شمس برای مولانا سراسر شور و عشق و عرفان بود از این رو به سوی او میشتابید و تاکید میکرد که سخنش گفتار شمس تبریزی است که به او تلقین شده است.
به گزارش خبرنگار ایسنا - منطقه اصفهان، آنچه در بالا آمد بخشی از مقاله زهره احمدی پور اناری، استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فرهنگیان اصفهان با عنوان «بررسی کاربرد معنایی تخلص شمس در غزلهای مولوی» است که به بیان اهمیت تخلص شمس در شعر مولوی میپردازد.
در این مقاله آمده است: تخلص در لغت به معنی رهایی جستن است، اما در اصطلاح ادبی به معنای نام شعری شاعر است که در ابیات پایانی آورده میشود و اغلب غزلسرایان آن را در مقطع غزل یا ابیات ماقبل آن ذکر میکنند. اگر غزلسرا نام شعری خود را در تخلص بیاورد خود و شعرش را مدح و ستایش کرده است، اما نکته ویژه در مورد مولوی آن است که به دلیل نقش خاص شمس در تحول و دگرگونی احوال مولانا، نام او جانشین نام مولوی شده است. مولوی تخلص شمس را برگزیده تا ضمن مدح شمس، او را مسبب اشعارش نشان دهد که این امر باعث شده میان گوینده و مخاطب وحدت برقرار شود.
غزلهای مولوی نتیجه تجربههای عارفانه اوست و اغلب آنها را در حالت وجد و شور عارفانه سروده است. شمس برای مولانا سراسر شور و عشق و عرفان و دریایی از معانی بود که به سوی او میشتابید تا تأویل و تعبیر اسرار را از او بپرسد.
مولانا در پایان 992 غزل خود تخلص شمس را به کار برده است. بررسی کاربرد معنایی تخلص شمس تبریزی نشان میدهد که مولانا از این تخلص برای بیان چندین معنی بهره برده است؛ مدح شمس تبریزی، اظهار عشق به شمس، بیان قدرت روحانی شمس در تکامل روح انسانی و درمان درد جانها، دعوت به سوی شمس، شکوه از فراق و طلب وصال او، طلب وصال شمس، تقاضا از شمس و گفتوگو با شمس از جمله این معانی است.
در ادامه این مقاله تاکید شده است: مولوی که شمس تبریزی را تخلص قرار داده است، تاکید میکند که سخنش گفتار شمس است که از جانب او به وی تلقین شده است. ذکر تخلص شمس تبریزی در شعر مولوی جنبه تبلیغی برای شمس دارد که این از کارکردهای ابداعی تخلص بوده که مولوی آن را به کار برده است.
از تبریز و شمس دین، رمز و کنایت است این/ آه چه شد که پیش او، من شده ترجمانمی
نکته قابل توجه آنکه بیت حاوی تخلص شمس پیوستگی بسیاری با ابیات ماقبل دارد و تخلص شمس تبریزی از نظر معنایی جنبه تأکیدی و تفسیری دارد. برای مثال تمام ابیات یک غزل شرح روایت عشق و به یغما رفتن جان عاشقان است و در آخر مولانا این نکته را روشن و مؤکد میسازد که منظور از این همه، شمس تبریزی است.
پینوشت: این مقاله در نشریه علمی-پژوهشی فنون ادبی دانشگاه اصفهان به چاپ رسیده است.
انتهای پیام
نظرات