حسن جمشیدی خراسانی در گفتوگو با ایسنا در خصوص اندیشه سهروردی و بزرگان فلسفه اظهار کرد: برخی از فیلسوفان توانستهاند مسألهای در فلسفه بیان کرده و یا در مسائلی تبیین و تحلیل جدیدی انجام دهند. اما برخی دیگر از فیلسوفان توانستهاند مکتبی ایجاد کرده و تحول بنیادی در فلسفه ایجاد کنند. این افراد قلههای فلسفه هستند و هنگام مطالعه فلسفه باید به این افراد توجه کنیم. از این افراد میتوان فارابی، ابن سینا و شیخ اشراق و ... را نام برد؛ به عنوان مثال زمانی که ما فلسفه معروف به فلسفه اسلامی را مطالعه میکنیم، نمیتوانیم شخصیتی مانند فارابی، بوعلیسینا و ملاصدرا و شیخ اشراق را نادیده بگیریم.
وی ادامه داد: سهروردی یکی از شخصیتهای بزرگ و قلهنشین در زمینه فلسفه است؛ به طوری که نمیتوانیم فلسفه اسلامی را مطالعه کنیم در حالی که به اندیشه سهروردی و کتاب حکمت الاشراق او بیتوجه باشیم؛ زیرا ایشان فلسفه و مکتبی جدید و متفاوت با ابنسینا و فارابی تبیین کرده است. لذا اسم آن را هم حکمت اشراق در برابر حکمت مشا نهاده است. یکی از نکات قابل توجه این است که فلسفه متفاوت از علوم تجربی است؛ به عنوان مثال در خصوص مبارزه با ویروس کرونا که امروزه همه ما با آن مواجه هستیم، نمیتوانیم به تجربیات 100 یا 200 سال یا 500 سال گذشته مراجعه کنیم و هرکس هم مراجعه کند مورد تمسخر قرار خواهد گرفت. چون ویروس کرونا جدید است و شیوه درمان نو هم میطلبد. باید با علم روز با این ویروس آشنا شد و با آن مقابله کرد.
این پژوهشگر حوزه دین و فلسفه بیان کرد: در حالی که علم فلسفه اینگونه نیست و در آن لازم نیست به آخرین دستاوردهای بشری مراجعه کنیم. بلکه برای فهمیدن فلسفههایی مانند فلسفه هایدگر، فلسفه پوپر و یا فلسفه دکارت و کانت و ... باید به سراغ فلسفه افلاطون و ارسطو مراجعه کنیم، زیرا این فلاسفه نیز با توجه به فلسفههای قبل از خود توانستهاند فلسفه و یا مکتبی جدید تبیین کنند؛ لذا برای مطالعه فلسفه اسلامی هم، لازم است به فلسفه سهروردی که یکی از قلهنشینان این حوزه است توجه کنیم.
وی بیان کرد: زمانی که ما فلسفه سهروردی را مطالعه میکنیم، ریشههای این فلسفه را در فلسفههای پیشین هم چون فارابی و شاخ و برگهای آن را در فلسفههای مرحوم نوری و زنوزی و سبزواری، علامه طباطبایی و ... مشاهده میکنیم. به شکلی که فلسفه این بزرگان قابل تفکیک نبوده و نیست. فلسفه هریک از این فلاسفه و یا حتی فلاسفه معاصر خود ما هم ریشه در فلسفه پیشینیان دارد. بنابراین گویی فلاسفه بر دوش فیلسوفان پیشین خود ایستاده و حقایق را نظاره میکنند. ما در فلسفه به دنبال درک و دریافت درست از واقعیت و حقیقت هستیم. اینها کسانیاند که این راه را رفتهاند و راه را برای ما کوبیده و محکم کردهاند.
جمشیدی خراسانی خاطرنشان کرد: بنابراین در حال حاضر نیز برای مطالعه فلسفه به فلسفه افلاطون، ارسطو و ... نیاز داریم و اینگونه نیست که با مطالعه فلسفه یک و یا تعدادی از فلاسفه، متوجه این علم شده و آن را بفهمیم. سهروردی علاوه بر اینکه فیلسوف بزرگی بوده و کتاب «حکمتالاشراق» که کتابی مفصل درخصوص فلسفه است را نوشته، عارف بزرگی نیز بوده و بحثهای ایشان در حوزه عرفان نیز کاملا آشکار و روشن است. سهروردی همچنین در حوزه منطق نیز فردی بزرگ و صاحبنظر است. ایشان در مقولات نظر خاص خودش را دارد. گاهی مطرح میشود که ایشان فلسفه، منطق و عرفان را درهم آمیخته است اما به نظر من این گفته شاید به دلیل نادرست بودن تعریف ما از فلسفه، عرفان و منطق و یا عدم درک درست از این علوم باشد.
منطق ابزاری است که به ما کمک میکند تا در مفاهمه راه خطا نرویم
وی با بیان این که منطق، ابزاری است که با استفاده از آن که بتوانیم حرف بزنیم و یا حرف و سخنان دیگران را خوب بفهمیم، مفاهیم را بتوانیم به خوبی به یکدیگر منتقل کنیم، افزود: همانطور که در تعریف منطق نیز آمدهاست، منطق زبان را از خطا باز میدارد. قلم ما را از نوشتن اشتباه باز میدارد. گاهی اوقات از برخی گزارهها، نتایجی استنباط میشود که این استنباط درست نیست و منطق دانشی است که در این زمینه به ما کمک میکند.
جمشیدی خراسانی عنوان کرد: منطق درست فکر کردن را به ما یاد نمیدهد، درست سخن گفتن را یاد نمیدهد، درست فهمیدن را یاد نمیدهد. هر یک مهارتهای خاص خودش را دارد؛ منطق ابزاری است که به ما کمک میکند تا در مفاهمه راه خطا نرویم، گزاره انشایی نگوییم و بعد به دنبال صدق و کذب آن باشیم. در نتیجه به عقیده من حتی افرادی که در زمینههای مختلف مانند علوم تجربی نیز فعالیت میکنند برای بیان گزارههای علمی خود ناچار به مطالعه منطق و کار بیشتر بر روی منطق هستند. لذا ممکن است برخی اشتباهات و مغالطههایی که در بین دوستان فعال در زمینههای مختلف سیاسی، جفرافی، روانشناختی و ... ایجاد میشود به سبب عدم مطالعه کافی منطق باشد. طرف میگوید احساس میکنم اقتصاد ایران دچار بحران شده است. خب این احساس ایشان است. مثل کسی که احساس میکند الان هوا سرد است. یا کسی که احساس می کند که محل زندگیاش مرکز عالم است. این احساس اوست. احساسش درست است. ولی آیا واقعیت است یا نه. او ادعای واقعیت نکرده است.
اینکه بگوییم سهروردی فلسفه، عرفان و منطق را در همآمیخته، تعبیر درستی نیست
این پژوهشگر حوزه دین و فلسفه اضافه کرد: به شکلی که گاهی افراد از گزارههای جزئی، نتایج کلی گرفته و یا از گزارهها و مقدمات منفی، نتایج مثبت استنباط میکنند که نادرست بوده و فهم و درک این موضوعات نیازمند هوشمندی و زیرکی خاصی است. به این ترتیب اینکه بگوییم سهروردی فلسفه، عرفان و منطق را در همآمیختهاست، تعبیر درستی نیست. زیرا منطق ابزار است و درواقع به تنهایی علم مفیدی نیست مگر از آن در علومی مانند فلسفه، عرفان، ریاضی، جامعهشناسی و ... استفاده شود. منطق مانند علم اصول است، زیرا علم اصول نیز برای فقه خوانده میشود؛ به طوری که اگر فقه وجود نداشتهباشد، چه بسا علم اصول، علم چندان مفیدی نباشد.
کلید درک فلسفه شیخ اشراق، کتاب حکمهالاشراق اوست
جمشیدی خراسانی افزود: سهروردی فیلسوف بزرگی بوده و کتاب «حکمهالاشراق» را در خصوص فلسفه خودش نوشته است و کلید درک فلسفه شیخ اشراق همین کتاب حکمتالاشراق او است. البته کتاب سادهای هم نیست. ایشان چند اثر دیگر فلسفی هم دارد ولی آنها بیشتر شرح فلسفه مشا است. خوانش فلسفه مشا است ولی حکمه الاشراق درانداختن طرح نو است. در کل خود شیخ اشراق از آن دشوارنویسها و دشوارگوها است. ضمنا ایشان عارف بزرگی هم نیز بوده و عقل سرخ، صفیر سیمرغ، آواز پَر جبرئیل، لغت موران، فی حالة الطفولیة، روزی با جماعت صوفیان، الغربة الغربیة و نیز رسالهی فی المعراج و رساله الطیر و رسالة فی حقیقه العشق یا مونسالعشاق آثار عرفانی ایشان و آکنده از رمز و راز است. خود مطلب دشوار و خود ایشان هم دشوارنویس است و بر وخامت آن افزوده است.
نمیتوان گفت فلسفه جایگزین علم کلام شده است
جمشیدی خراسانی با بیان این که گاهی نیز بیان میشود که زمانی که فلسفه به وجود آمد، دامنه علم کلام را از بین برد، تشریح کرد: در صورتی که چنین نیست و در حال حاضر نیز همه ادیان به علم کلام نیاز دارند چون علم کلام کارش این است که بتوانند از اعتقادات پیروان خود دفاع کنند، توجیه کند اعتقادات و اعمال دینی مردم را و یا در جهت بسط و گسترش دین تلاش کنند و اصلا کار فلسفه این چنین نیست. کار فلسفه دفاع از اعتقادات دیگران نیست. به این ترتیب نمیتوانیم بگوییم فلسفه جایگزین علم کلام شده است. این اشتباه است که فلسفه آمد بساط علم کلام را چید، خیر علم کلام بسط پیدا کرد. علم کلام از فلسفه هم برای تبیین و دفاع استفاده می کند و به نظر من کسانی که می گویند فلسفه بساط علم کلام را جمع کرد و در مغازهاش را دو قفله کرد نه به کارکرد علم کلام، نه به کارکرد فلسفه توجه ندارند.
وی افزود: کارکرد هریک متفاوت از دیگری است. روشهای اینها هم متفاوت است. در علم کلام ما بیشتر از مقبولات عرفی استفاده میکنیم. ولی در فلسفه از برهان استفاده میشود. در علم عرفان و تصوف مکاشفات و سیر و سلوک عرفا بیان میشود و نمیتوان مسائلی را که با برهان اثبات میشوند را با سیر و سلوک بیان کرد. اینها دو چیزند. به جای یکدیگر نمیتوان استفاده کرد. بنابراین زمینه و کارکرد علومی مانند کلام، فلسفه، عرفان و ... با یکدیگر متفاوت است. تعریفشان، مسائلشان، موضوعشان، فایدهشان، غرضشان همه و همه فرق می کند.
فلسفه قابل تقسیمبندی نیست و هر کس تبیین خاصی نسبت به حقیقت دارد
جمشیدی خراسانی گفت: بعضی افراد بیان میکنند که سهروردی فلسفه ایرانی را احیاء کردهاست. سوالی که پیش میآید این است که فلسفه ایرانی چیست؟ و این فلسفه مربوط به چه کسی است؟ همانطور که ما در مطالعه تاریخ، بسیار دقیق میشویم و به جزئیات نیز دقت میکنیم، لازم است در حوزه اندیشه و تفکر نیز این حساسیتها وجود داشتهباشد. به هر حال فلسفه قابل تقسیمبندی نیست و نمیتوان بیان کرد که ما فلسفه غرب و یا فلسفه اسلامی داریم. به شکلی که فلسفه ملاصدرا با فلسفه شیخ اشراق و فلاسفه دیگر بسیار تفاوت دارد و هر کس فلسفه خاص خود را دارد به این معنی که هریک تبیین خاصی نسبت به حقیقت دارند.
وی ادامه داد: من معتقد هستم افرادی مانند خیام، شیخ اشراق و فیلسوفان دیگری که این مدل تفکر را داشتهاند، بسیار شبیه به هم بودهاند، زیرا به نظر من آنها با سیستم مخالف بودهاند. لازمه سیستم، قدرت است. سیستم از قدرت دفاع میکند، یا قدرت را ایجاد میکند و یا آن را گسترش و بسط میدهد، لازمه قدرت نیز، فساد است. فرق نمیکند که این سیستم را چه کسی طراحی کرده باشد. اگر خداوند منان هم سیستم را طراحی کرده باشد و بفرماید که به لیدر این سیستم که آدم است احترام بگذارد شیطان پیدا میشود و کاسه و کوزه را به هم میریزد. در سیستم الهی بود که آدم از بهشت رانده شد چون تجرید کرد، طغیان کرد و خلاصهاش پیروی نکرد.
شیخ اشراق مخالف تبدیل شدن شریعت به ابزار قدرت بود
این پژوهشگر حوزه دین و فلسفه عنوان کرد: در نگاه عارفانه همین اتفاق در رابطه بین خضر و موسی هم افتاد. موسی نتوانست کارهای خضر را تحمل بکند. نمیشود فسادش را از بین برد اما اگر افراد متخلق در آن ورود کنند تباهی آن کمتر خواهد شد ولی از بین نمیرود. شیخ اشراق با این سوء استفادهها برخورد می کرد. متعرض اینها میشد. مخالف آن بود که شریعت ابزار قدرت بشود. البته این نکته فرصت و مجال خاص خودش را میطلبد. بنابراین این بزرگان با قدرت ناسازگار بودهاند زیرا قدرت فساد ایجاد میکند.
جمشیدی خراسانی بیان کرد: بعضی گفتهاند که شیخ اشراق فیلسوف طبیعت بود، چون ستارگان را مخلوق خداوند می دانست و... . در بحث نجوم به تفصیل بیان شده که ما دارای فلکهای زیادی هستیم. فلکهای هفتگانه و نه گانه بخشی از فلکهایی است که بر شمردهاند و ما این فلکها را در آغاز بحثهای خود در شرح فتوحات عرض کردهایم. پس ابن عربی فیلسوف بزرگ طبیعت است؟ خیر! اصلا در دورهای که اینها زندگی میکردند فلسفههای علوم هنوز ایجاد نشده بود. حتی فلسفه اخلاق هم ما نداشتیم.
وی افزود: نکته دیگری که غالبا بیان میشود این است که سهروردی بیانگر فلسفه ایرانی است در برابر فلسفه یونانی. در این که ایران شکوهمند و سربلند است تردیدی نیست. ولی سربلندیاش به چیست. این که شیخ اشراق فلسفه ایرانی را احیاء کرده است، آیا به آثاری دست پیدا کرده که نه قبل از او نه بعد از او وجود نداشته است و این آثار را از بین برده است. فلسفه مثل تمدن که نیست؛ فلسفه را یک فیلسوف و یک شخص حقیقی و واقعی ایجاد می کند. با کمی تامل و درنگ می شود ریشه مطالب شیخ اشراق را در آثار پیشینیان دنبال کرد. شیخ اشراق نیز در حلقه انتقال فلسفه از کندی به من و شما قرار دارد. مسائل فلسفی را که نمیشود با مکاشفات قلبی و غیبی حل و فصل کرد.
جمشیدی خراسانی تصریح کرد: سهروردی در سن 37 سالگی و براساس دسیسه و توطئه در زندان از دنیا رفت و یا هم واقعا او را کشتند. این دسیسه به دلیل حسادتی که افراد نسبت به موقعیت ممتاز و مناسبی که ایشان در سن جوانی داشتهاند، شکل گرفتهاست. این موقعیت به دلیل هوش سرشار، حضور در کنار اساتید بزرگ و درسهای بسیاری که خوانده، ایجاد شده بود. یکی از نکاتی که لازم به یادآوری است، نقش کلیدی استاد در تبیین مسائل است. ایشان اساتید زبردستی داشته است، به طوری که فردی که علومی مانند فلسفه، عرفان و ... را به درستی متوجه شدهاست، میتواند این مفاهیم را به دیگران و شاگردان خودش آموزش دهد.
این پژوهشگر حوزه دین و فلسفه عنوان کرد: سهروردی شخصیتی است که در تصوف مهارت و توانایی داشته و انسان بزرگی بودهاست، به طوری که ایشان اهل ریاضت، دعا، نیایش، مراقبه، اعتکاف، گوشهگیری و عزلت بودهاند. سهروردی بسیار اهل تعمق و تفکر بوده و لذا توانسته در طول 37 سال زندگی خود آثار بسیار ارزشمندی ارائه کند. اساتید ما هم تأکید میکردند که برای مطالعه فلسفه حتما تهذیب نفس داشتهباشید زیرا هدف از خواندن فلسفه رسیدن به حقیقت عالم است. در حقیقت فلاسفه میخواهند عین واقعیت خارجی شوند که این امر نیاز به تهذیب نفس و وارستگی درونی دارد و سهروردی دارای این ویژگی بود.
انتهای پیام
نظرات