آنچه كه در پي ميآيد چهارمين بخش از مقاله دكتر ناصر براتي، عضو هيأت علمي دانشكده معماري و شهرسازي دانشگاه بينالمللي امام خميني است، كه با عنوان «چالشهاي رودرروي شهرسازي در ايران در آستانه قرن 21» پيش از اين در ششمين شماره مجله «باغ نظر» منتشر شده است.
دكتر ناصر براتي، در اين بخش از مقاله خود نقصانهاي فرآيند توليد و بازتوليد دانش را به عنوان چهارمين چالش رو در روي شهرسازي در ايران مورد بررسي قرار ميدهد.
* فرآيند توليد و بازتوليد دانش: چهارمين چالش
انحرافي اساسي كه در آغاز ورود اين دانش رخ داد:
برنامهريزي شهري (urban planning) به اشتباه شهرسازي (شبيه به خانه سازي) تر جمه شد
حاصل اين انحراف سلطه نگاه صرف كالبدي بود
يكي از خصوصيات ويژه هر علمي، بهويژه علوم كاربردياي چون شهرسازي، رشد و توسعه آن در چرخه يك فرآيند توليد و بازتوليد آن علم از طريق پژوهش، آموزش و ارزيابي است. شهرسازي در ايران از همان ابتدا به صورت يك زائده فني و تكنيكي از غرب وارد شد كه آبشخور نظري و عملي آن در آن سوي آبها قرار داشت. ورود اين دانش نيز با يك انحراف اساسي شروع شد و به همين علت به جاي اصطلاح برنامهريزي شهري كه ترجمه كلمه (urban planning) است و در همه دنيا مصطلح بوده و هست؛ عبارت شهرسازي (شبيه به خانه سازي) در كشور مطرح شده و جاافتاده است. انحرافي كه اين جابجايي مفاهيم به وجود آورد، آن بود كه به سرعت نگاه صرف كالبدي، به شدت بر آن سايه افكند و اين دانش محيطي-انساني تبديل به بخشي از علم مكانيك (مهندسي معماري- مهندسي عمران) شد. البته استيلاي بيچون و چراي شبه مدرنيزم در ايران نيز كمك بسيار بزرگي به اين شرايط نموده است. هرچند بعدها به شرح خدمات شهرسازي به تدريج امور غير كالبدي مانند موضوعهاي مرتبط با امور اقتصادي- اجتماعي- فرهنگي و زيست محيطي افزوده شد؛ ولي از ابتدا هم، به واسطه شرايط خاص فني- مديريتي در جامعه ما، مسلم بود كه اين تمهيدات هيچ كمكي به تغيير اساسي در رويكردها و نگاههاي كالبدي حاكم بر جامعه حرفهاي و مديريتي در حوزه شهرسازي نخواهند داشت (رضا احمديان 1382: 15).
دليل پيدايي نقصانهاي اساسي در تهيه، اجرا و ارزيابي برنامهها و طرحهاي شهري:
نبود فرآيند توليد - باز توليد دانش شهرسازي
توليد زنجيرهاي از طرحهاي جامع، هادي، تفصيلي بي حاصل
ولي اين امر تنها به اينجا ختم نگرديده است. از آنجا كه هيچ گاه به درستي به فرآيند توليد– بازتوليد دانش شهرسازي توجه نشده است، همين برنامهها و طرحهاي ناقص هم، نه آنگونه كه بايد تهيه شدند و نه آنگونه كه بايد اجرا گرديدند. از سوي ديگر هرگز اين برنامهها و طرحها پس از اجرا به شكل آكادميك و بر اساس روشها و استانداردهاي علمي ارزيابي نشدند. چنين روشي باعث شد كه زنجيرهاي از طرحهاي جامع، هادي، تفصيلي و غيره، به صورت مستمر، تهيه شوند بدون آنكه به معايب و نواقص آنها، در عمل، توجه شود. دانشگاهها نيز در اين مورد كاملاً منفعل ظاهر شده اند. به صورتي كه نه تنها قادر نبودهاند يك پارادايم بومي براي به سامان درآوردن محيطهاي زيست انساني در ايران خلق کنند؛ بلكه حتي نتوانستند بر شرايط جاري ي تهيه برنامهها و طرحهاي مذكور تأثير بايسته بگذارند و آنها را اصلاح کرده و يا نظام مديريت و تهيه اينگونه برنامهها و طرحها را در جهت مثبت تغيير دهند. دانشكدهها و گروههاي آموزشي ذيربط نيز هنوز نتوانسته اند در سطحي به تربيت نيروي انساني كارآمد بپردازند كه نياز جامعه را بر طرف نموده و جايگزين مناسبي براي نسل گذشته معمار- شهرسازان قبل از انقلاب باشند. شهرسازي امروز ايران هنوز از آبشخور توليدات دانشگاههاي خارج و داخل، در قبل از انقلاب سيراب ميشود. در حالي که هيچ يک از آنان براي شرايط امروز ما نه کارساز و نه مناسب هستند. بولن در اين باره ايده درستي را مطرح کرده و معتقد است که شهرسازي يک فرآيند جامعه شناسانه است و شهرسازان بايد براي آشنايي با تأثيرات روحي و اجتماعي فرآيند شهرسازي بر مردم، آموزش هاي لازم را ببينند (سيد محمد علي کامروا 1384: 18).
برخلاف كشورهاي توسعهيافته، توليدات علمي برنامهريزي شهري ايران، در بخش دولتي و بخش خصوصي توليد ميشود
دانشكدههاي معماري و شهرسازي و رشتههاي نزديك به آن در انتهاي صف مدعيات و توليد كنندگان دانش شهرسازي ايستادهاند
نبود رابطه دوجانبه دولت ودانشگاه با متخصصان شهرسازي
نبود رابطه دوجانبه شهرسازي با ديگر حوزههاي علوم انساني، اجتماعي، روانشناسي و حقوق
در جهان توسعه يافته، ايده هاي جديد شهرسازي و مديريت شهري در دانشگاه ها خلق و در جامعه ترويج مي شوند و آنچه در نهايت به اجرا درمي آيد نيز، چه در بعد نرم افزاري و چه در بعد سخت افزاري، در دانشگاه ها تدريس، ارزيابي و يا نقد مي گردند. در کشور ما دانشکده هاي معماري و شهر سازي و رشته هاي نزديک به آنها در آخر صف مدعيان و توليد کنند گان دانش شهرسازي ايستاده اند. يکي از دلايل آن مي تواند اين باشد که رابطه قابل قبول و دو جانبه اي بين دولت و دانشگاه و متخصصان دانشگاهي وجود ندارد. از سوي ديگر رابطه درست و کاملي بين اين رشته ها و بخصوص شهرسازي، با حوزه هاي علوم انساني، اجتماعي، روانشناسي و حقوق وجود ندارد. بدين سبب، بخش قابل توجهي از توليدات علمي در اين رشته، در بخش خصوصي و دستگاه هاي اجرايي دولتي، توليد مي شوند؛ و اين پديده، درست در جهت خلاف کشورهاي توسعه يافته و حتي اغلب کشورهاي در حال توسعه است.
فرآيندي كه منجر به تعطيلي دانش شهرسازي و تبديل شهرسازان به تكنيسينهاي اين حوزه شد:
1- نه دولت و نه شهرداريها از دانشگاهها حمايت نميكنند
2- دولت با انعقاد قراردادهاي مختلف از مشاوران حرفهاي شهرساز حمايت ميكند
3-اساتيد دانشگاه به جاي توليد علمي به مشاوران حرفهاي پيوشته و طرح جامع تهيه ميكنند
در کشور ما دولت، با انعقاد قراردادهاي متعدد، از مشاوران حرفه اي ي شهرسازي حمايت مي کند. ولي اين گونه حمايت ها، نه ازطرف دولت و نه از طرف شهرداري ها، در مورد دانشگاه ها انجام نمي شوند و يا بسيار اندک هستند. اين موضوع باعث شده که اساتيد دانشگاه ها، در رشته شهرسازي، به جاي توليد علم، اغلب، و بالاجبار، به خيل مشاوران حرفه اي پيوسته و طرح جامع تهيه کنند. پس مي توان نتيجه گرفت که فرآيند توليد دانش، علم و روش هاي شهر سازي بومي تقريباً تعطيل و همه شهرسازي ما تبديل به محملي براي به کارگيري هاي (معمولا کليشه اي) گرديده، و بدين ترتيب، قريب به اتفاق شهرسازان در ايران تبديل به تکنسين هاي اين حوزه شده اند (از جمله ن. ک. به: سپيده شفايي1383: 17؛ کيان تاجبخش1383: 40).
نظامنايافتگي و بي ثمري چرخه توليد دانش بومي شهرسازي
نبود فرآيند توليد دانشبومياي كه توانايي حمايت از سه زير سيستم اصلي «جامعه»، «كالبد» و «مديريت شهري» را داشته باشد
مطالعه هر شهر، به عنوان يک سيستم، شامل مطالعه زمينه هاي سيستم، ساختار سيستم و رفتار سيستم است. ساختار سيستم شهر از سه زير سيستم اصلي، يعني جامعه، کالبد و مديريت شهري تشکيل مي شود و سرانجام رفتار هر سيستم شهري نيز ناشي از ارزش ها و گرايش هاي حاکم بر سيستم شهر است (سيد محمد علي کامروا1384: 22). در ايران هنوز چرخه توليد دانش بومي (بومي شده) که بتواند اين نظام ها را از نظر علمي حمايت نمايد به وجود نيامده و فرآيند توليد و باز توليد چنين دانشي، خود، ناکافي، نظام نايافته، پراکنده و بي ثمر است.
ناتواني در شناخت شهرهاي ايراني در دورههاي مختلف
عدم بررسي تجربه اجراي برنامهها و طرحهاي شهري دهههاي اخير در داخل كشور
به همين علت ما حتي براي شناخت شهرهاي ايراني در دوره هاي مختلف، از جمله دوران اسلامي، دچار کمبودهاي پژوهشي باور نکردني هستيم (از جمله ن. ک. به: محمود توسلي، 1379: 35-34)؛ و حتي از تجربيات به دست آمده ي ناشي از اجراي برنامه ها و طرح هاي شهري، در داخل کشور نيز،آنگونه که شايسته و لازم بوده است، سود نبرده ايم. تجربياتي چون بازسازي خرمشهر، مهران، بم و مانند آنها مي توانستند بهترين نمونه ها، در سطح جهاني، از نظرارزيابي ي علمي باشند تا نقاط ضعف و قدرتشان کشف و در برنامه ها و طرح هاي بعدي به کار روند. در آن صورت ما امروزه مي توانستيم صاحب مجموعه اي معتبر از نظريات و تجربيات علمي در اين زمينه ها باشيم (براي نمونه ن. ک. به: شريف مطوف 1385: 85-67؛ ناصر براتي (پ) 1382: 89-86 ).
زمينههاي لازم براي شكلگيري مكاتب، نحلههاي فكريي شهر، شهرسازي و مديريت شهري ي بومي هرگز فراهم نشد
ترجمهها، خود از علل به انحراف كشيده شدن شهرسازي و مديريت شهري بودند
در دوره هاي اخير سير تحول انديشه شهرسازي و مديريت شهري در جهان فراز ونشيب هاي بسياري را پشت سر گذاشته است؛ که متأسفانه کشور ما، به علل فوق الذکر و نيز استيلا و استمرار نگاه و رويکرد تک بعدي به شهر، از قرار گرفتن در مسير آن کاملاً محروم مانده است. از تبعات چنين شرايطي يکي نيز آناست که زمينه هاي لازم براي شکل گيري مکاتب و نحله هاي فکري ي شهر، شهرسازي و مديريت شهري ي بومي هرگز فراهم نشد و در بهترين صورت اهل فن به ترجمه، گاه ناقص، تفکرات وارداتي پرداختند. موضوعي که خود يکي از علل به انحراف کشيده شدن شهرسازي و مديريت شهري ما محسوب مي گردد (از جمله ن. ک. به: محمد مهدي عزيزي 1379: 46-37).
نبود حداقل معيارهاي علمي لازم در تحقيقات انجامگرفته و فعاليت هاي علمي
از اينها گذشته، معلوم نيست آنچه در حال حاضر، به عنوان کار و فعاليت علمي در عرصه شهرسازي توليد مي شود، به چه ميزان از اعتبار علمي برخوردار بوده و قابل اعتماد است. با کمال تأسف بسياري از تحقيقات انجام شده در اين زمينه در دهه هاي اخير از حداقل معيارهاي علمي لازم برخوردار نيستند و بيشتر بازگو کننده سلايق و ايده هاي کاملاً شخصي، فاقد معيارهاي گزارش نويسي علمي، بدون ذکر منابع معتبر و در حد کفايت، و بريده از يک فرآيند منسجم توليد علم در اين زمينه هستند. حتي در مواردي ديده شده است که با موضوع تحقيقاتي مانند يک پروژه برنامه ريزي يا طراحي شهري و بر پايه فرآيند کليشه اي و ثابت "شناخت، تجزيه و تحليل و پيشنهاد" برخورد شده است. بدين ترتيب چه بسا حاصل چنين پژوهش هايي بيشتر مخرب و گمراه کننده باشند تا راهنما و اصلاح کننده (ن. ک. به: پرويز پيران(الف) 1384: 10-9).
ابهام در مواضع زيست- محيطي شهرسازي در ايران
ابهم در جايگاه بوم شناسي
در حال حاضر، در اين مورد که ميزان و نحوه بهره برداري از محيط زيست تا کجا مي تواند پيش برود از مهم ترين چالش هاي رو در روي انسان معاصر است. عدم وجود دانش عمومي و اختصاصي در اين حوزه، در کنار پيشرفت هاي فن آوري و نيز حرص و آز بشري، موجب تخريب شديد محيط انسان ساخت در جهت نابودي خود بشر شده است. "جاي پاي بوم شناختي" از جمله رويکردهاي جديدي است که براي شناخت و ارائه راهکار در اين عرصه شکل گرفته است. رويکردي که در ميزان و نحوه دخالت هاي زيست محيطي در ايران، در حال حاضر، اصولاً فاقد يک جايگاه جدي و قابل قبول است (براي کسب اطلاعات بيشتر در اين مورد ر. ک. به: اصغر ارجمند نيا 1381: 113-106). در اين مورد مي توانيم به نظريه هاي محيط شهري پايدار و شهر سالم نيز اشاره کنيم.
اين نکته جالبي است که بدانيم کشورهايي که در زمينه توسعه تئوري هاي برنامه ريزي پيشقدم هستند، در اکثر مواقع پيشرو دانش هم هستند. تئوري هاي جديد عموماً با سازماندهي انديشه ها و تئوري هاي قبلي و تصحيح و بهبود آنها توليد مي شوند. "(عسگري، 1382: 26). از سوي ديگر، ديدگاهي که معتقد بوده است با اتکاء به استانداردهاي وارداتي و اعمال روش هاي صرف علمي مي توان کليه مسائل شهري را حل کرد؛ امروزه ديگر، برخلاف کشور ما، طرفداران چنداني در جهان ندارد (مدني پور، 1379 و 1382: 28). زيرا نگاه جزءگرايانه طرح هاي جامع به رويکردهاي کل نگر تغيير ماهيت داده است (براتي (الف)، 1383: 24-7).
ادامه دارد...
نظرات