این داستاننویس در گفتوگو با ایسنا درباره حدود استفاده از اغراق در ادبیات و نیز تحریف تاریخ در آثار ادبی اظهار کرد: اغراق و مبالغه در ادبیات ما سابقه دیرینی دارد. در روایت هر چیزی در شرایط مختلف از اغراق استفاده میشود. از زمان داستانهای منظوم مثل داستانهای نظامی یا فردوسی این اغراق وجود داشته و به عنوان یک تکنیک از آن استفاده شده است، مثلا فردوسی در توصیف رستم میگوید «چراننده کرکس اندر نبرد» یا نظامی در وصف شیرین میگوید «بسی لاغرتر از مویش میانش/ بسی شیرینتر از نامش دهانش»؛ اینها بخشی از زیباییشناسی ادبیات در زبان فارسی است.
او افزود: اما ادبیات ما هر چه از آن نگاه استعاری و خیالی خود دور میشود و به عینیت نزدیک میشود، کمتر با اغراق روبهرو میشویم. شاید بتوان گفت که عینیترین وجوه ادبیات، داستانهای تاریخی هستند، داستانهایی که همه صبغه آنها را میدانند و از اغراق در این داستانها خیلی سختتر استفاده میشود. اگر بر این باور باشیم که زمانی داستان برای مخاطب جذاب میشود که باورپذیر باشد، پس آنهایی که داستان تاریخی مینویسند کار دشواری دارند.
تقیزاده با اشاره به شیوه استفاده از اغراق در داستانهای تاریخی بیان کرد: چنانچه در نگارش داستان تاریخی از آن خط سیر تاریخی خارج شوید، مخاطب متوجه دروغ میشود و قضیه لو میرود و وقتی هم که فکر کند نویسنده دروغ میگوید، دیگر ممکن است داستان را باور نکند. از این رو فکر میکنم استفاده از اغراق یا مبالغه در داستانهای تاریخی کار دشواری است اما آیا اغراق یا مبالغه همان بر هم زدن روال تاریخی حوادث است یا نه؟ اینها دو چیز متفاوت است. زمانی هست که نویسندهای داستان تاریخی را بر اساس شواهد تاریخی مینویسد اما آن را تغییر میدهد و داستان برابر میشود با تاریخ به علاوه روایت نویسنده از تاریخ. در اینجا دیگر نویسنده تاریخ نمینویسد. پس نویسنده از یک واقعه تاریخی داستانی را مینویسد که فیالواقع دوست دارد تاریخ به آن شکل اتفاق بیافتد و خود نویسنده در آن حادثه تاریخی دخیل میشود.
نویسنده رمان «گراف گربه» همچنین درباره تحریف در تاریخ توسط آثار ادبی از گذشته تا کنون گفت: از «تاریخ جهانگشای جوینی» گرفته تا «تاریخ عالمآرای عباسی» و تاریخهایی از دوره صفویه و حتی قاجار، چون تاریخ را غالبا کسانی مینوشتند که گماشتهها و کاتبان دربار بودند، این اتفاق افتاده است. ماجرای تاریخنویسی شبیه همان ماجرایی است که عبید میگوید؛ عبید نزد پادشاه میرود، پادشاه میگوید که بادمجان چه خوراک خوبی است، عبید هم یک ساعت در مورد بادمجان صحبت میکند، یک روز دیگر میرود و پادشاه میگوید که این بادمجان چه غذای بدی است، باز هم عبید یک ساعت از مضرات آن میگوید. شاه میگوید که تو همان نیستی که قبلا از بادمجان تعریف میکردی؟ او میگوید بله ولی من غلام شما هستم و نه غلام بادمجان.
هادی تقیزاده ادامه داد: اغلب تاریخنویسها غلام شاهان بودند و نه غلام تاریخ. بنابراین چون چنین نگاهی داشتهاند، این نگاه مشحون از اغراق هم هست. مثلا انوشیروان آدمها را زنده به گور میکرد اما در تاریخ به او لقب «عادل» دادند. این اتفاقات در تاریخ گذشته و حتی تاریخ معاصر هم افتاده است. به هر حال وقتی تاریخ ایدئولوژیک میشود، اغرق هم در راستای تقویت آن ایدئولوژی وجود دارد.
انتهای پیام
نظرات