تقی مدرسی را جزو نویسندگان پیشرو ایرانی میدانند و اگرچه برخی از بیاعتنایی نویسندگان روشنفکر به جنگ حرف میزنند، او جزو نویسندگانی است که جنگ را دستمایه نوشتن رمان قرار داده است، اگرچه از دریچه نگاه خود.
به گزارش خبرنگار ادبیات ایسنا، تقی مدرسی 17 مهرماه 1311 در تهران و در خانوادهای روحانی به دنیا آمد. او نخستین کتابش را با عنوان «دائمالخمر» در سن 13 سالگی نوشت. یک سال بعد هم رمان «سایههای وجود» را نوشت؛ اثری که هرگز منتشر نشد.
مدرسی در سال 1332 تحصیلات خود را در رشته پزشکی ادامه داد و از سال 1336 به عنوان سردبیر مجله ادبی «صدف» فعالیت مطبوعاتیاش را آغاز کرد. در سال 1338 با پژوهشی درباره مراسم «زار» (پایاننامه) از دانشکده پزشکی دانشگاه تهران فارغالتحصیل شد و به ایالات متحده آمریکا رفت. دو سال بعد به عنوان رزیدنتی در رشته روانپزشکی دانشکده پزشکی دانشگاه دوک دست یافت. سال 1343 نیز در رشته روانپزشکی نوزادان و کودکان با درجه ممتاز از دانشگاه مکگیل (مونترال) فارغالتحصیل شد. او در سال ۱۳۴۳ با آن تیلر، رماننویس آمریکایی، ازدواج کرد.
آثار این نویسنده عبارتاند از: «یکلیا و تنهایی او»، «شریفجان شریفجان»، «کتاب آدمهای غایب» و «آداب زیارت».
محمدعلی سپانلو درباره تقی مدرسی مینویسد: «روند داستاننویسی تقی مدرسی شامل دو دوره متفاوت است و مهاجرت تقی مدرسی نیز معیار و مرز جداکننده این دو دوره از یکدیگر است.
تقی مدرسی به سال ۱۳۳۴ اولین اثر خود را منتشر میکند، رمانی با عنوان «یکلیا و تنهایی او» که با نوعی نگاه اسطورهوار و برداشتی از داستانهای عهد عتیق، زبانی توصیفی، محکم و زیبا و نیز روایتی منظم و منسجم نوشته شده است. نویسنده در همان ابتدای نویسندگیاش با یک نقطه اوج مواجه میشود؛ نقطه اوجی که نه تنها نام او را در ادبیات سالهای دهه سی بلکه در کل تاریخ صدساله داستاننویسی ایران تا به امروز تثبیت میکند.
این کتاب او کلیتی جهان – انسانشناختی را فارغ از هرگونه نگاه جامعهشناختی در قالب موضوعی بر مبنای اسطورههای کتاب مقدس (عهد عتیق) روایت میکند، آن هم در سالهایی که جامعه ایران همواره در حال تغییر و تحول بوده و میتوانسته موضوعها و مضمونهای متعدد و متنوعی را به هنرمند و روشنفکر زمانهاش پیشنهاد کند. با همه این احوال، تقی مدرسی به دور از تمام این اتفاقها و جدالها «یکلیا و تنهایی او» را مینویسد که از نظر موضوع محتوا و فرم با آن همه فراز و فرود در جامعه دهه سی نشاندهنده جسارت تقی مدرسی است، همان جسارتی که بورخس هم در آثارش از خود نشان میدهد. دوران اول نویسندگی تقی مدرسی در همین رمان «یکلیا و تنهایی او» است.
در نهایت پس از اینکه تقی مدرسی «یکلیا و تنهایی او» را مینویسد به آمریکا میرود؛ بنابراین تقی مدرسی یک نویسنده مهاجر است، پس مسلماً با فضای فرهنگی سیاسی و اجتماعی آن سالها آشنایی دارد و همین آشنایی و ذهنیت اوست که قلم مدرسی را در آفرینش باقی آثارش در دوران مهاجرت و اقامت او در آمریکا با خود درگیر میکند. یعنی دقیقاً مسیری متفاوت با آنچه در آفرینش «یکلیا و تنهایی او» در پیش گرفته بود. با توجه به این نکته آیا باید تقی مدرسی را یک نویسنده نوستالژیک به حساب بیاوریم و یا این که بگوییم او هم گرفتار غم غربت شده است؟ به هر حال هر سه اثر او «شریفجان شریفجان»، «کتاب آدمهای غایب» و «آداب زیارت» پیوند نمایانتری را با جامعه برقرار میکنند. تقی مدرسی هم در فرم و هم در محتوای هر سه این آثار به کلی با رمان «یکلیا و تنهایی او» فاصله میگیرد و ادبیات دیگری را تجربه میکند. زبان، شیوه روایی، معماری و نظام متنها و نیز موضوع و محتوای داستانها همگی در تقابل با اثر اول نویسنده حرف دیگری را میزنند. لذا مدرسی وارد مرحله دوم نویسندگی خود میشود.»
***
اما رمان «آداب زیارت» تقی مدرسی درباره جنگ است و در این رمان جنگ به شکل محوری و مرکزی نمود نیافته است.
محمد حنیف درباره «آداب زیارت» مینویسد: ««آداب زیارت» گرچه در قالب داستانی واقعگرایانه پرداخت شده است، اما با نگرشی به تاریخ گذشته ایران و جنگهای ایران و یونان و لشکرکشیهای عظیم دریایی و همینطور با اشارههای گاه و بیگاه به مانویت، به یک رمان سمبولیک نزدیک میشود.
هادی بشارت، درست در لحظاتی که از وضع موجود خسته میشود، به گذشتههای خود پناه میبرد و هنگامی که ضعف و ناتوانی وطن را در مقابله با مشکلات کوچک داخلی مینمایاند، جنگهای بزرگ ایران و هخامنشی را با یونانیها به یاد میآورد. «آداب زیارت» رمان شخصیت است و کمتر از حادثه و بحران سود میجوید. با این حال، جز هادی بشارت و نیلی، بقیه شخصیتها کمرنگ هستند و خود را نشان نمیدهند. بیاطلاعی نویسنده و در نتیجه اشتباه وی از کارکرد نهادهای دینی در ایران نیز از دیگر عیوب رمان به شمار میرود. به عنوان مثال، هادی بشارت در بخشی از داستان فریاد میکشد: «مرا ببرید به مسجد، میخواهم حاکم شرع را ببینم.» در حالی که هر آدمی چون هادی بشارت که عمرش را در کتابخانه خصوصی خود گذرانده و فقط اخبار رادیو را شنیده است باید بداند که مسجد، محل کار حاکم شرع نیست.
غیرقابل کنترل بودن نیلی و توانایی ورودش به مکانهای مورد نظر هم از دیگر عیوبی است که داستان را از حقیقتمانندی دور میکند. معلوم نیست چگونه نیلی میتواند از درهای قفلشده بگذرد و معلوم نمیشود چگونه غیبت طبیعی او میتواند باعث دلهره و اضطراب برادرش احمد بیات شود.»
پینوشت: مطالب نقلشده از کتابهای «نویسندگان پیشرو ایران» نوشته محمدعلی سپانلو و «جنگ از سه دیدگاه» (نقد و بررسی 20 رمان و داستان جنگ) نوشته محمد حنیف هستند.
انتهای پیام
نظرات