«حسین مسرّت» در گفتوگو با خبرنگار ایسنا یکی از نامورترین شعرای یزد و از شعرای نامی ایران در عصر صفوی را وحشی بافقی نام برد و در موردش تصریح کرد: مولانا کمال الدّین و به قولی شمس الدّین محمّد که بعدها به وحشی بافقی شهرت یافت، در سال 929 هجری قمری در شهر بافق دیده به دنیا گشود.
وی با بیان این که نام پدر وحشی در تواریخ ذکر نشده است، ادامه داد: وحشی در نوجوانی به محضر سخنور توانای بافق یعنی «شرفالدّین علی بافقی» رفت و در محضر او شاگردی کرد و بعدها هم نزد برادر بزرگش «مرادی بافقی» به کسب علم و فضایل همّت گماشت و سرانجام به انجمنهای ادبی بافق راه یافت و توانست در کنار شعرایی همچون «نجاتی بافقی» و «همّتی بافقی» بهرههایی بگیرد.
مسرت با اشاره به عزیمت وحشی در دوران نوجوانی از بافق به یزد به همراه برادرش، گفت: وحشی چندی در نزد شعرای یزد بود و بعد از آن به کاشان رفت و در کاشان به واسطهی سرودن بیتی، توجه حاکم را جلب کرد و به دربار او راه یافت امّا به واسطۀ حسادت جمعی از شعرای آن دیار، ناچار شد آنجا را ترک کند و راهی اراک و سپس بندر جرون یا هرمز کنونی شود.
وی در مورد تخلص این شاعر نامی استان یزد به وحشی نیز ختطرنشان کرد: برخی بنا بر یک داستانی، تخلّص وحشی را از آنجا میدانند که حاکم کاشان وقتی شعر وحشی به گوشش میرسد، چون وحشی ظاهر درستی نداشته است، میگوید: «این وحشی هم شعر تواند گفت؟» و میگویند به واسطه آن تخلّصاش را وحشی گذاشتهاند.
این پژوهشگر فرهنگی با بیان این که قول برخی تذکرهها در این رابطه پذیرفتنی نیست، اظهار کرد: شعرا بنا بر روحیاتی که داشتند، برای خودشان تخلّصهایی انتخاب میکردند که وحشی هم میتواند یکی از این تخلّصها باشد.
وی در ادامه با یاداوری این که وحشی، مردی پاکباز، گوشهنشین و به دلیل روحیاتی که داشته، بسیار بلندنظر بوده است، گفت: با وجود این که وضعیّت زندگی وحشی خوب نبوده، سراسر دیوانش گویای طبع بلندیست که داشته است.
وی با اشاره به این نکته که گذر عمر وحشی چنان که دیوانش نشان میدهد، همراه با تنگدستی بوده و هیچگاه ازدواج نکرده است، عنوان کرد: وحشی بافقی با همهی این اوصاف و بعد از مسافرتهای مکرّری که داشت، تا پایان عمر در شهر یزد و در محلّهی گازرگاه که تقریباً روبروی امامزاده شاهزاده فاضل(ع) میشود، زندگی میکرده است. میگویند که روزها روبروی این شاهزاده فاضل روی یک سنگی مینشسته و اشعارش را میگفته و بعدها هم دقیقاً روبروی همان شاهزاده فاضل و جایی که الان خیابان امام خمینی(ره) است، دفن شده و الان تقریباً آرامگاهش زیر خیابان است.
مسرت در ادامه اظهار کرد: « امیرحسین خان بختیاری» حاکم یزد در سال 1328 هجری قمری بنایی به یادبود وحشی ساخته ولی در دورهی رضاخان پهلوی، کلیهی بنا به واسطهی مرمرهای بسیار زیبایی که داشته، تخریب میشود و مرمرهایش را به تهران منتقل میکنند.
وی با اشاره به ساخت بنای یادبود دیگری در سال 1356 هجری شمسی برای این شاعر نامی در یزد، افزود: نقل است که وحشی صاحب خانهای در شهر بافق بوده که آن خانه هم متأسّفانه تخریب شده و وی بعد از این سالیان زیاد و بنا بر بسیاری از منابع سرانجام در سال 990 یا 991 هجری قمری در شهر یزد از دنیا رفت.
این نویسنده و پژوهشگر یزدی با بیان این که از وحشی آثار زیادی از جمله کلیّات دیوان وحشی بافقی برجا مانده است، اضافه کرد: البته سه اثر معروف وی شامل مثنوی فرهاد و شیرین، مثنوی ناظر و منظور و مثنوی خلدبرین است.
مسرت در پایان نیز یکی از اشعار معروف وحشی را به شرح زیر قرائت میکند؛
کردیم نامزد به تو نابود و بود خویش/ گشتیم هیچکارۀ ملک وجود خویش
غمّاز در کمین گهرهای راز بود/ قفلی زدیم بر در گفت و شنود خویش
من بودم و نمودی و باقی خیال تو/ رفتم که پردهای بکشم بر نمود خویش
یک وعده خواهم از تو که گردم در انتظار/ حاکم تویی در آمدن دیر و زود خویش
از چشم من به خود نگر و منع کن مرا/ بیاختیار اگر نشوی در سجود خویش
گو جان و سر برو، غرض ما رضای توست/ حاشا که ما زیان تو خواهیم و سود خویش
بزم نشاط یار کجا و این فغان زار/ وحشی نوای مجلس غم کن سرود خویش
انتهای پیام
نظرات