرد تهيه طرح جامع مبتني بر رويكرد و جهان بيني مادي و مكانيكي نبوده است. اين در حالي است كه اين ادعا به دور از واقعيت و بدون مستندات قانع كننده علمي است.
رويكرد كل نگر، كه امروزه رويكرد علمي و پذيرفته شده شهرسازي در سراسر جهان است، نه تنها ارتباط متقابل بين عناصر و اجزاي مصنوع و طبيعي را در شهر مي بيند، بلكه انسان را درمركز فرآيند برنامه ريزيها و طراحي ها قرارداده و سعي مي كند، با كمترين دخالت در شرايط طبيعي جامعه، ابتدا نقاط قوت، ضعف و ... موجود را سنجيده آنگاه، پس از تدوين چشم اندازهاي توسعه به تدوين اهداف كلي، راهبردها و اهداف و برنامه هاي اجرايي ( برنامه هاو طرح هاي موضوعي – موضعي) بپردازد.
اما اين كه در فرآيند طرح جامع جديد تهران مشاركت مردم و مديران شهري مد نظر قرار نگرفت، اين كه چشم اندازهاي متفرق و متفاوتي يكي در نهاد و ديگري زير نظر شوراي شهر تهيه شد كه هيچكدام با طرح جامع ارتباط منطقي ندارند، اين كه اهداف اصلي طرح جامع، در آغاز كار، تهيه نقشه كاربري اراضي، تعيين تراكم و تدوين ضوابط ساخت و ساز تعيين شده بود، در حالي كه تهران با مشكلات عظيم ديگري دست به گريبان بوده و هست؛ نشان از آن دارد كه تهيه كنندگان طرح جامع، شهر را ماشين عظيمي در نظر گرفته اند كه بخش هاي متفاوت مختلف، مثل بخش شهرسازي، هر يك مي توانند بطور مجزا و منفك قسمتي از مشكلات آن را، بدون توجه به ساير عوامل، مورد بررسي قرار داده و براي آن تعيين تكليف كنند. اين در حالي است كه ابتدا قرار بر اين بود كه در گام اول مشاوران 21 گانه مشكلات منطقه اي و شهري را در تهران احصاء، اولويت بندي و وزن دهي كنند و طرح جامع جديد بر پايه فهرست طبقه بندي شده اين معضلات به برنامه ريزي براي شهر بپردازد؛ ضمن آنكه نقش و جهت گيري بلندمدت شهر را نيز مي بايست از بخش تدوين چشم اندازهاي توسعه اخذ مي نمود.
در برنامه ريزي هاي جديد شهري، از سوي ديگر، كليه گروههاي ذينفع، ذيصلاح، ذي مدخل، ذي نفوذ و ذي ربط، براساس وزن و تأثير گذاريشان وارد مرحله تهيه و تصويب برنامهها و طرح هاي مي شوند. در بند 14 گزارش نهاد آمده است كه گويا طرح، پس از تكميل، در مراجع ذي صلاح به تصويب خواهد رسيد. فرآيند تهيه برنامه ها و طرح هاي شهري، در جهان امروز، كاملا مشاركتي و از همان آغاز در دسترس مديران مختلف شهري، مسئولان، صاحبنظران، دانشگاهيان و عامه مردم است. زيرا تجربه جهاني نشان داده است كه هرگاه برنامه ها در معرض قضاوت گروههاي مختلف ساكن شهر، بر پايه جايگاه و وزنشان، قرار گيرند، در عمل بسيار موفق تر، و موانع بر سر راه اجراي آنها به مراتب كمتر است. اگر قراربود كه برنامه (طرح ) جامع جديد تهران در اين سطح مطرح و مورد قضاوت قرار نگيرد، پس مي بايد به كميته ها و كار گروهاي علمي - فني فرصت كافي داده مي شد تا بخشهاي مختلف برنامه و همينطور چگونگي تلفيق آنها را با يكديگر مورد مطالعه، ارزيابي و داوري قرار دهند. ولي در عمل مشاهده ميكنيم كه هيچيك از اين اتفاقها نيافتاده است و با تعجيلي كه، معلوم نيست از كجا آب ميخورد، سعي شده است، طرحي كه در پشت درهاي بسته و توسط چند نفر، براي پايتخت مملكت تهيه شده است، در چند جلسه عمومي و غير تخصصي، با جو سياسي، به تأييد و تصويب برسد. لازم به ذكر است كه تهيه برخي از برنامهها و طرحهاي جديد شهري در ساير كشورهاي جهان بيش از 10 سال بهطول ميانجامد در حاليكه آن شهرها معضلات و مشكلات متعدد و پيچيدهي شهر تهران را نيز ندارند.
2. دربند دوم از گزارش نهاد اينطور تصوير شده كه برخلاف نظر منتقدان (جاهل و رواني)، طرح جامع با آنكه رويكرد كالبدي دارد، ولي به واسطه نبود مطالعات پايه مثل مطالعات محيط زيست، اقتصاد شهري، جامعهشناسي شهري، مسائل مديريت شهري و حمل و نقل، مسكن، تجهيزات و... خود دست بهكار شده و بهطور اجمالي مطالعات را انجام و حتي روند برنامه توسعه راهبردي (تدوين چشمانداز، اهداف و راهبردها) را نيز طي كرده است! همه كساني كه از دور و نزديك در جريان تهيه طرح جامع جديد تهران بودهاند ميدانند كه آقاي مهندس غمامي بزرگترين و پرنفوذترين معمار - شهرسازي است كه از طرحهاي جامع شهري، بههمان سبك و سياق سنتي آن، بهشدت جانبداري ميكرد و توانسته بود حتي جامعه مشاوران معمار- شهرساز را از اين بابت وادار به عقبنشيني نمايد. ايشان هميشه برنامههاي توسعه راهبردي يا حتي برنامههاي معروف به ساختاري - راهبردي را بهشدت نفي ميكرد و بنا بهدلايل شخصي اصرار داشت كه همان طرحهاي جامع سنتي با شرايط كنوني كشور ما كاملاً انطباق دارد و حاضر نبود حتي يك قدم از اين موضع عقبنشيني كند. ايشان مدير فني طرح جامع جديد تهران و زير نظر مستقيم رياست محترم نهاد كار ميكردند. چطور ممكن است از زير دست ايشان، بهجاي طرح جامع، به ناگهان ، و در پايان كار، طرح (برنامه) توسعه راهبردي بيرون آمده باشد! مگر آنكه ايشان يك شبه، دچار دگرديسي شده باشند! اصولاً علت اختلافات آشكار و پنهان جامعه مشاوران معمار و شهر ساز با وي همين موضوع بود كه تا پايان كار هم ادامه يافت و در مواقعي به اوج خود رسيد. مثل زماني كه مسئله الگوي توسعه مناطق يا "چشم انداز توسعه مناطق" از طرف جامعه مشاوران مطرح گرديد كه با مخالفت بسيار شديد وي مواجه شد. مشاور طرح جامع نيز با اتكا به سياست "يكي به نعل يكي به ميخ" سعي ميكرد برخي صحبت هاي مد روز را در كنار مباحث سنتي شهرسازي به روش تهيه طرح جامع بيان كند كه آن هم اغلب با مخالفت نهاد بويژه مدير فني طرح جامع جديد تهران مواجه ميشد (شخصي كه بعد از آقاي مهندس حبيب الهيان داراي حق وتوي به رسميت شناخته شده بود). همين موضوع باعث شد كه همه دست اندركاران، فرآيند تهيه برنامه را فراموش و به محصول نهايي كه همانا تهيه نقشه كاربري اراضي، تعيين تراكم ها و تدوين ضوابط ساخت و ساز بود ، بپردازند. همه دنيا مي دانند، و در زبان فارسي نيز مقالات و كتب متعددي، طرح هاي جامع و تفصيلي را معرفي، نقد و با انواع متعدد برنامهريزي هاي ديگر شهري مقايسه كرده اند كه نشان مي دهد هر يك خصوصيات خاص خود را دارند و نمي توان، آنهم در ميان راه، از يك شيوه و متدولوژي، مانند بند بازها، به يك شيوه و متد ديگر توسل جست و در نبود مطالعات فرهنگي، اقتصادي و ... با يك سري مطالعات اجمالي، كه نه رابطه درست عمودي داشتند و نه رابطه لازم افقي، ناگهان به تعيين كاربريهاي زمين شهري پرداخت. كاربري هايي كه در واقع بخش بسيار ناچيزي از شهر را مثل اراضي عباس آباد، اراضي منطقه 4 و اراضي منطقه 22 را تشكيل مي دادند. زيرا بيش از 90 درصد شهر تهران ثابت مي ماند و حتي جمعيت هاي آنان را هم ثابت اعلام كردند. اين ثبوت جمعيت در مقابل ساختار پيشنهادي شهر تهران، كاملاً طبقاتي بودن شهر را مورد تاييد و تاكيد قرار مي داد. بدين ترتيب، ما بدون اينكه بدانيم تهران چه نقش و جايگاهي در آينده خواهد داشت به تعيين كاربري هاي اراضي آن در نواحي ممكن پرداخته بوديم. مسلماً تعيين نقش و جايگاه و عملكرد شهري مي توانست الگو هاي بسيار متفاوتي از كاربري اراضي را باعث شود. يك شهر سياسي، يك شهر دانشگاهي، يك شهر تجاري - مالي، يك شهر تاريخي – گردشگري، يك شهر خدمات برتر، يك شهر ... هر يك نوع خاصي از كاربري اراضي، شبكه حمل و نقل، خدمات عمومي، فضاها و عناصر خاص، و ... را ايجاب مي كند. ولي طرح جامع بدون اعتنا به مطالب فوق با سرعت هر چه تمام تر به تعيين پروژه هاي مهم شهري همت گماشته است.
3. دربند7 گزارش نهاد، ابتدا مشاركت شهروندان در امور شهري تعريف شده و سپس با انطباق آن با شرايط ايران اين نتيجه حاصل شده كه مردم تهران در حدي نيستند كه بتوان آنها را در فرآيند برنامه ريزي هاي شهري قرار داد و اصولاً مشاركت مردم يك امر غربي و مذموم است! در بند 11 همين گزارش نيز نوع خاصي از مشاركت تحت عنوان "مشاركت تخصصي" مطرح گرديده است كه در نهايت به تصميم گيري يك نفر منجر مي شود. شهر ابزاري است كه انسان در آن بايد رشد كند، فرهنگي شود و با تمام پيچيدگيهاي خود، با جامعه همراه شده سعادت دنيوي و اخروي خود وجامعه را رقم بزند. انساني كه، به قول مرحوم دهخدا، بايد متخلق به اخلاق عاليه انساني شود براي اينكه زمينه حداقلي براي ظهور و تربيت چنين انساني فراهم شود؛ از جمله بايد امكان مشاركت او را در امور مربوط به محيطي كه در آن زندگي مي كند، فراهم آوريم. اين امر در واقع كلاسي است كه او در آن درس انسان شدن و با جامعه همراه شدن و در قبال آن احساس مسئوليت كردن را مي آموزد. با اين نگرش در گام اول طرح جامع، از مشاوران خواسته شده بود كه درمورد منطقه خود نظر بدهند و مشكلات عمده آنرا برشمرند و براي حل آن مشكلات ايده بدهند. ارزيابي نحوه عملكرد شهرداريهاي مناطق نيز مي بايد مورد بررسي و قضاوت قرار مي گرفت. متأسفانه به علت انحرافي كه در همان گام اول (با آمدن و در دست گرفتن اختيار كنترل و نظارت بر پروژه گام اول توسط مدير فني طرح جامع جديد تهران - در حالي كه اصولا برنامه كنترل و نظارت آن پروژه توسط نگارنده به كميته اجرايي مستقر در معاونت شهرسازي و معماري شهرداري تهران ارائه داده شده بود) پيش آمد؛ اين بخش از مطالعات بسيار سطحي انجام پذيرفت. در يك مقطع زماني ديگر، طرحي براي فعال سازي شوراياري ها و همينطور شوراي برنامه ريزي و طراحي مناطق شهرداري و ... از طريق نگارنده و جناب آقاي مهندس پاكساز در معاونت محترم شهرسازي و معماري شهرداري تهران داده شد كه در آن از سطح محله تا ناحيه و منطقه شهري، مردم و مديران شهري و شهرداران مناطق، مستقيما با طرح جديد درگير مي شدند. براي آشنايي بيشتر مديران و كارشناسان مناطق نيز كارگاههاي تخصصي متعددي در نظر گرفته شده بود كه قرار بود در آنها، آنان با جزئيات طرح آشنا شده و نظريات احتمالي خود را نيز اعلام نمايند. كارگروههاي مختلفي نيز شامل كارشناسان ارشد، از كليه وزارتخانه ها، نهادها و ارگانهاي ذيربط، تعريف شده بود كه قرار بود مطالعات مختلف طرح جامع، جمع بندي و نتيجه گيري نهايي آنها و نيز نحوه تركيب و تلفيق موضوع هاي مختلف را در دستور كار خود قرار دهند. اين كارگروهها اغلب هرگز تشكيل نشدند و يا به زودي محو گرديدند. حتي پيشنهاد نگارنده براي برگزاري يك نمايشگاه از نقشه هاي وضع موجود و الگوي كلي توسعه مناطق كليه مناطق، در محل نهاد، براي بازديد عموم و متخصصان، با مخالفت شديد روبرو و در نهايت ابتر باقي ماند. مسئول نهاد و مدير فني طرح جامع ظاهرا بر اين عقيده بودند كه هر چه اخبار طرح كمتر درز كند، پيشبرد و به تصويب رساندن آن عملي تر و آسان تر خواهد بود. ضمن آنكه اصل محرمانه بودن اسناد شهرسازي نيز رعايت مي شد! بدين ترتيب، در مجموع، مي توان طرح جامع جديد تهران را "مشاركت ستيز" ناميد.
4. در بند 9 مقاله فوق الاشاره نهاد آمده است كه با وجود غفلت در ماه هاي اوليه در مورد نهادينه سازي نهاد تهيه برنامه ها و طرح هاي توسعه شهر تهران ، سرانجام به اين امر نيز به اندازه كافي پرداخته شده است. مسئله اينجاست كه در ابتدا قرار بر اين بود كه اين نهاد كار تهيه، تكميل، اصلاح، ارزيابي و بازنگري برنامه ها و طرح هاي توسعه شهري در تهران را به عهده بگيرد. (قبلاً بارها گفته شده است كه ما انواع متعددي از برنامه ريزي هاي توسعه شهري در جهان داريم كه يكي از قديمي ترين آنها همين طرح جامع است). ضمناً قرار بود كه نهاد مذكور دست به تربيت نيروهاي متعهد و متخصصي بزند كه بتواند مراحل بعدي تهيه اسناد توسعه را بعهده گيرند. با اينكه برنامه بسيار متعالي بهنظر مي رسيد، ولي متاسفانه درعمل، كار بر عكس شد و نهاد كه ميبايد استقرار و اركانش در مركز توجه قرار گيرد، كاملاَ كنار گذاشته شد و طرح جامع كه قرار بود تنها بهانه اي باشد براي ايجاد راه اندازي نهاد در مركز توجهات قرار گرفت. اصولاً قرار بود كه بعد از تهيه اولين برنامه توسعه شهري در تهران، نهاد ياد شده به طور خود كار و مستند شهر را زير نظر داشته باشد. مراحل توسعه شهري را كنترل كند و هرگاه و هر جا نياز به تهيه برنامه يا طرحي پيش مي آيد، خود تصميم گرفته و آن را تهيه كرده و به مورد اجرا گذارد. بدين ترتيب ديگر بعد از 10 سال نياز به تهيه يك طرح جديد نبود و شهر به صورت روزمره مورد بررسي قرار مي گرفت و خود را اصلاح مي كرد يا توسعه مي بخشيد، ولي عملاً اين امر مورد توجه جدي قرار نگرفت و همين موضوع باعث عمده شدن محصول (محصول گرايي) در مقابل عمده شدن فرآيند (فرآيند گرايي) گرديد. ضمن آنكه عمده شدن مباحث كالبدي شهر باعث شد اصولاً بخشهايي كه مي بايد كارهاي غير كالبدي مثل مديريت، گرافيك مناظر شهري، محيط زيست، مسكن، ايمني شهري، ... هرگز در نهاد شكل نگرفتند، زيرا مدير فني و رئيس نهاد اعتقاد داشتند مسايل اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي، زيست محيطي، ... شهري ربطي به شهرسازي ندارند! و اين جهت گيري به نتيجهاي فاجعه بار انجاميد. اينك در كليه مقالات و كتب شهرسازي تدوين درست چشم اندازها و اهداف توسعه و نيز نشان دادن، كنترل و نظارت، ارزيابي و بازبيني برنامه ها و طرح ها جزء اجزاي لاينفك برنامه ريزي شهري (شهرسازي) محسوب مي شوند. شهرسازي يك تخصص بين رشته اي و فرا رشته اي است كه اغلب به مسايلي مي پردازد كه مورد توجه هيچ يك از بخش هاي فعال ديگر در شهر نيست و يا اينكه گروهي از مشاغل مختلف بايد جمع شوند تا بتوانند مسئله را حل كنند. هدايت نهاد به گرايش به "محصول"؛ و نيز حاكميت ديدگاه هاي فيزيكي و كالبدي، سرانجام باعث ناكارآمدي يا شكست كامل نهاد گرديد. نيروهاي توانمند آنجا را ترك كردند يا كنار گذاشته شدند. نقاط ضعف متعدد و نداشتن پاسخ صحيح و محكمه پسند براي آنها، مشاور طرح جامع و دست اندركاران نهاد را دچار سردرگمي و تناقض گويي نمود. اگر به متون و صحبتهاي رد و بدل شده طي مصاحبه ها، ميزگردها و مقالات منتشر شده از سوي نهاد، از جمله پاسخ نهاد به نقدهاي اپور ( آتليه شهرسازي شهرداري پاريس) كه در يكي از روزنامههاي صبح تهران انتشار يافت، توجه شود؛ مشخص خواهد گرديد كه نهاد به جاي اتكا به منطقي قوي در پاسخگويي به انتقادات، روند بحث را به حاشيه كشانده و يا مخالفان و منتقدان خود را با ترور علمي - شخصيتي از ميدان به در برده و يا آنان را موجوداتي تصوير كرده كه حرف هايشان ارزش شنيدن را هم ندارد!
5- در بسياري موارد آنچه از سوي مسئولان نهاد و دست اندركاران تهيه طرح جامع، در دفاع از طرح عنوان مي شود، آدرس غلط دادن به جامعه است . اينكه ما بگوييم در همه جاي دنيا هنوز هم دارند طرح جامع تهيه مي كنند يك واقعيت تحريف شده است. زيرا طرح هاي جامع سنتي بطور نسبي در كشورهايي به نتيجه رسيدند كه در آنها شهرداري ها (councils) تمام مقدرات شهر را تحت نظر مستقيم خود داشتند . با اين همه، در همين كشورها هم سالهاست طرح جامع كنار گذاشته شده است. ما در ايران هرگز چنين شكلي از شهرداري نداشتيم. در يك شهر بسيار كوچكتر از تهران، كه ما اكنون در حال كار براي برنامه توسعه راهبردي آن هستيم، مشخص گرديد كه بيش از 50 نهاد، سازمان و ارگان به اشكال مختلف در امور اداره و توسعه شهر دخالت دارند! موضوع ديگر تغييرات مقطعي و سليقه اي در كليت طرح جامع جديد تهران است كه هر چند گاه يكبار اعلام مي شود. اين هم يك نوع فريب افكار عمومي است زيرا وقتي هدف غايي طرح هاي جامع تعيين نقشه كاربري اراضي است، نمي توان با وصله پينه كردن آن، ادعا كرد اين طرح چيز ديگري است. اگر بخواهيم طرح جديد ديگري تهيه كنيم ابتدا بايد اين رويكرد و نظريه پايه آن را عوض كنيم در حالي كه مدير فني طرح جامع جديد تهران طرح جامع تهران، مدافع سرسخت و بدون رقيب طرح جامع، با تمام خصوصيات سنتي آن بوده و هستند. اين در حالي است كه حتي كشور مغولستان نيز دست از طرح جامع كشيده و براي پايتختش، الانباتور، برنامه راهبردي توسعه (CDS) تهيه كرده است! يعني مغولها هم بر اين امر واقف شده اند كه با نگرش هاي جديد با موضوع مديريت و توسعه شهري برخورد نمايند و ما هنوز مشغول جنگ بر سر بد و خوب طرح جامع و تفصيلي هستيم! گويي عده اي با تمام توان سعي دارند مملكت را در عقب ماندگي و توسعه نيافتگي نگه دارند. حتي طرحي كه در ايران معروف به ساختاري - راهبردي توسعه شهري شده است، نيز يك پديده مجعول و تحريف شده است زيرا دو نوع برنامه ريزي را با هم تركيب كرده است كه در مبنا با يكديگر متفاوتند و در عمل نيز نشان داده اند كه فرق چنداني با همان طرح جامع قديمي ندارند و در آنها واقعيات و شرايط بومي و محلي مغفول مانده اند.
چند پيشنهاد سازنده
با وجود همه نامهرباني ها و بي انصافي ها و به خاطر مردم شريف تهران كه در يك شرايط بحراني مجبور به ادامه حيات هستند به نظر مي رسد بازهم همه بايد فكرها و عقل هايشان را روي هم بگذارند تا بشود از اين مرحله گذشت و حداكثر استفاده را از آنچه بهرحال توليد شده يا جمع آوري گشته، نمود. بدين جهت پيشنهادات ذيل مطرح مي گردند:
1) كل گزارشات پروژه طبق قراردادهايي (قرارداد ارزيابي) به دانشكده هاي معماري و شهرسازي ارائه و از آنها خواسته شود نظر رسمي خود را اعلام دارند. سپس بر اساس نتايج حاصل تصميم گيري شود.
2) و يا يك تيم متخصص و بي طرف آماده شده و كل پروژه را مورد مطالعه و ارزيابي قرار داده و ارائه گزارشات مربوطه را به عهده گيرد تا كار را به نتيجه نهايي برساند.
3) برنامه هاي مناظره زنده برگزار و طرفين موافق و مخالف طرح جامع جديد تهران به گفت و گوي انتقادي بپردازند و مردم خود داوري و قضاوت نمايند و بههرحال بحث طرح جامع در ميان جامعه مطرح گردد.
4) با اتكاي به برنامه ريزي راهبردي و نيز با توجه به اينكه چشم اندازهاي توسعه 20 ساله تهران هم تهيه شده است، كار به كمي عقب تر هدايت شده و از آن چشم اندازها، سياست ها و اهداف كلي و سپس راهبردهاي توسعه شهر تهران استخراج شده و سپس براي ارائه برنامه هاي اجرايي (Action Plan) از متون و دست آوردها و اطلاعات طرح جامع فعلي استفاده شود.
5) نهاد تهيه كننده برنامه ها و طرح هاي توسعه شهري تهران (شامل مركز پژوهش ها و مطالعات شهري و منطقه اي)، به همان ترتيبي كه قرار بود تشكيل شود، شكل بگيرد و شوراي راهبري آنها نيز تركيبي باشد از نمايندگان نهادهاي دولتي و نهادها و اشخاص خصوصي به ويژه دانشگاهيان. از سوي ديگر دانشگاه ها در كنار اين نهاد بايد نقش تعيين كننده اي از نظر علمي و نظريه پردازي داشته باشند. همچنين آنچه در تجربه حاصل مي شود به صورت سيستماتيك در كلاس هاي درسي مطرح و مورد بازبيني و ارزيابي مستمر قرار گيرد. اين نهاد بايد با نظام پژوهش ـ توسعه (R&D) و با داشتن واحدهاي متعدد و كارشناسان خبره و به شكلي مستقل عمل كند.
6) مشخصاً يكي از اولين اقدامات اين نهاد اصلاح اين اشتباه بزرگ تاريخي است كه از ميان دهها نوع برنامهريزي و طراحي شهري، طرح جامع و تفصيلي، به عنوان تنها نوع برنامه ريزي شهري وارد قوانين ما شده و فرصتي طلايي براي كساني به وجود آورده كه منافعشان در تداوم شرايط فعلي است؛ زيرا طرح جامع در شهرهايي مثل تهران بيشتر خاصيت ايجاد شرايط رانت دارد. مشخصاً اگر بخواهيم تمام معضلات تهران را كنار گذاشته و به تعيين كاربري و تراكم بپردازيم خودبخود بيش از 90% بافت هاي فعلي تهران به همين شكل فعلي باقي مي مانند و تنها نقاط و پهنه هاي كوچكي براي توسعه و سرمايه گذاري مشخص مي شوند؛ حال دستيابي به اطلاعات مرتبط با اين نقاط و پهنه ها به معناي دستيابي به ميلياردها تومان سود بادآورده است. در حالي كه در شرايط برنامه ريزي باز مي شد با فروش اوراق مشاركت و روش هاي ديگر اين ثروت را ميان مردم تقسيم نمود و يا با برقراري يك حسابداري شفاف شهري از ثروت هاي حاصل از اينگونه طرح ها، بخش هاي توسعه نيافته و پرمسئله شهر را بهبود بخشيد.
انتهاي پيام