این شاعر در گفتوگو با ایسنا درباره حدود استفاده از اغراق در ادبیات و نیز تحریف تاریخ در آثار ادبی اظهار کرد: اصولا امروزه حداقل حوزه تاریخ و علوم انسانی دقیق را از شعر متمایز کردهایم. قاعدتا در شعر به دنبال تاریخ نمیگردیم، به این جهت حتی اگر در گذشتگان ما هم این اتفاقات میافتاده، لزومی ندارد که حالا ما آنها را به تحریف تاریخ متهم کنیم چون اصلا جای تاریخ در شعر نیست.
بهنام سپس گفت: شاعر در گذشته عهدهدار ساختن حماسه یا تراژدی از تاریخ بوده و آن وجه تحلیلی تاریخ را مد نظر داشته است. به همین جهت هم میبینیم در اثری مثل «شاهنامه» فردوسی، مولف جایی به این موضوع اشاره میکند که چیزی که میگوید همه تاریخ نیست ولی آن شخصیتها در تاریخ وجود دارند.
این منتقد ادبی ادامه داد: اتفاقا وجه زیباییشناسیای هم در اینجا وجود دارد، در واقع اغراق در کار ساخت حماسه است و «شاهنامه» فردوسی هم اثری است که برای اولینبار بعد از مدتها شکست، ایرانیها را حول محور زبان فارسی دوباره دور هم جمع میکند و اسطورههای قومی را بازسازی میکند، این بازسازی اسطورههای قومی یکی از کارویژههای شعر فارسی بوده است.
بهنام همچنین با اشاره به اغراق در منظومه «آرش کمانگیر» سیاوش کسرایی بیان کرد: البته در دوران معاصر، بهویژه بعد از «نیما» هم حتی گاهی این کارویژه حفظ شده، به عنوان نمونه منظومه درخشان «آرش کمانگیر» میتواند یکی از این نمونهها باشد.
این مترجم در ادامه گفت: از سوی دیگر، شاعر تراژدی و وجوه تراژیک داستانهای قومی و گذشته یک قوم را نشان میدهد و عموما برای اینکه بتوانیم از طریق مکانیزم شعر به تسکین دست پیدا کنیم، از این نوع شعر هم در طول تاریخ زیاد داشتهایم. در همین تاریخ نزدیکمان آن وجه تراژیک تاریخ نیمه اول قرن را در شعری مثل «اسماعیل» رضا براهنی میبینیم و بازتاب برخی موضوعات را که در نیمه اول قرن در ایران روی داده است به شکل یک تراژدی ملاحظه میکنیم.
انتهای پیام
نظرات