احمد شاه قاجار
-
/دروازه تاریخ/
مبدع جمله «سیاست ما عین دیانت ما» کیست؟
ممکن است افراد و شخصیتهای مختلف سیاسی، فرهنگی و اجتماعی بنا به موقعیتهای سیاسی و اجتماعی یا حال و هوای شخصی جملاتی بیان کنند که در تاریخ ماندگار شود مثل جمله «سیاست ما عین دیانت ما و دیانت ما عین سیاست ماست» اما مبدع این جمله تاریخی که نشان از عمیق بینش سیاسی – مذهبی گوینده آن دارد، کیست؟
-
ارتش و خزانه ایران چگونه از چنگ انگلیس درآمد؟
در حالی که وثوقالدوله، نصرتالدوله و صارمالدوله، دستنشاندگان امپراتوری بریتانیا در دربار و دولت وقت احمد شاه قاجار با تشویق و همراهی تنگاتنگ سفیر انگلیس و وزیرمختار وقت این کشور در ایران، سه ماه وقت گذاشتند و به صورت پنهانی در ییلاق پسقلعه تهران توطئهای را به اسم قرارداد ۱۹۱۹ به ایران تحمیل کردند اما نطقهای افشاگرانه آیتالله سید حسن مدرس حمایت مردم از او در کنار مخالفتهای بینالمللی با قرارداد اجازه نداد ارتش و خزانه ایران برای همیشه تحت سلطه انگلستان درآید.
-
سرنوشت بیمارستانی که طبیب مخصوص دو پادشاه تاسیس کرد
نخستین بار به دنبال سفر قاجارها به فرنگ ایده شکلگیری مریضخانه در ایران شکل گرفت؛ روندی ادامهدار که سرانجام منجر به شکلگیری ایده ساخت بیمارستانی مخصوص زنان شد تا به این ترتیب نخستین مریضخانه تخصصی نسوان در اواخر قاجاریه افتتاح شود؛ بیمارستانی که اکنون در گذر از یک قرن فعالیت، این روزها با عنوان نام موسس خود "دکتر امیرخان امیراعلم" تحت عنوان بیمارستان تخصصی گوش و حلق و بینی شناخته میشود...
-
فرجام سیدِ طلبه و فداییان اسلام
نویسنده کتاب «شیعهگری» در سال ۱۳۲۴ برداشتهای مغرضانهای از احکام اجتماعی و فقهی اسلام و جایگاه روحانیت منتشر و بر نظر خود پافشاری کرد و موجبات ناراحتی عمیق جامعه روحانیون و متدیان همعصر خود شد. علامه امینی نویسنده کتاب را مرتد اعلام کرد و سید مجتبی میرلوحی داوطلب اجرای حکم الهی درباره نویسنده شد.
-
گلولههای نفرت بر پیکر آیتالله زوارهای
نجفقلی خان بختیاری مشهور به صمصامالسلطنه از سران ایل قاجار، دولتهای انگلیس و روسیه و رضا سردارسپه در سه دوره تاریخی قصد جان آیتالله سیدحسن طباطبایی زوارهای را کردند، چندبار هدف گلولههای نفرت قرار دادند اما هربار هم عمر سید به دنیا بود و از خطر جان سالم بهدر برد.
-
قتل تاجالشعرا به دست آمپولزن جانی
یک جانیِ آمپولزن، آمپول انژکسیونش را پر از هوا کرد و در بدن تاجالشعرا فرو برد و خونسرد در رگش تزریق کرد و چند لحظه بعد یک پای شاعرِ آزادهِ لبدوخته از تخت آویزان شد و چشمانش به سقف اتاقِ حمامِ زندان قصر سفید شد و دیگر نفسش بالا نیامد و جان به جان آفرین تسلیم کرد.