• چهارشنبه / ۲۱ خرداد ۱۳۹۹ / ۰۹:۳۹
  • دسته‌بندی: اصفهان
  • کد خبر: 99032113026
  • منبع : نمایندگی دانشگاه اصفهان

تجربه مادری زیر سایه ترس از کرونا

نامه ای برای دریا

نامه ای برای دریا

ایسنا/اصفهان در دفتر خاطراتم برای دختری که ممکن بود هیچ وقت نبینم نامه نوشتم و گفتم شاید من کرونا بگیرم و نتوانم تو را ببینم، اما تنها چیزی که از خدا می خواهم این است که به سلامت به دنیا بیایی...

شیوع ویروس کرونا و آمارهای روزانه از ابتلا به این ویروس و مرگ و میرهای ناشی از آن برای همه افراد جامعه نگران کننده و استرس زا بود، اما شاید بتوان گفت در این دوران، گروه های پرخطری همچون زنان باردار استرس و نگرانی بیشتری را تحمل می کنند.

سمیرا متولد ۶۱ و مادر یک دختر ۱۱ ساله است که سال گذشته، پس از چند سال تصمیم گرفت دوباره مادر شود. این بار اما شیوع ویروس کرونا، تجربه متفاوتی از بارداری تا به دنیا آوردن فرزندش برای او رقم زد.

نگرانی و استرس ماه های آخر بارداری، زایمان و دوری از خانواده یک طرف و شیوع ویروسی با قدرت سرایت بالا و خطرات زیاد برای گروه های پرخطری همچون مادران باردار از طرف دیگر، روزهای سختی را برای سمیرا رقم زد.

حالا دریا ۲ ماه دارد و خانواده پدر و مادرش به تازگی موفق به دیدار او شده اند، اما اوج گیری دوباره روند ابتلا به ویروس کرونا در کشور باعث شده دغدغه و نگرانی های مادرانه سمیرا برای فرزندانش ادامه داشته باشد.

به گزارش ایسنا، شنیدن اخبار نگران کننده از شیوع ویروس کرونا در کشور و در استان اصفهان باعث نگرانی همه مردم شد، اما در همان زمان به گروه های پرخطر  همچون زنان باردار، سالمندان و بیماران خاص هشدار داده شد بیشتر مراقب سلامت خود باشند.

سمیرا که در همین زمان ماه های آخر بارداری اش را می گذارند، می گوید: وقتی گفتند زنان باردار جزو گروه های پرخطر در معرض ابتلا به ویروس کرونا هستند، من ۸ ماهه باردار بودم و استرس زیادی پیدا کردم. یکی از دوستانم هم حدود دو هفته بود زایمان کرده بود و وقتی باهم صحبت می کردیم او هم نگرانی زیادی داشت، چون هم نوزاد ضعیف بود و هم خودش به خاطر زایمان ضعیف شده بود.

بارداری و سایه سنگین کرونا

هر دو استرس گرفتیم؛ او به خاطر خودش و نوزادش و من به خاطر بچه ای که در راه داشتم. از استرس زیاد فقط گریه می کردم؛ حتی در دفتر خاطراتم برای دختری که ممکن بود هیچ وقت نبینم نامه نوشتم و گفتم شاید من کرونا بگیرم و نتوانم تو را ببینم اما تنها چیزی که از خدا می خواهم این است که به سلامت به دنیا بیایی...

اشک در چشمان سمیرا حلقه زده و به سختی صحبت هایش را ادامه می دهد: به غیر از همه خطراتی که برای زایمان وجود دارد، حالا احتمال ابتلا به ویروس کرونا هم وجود داشت که نگرانی مضاعفی به نگرانی های هر مادر بارداری اضافه می کرد.

رعایت دستورالعمل های بهداشتی و پیشگیری از ابتلا به ویروس کرونا هم دغدغه دیگری برای این مادر در دوران بارداری اش بود که درباره آن توضیح می دهد: وقتی می خواستم به مطب دکتر بروم استرس داشتم، داخل ماشین می نشستم و همسرم نوبت می گرفت، بعد وقتی نوبتمان می شد به ما زنگ می زدند. با ماسک و دستکش داخل مطب می رفتم و دکتر وضعیت خودم و نوزاد را چک می کرد. وقتی به خانه بر می گشتم مستقیم به حمام می رفتم، همه لباس هایمان را می شستم و وسایل را ضدعفونی می کردم. با اینکه همه اینها را مراعات می کردیم و به هیچ کجا دست نمی زدیم، ولی باز هم می ترسیدم، طوری که تا چند روز آب نمک قرقره می کردم و مایعات گرم می خوردم چون شنیده بودم ویروس برای چند روز در دهان می ماند و اگر مایعات گرم بخوریم از بین می رود. آن زمان هر بار توصیه ای می کردند و نمی دانستم تا چه حد درست است ولی رعایت کردن این توصیه ها کمک می کرد استرسم را کنترل کنم.

آخرین سونوگرافی که دکتر برایم نوشت روزهای آخر اسفند و شب عید بود. در این دوره دیگر شب و روز نداشتم و خیلی فکر و خیال می کردم، البته ایام عید کمی آرام شدم ولی به زمان زایمانم که نزدیک شدم دوباره استرسم زیاد شد.

خرید اینترنتی سیسمونی نوزاد

دریا فرزند دومم بود و من بعد از چند سال بچه دار شده بودم، همه خریدهایم برای بچه مانده بود و باید برای او وسایل جدید و سیسمونی می خریدم. تمام خریدهایم را اینترنتی انجام دادم، از دوستم که زودتر از من زایمان کرده بود مارک‌ها را می پرسیدیم و در اینترنت سرچ می کردم و آنلاین خرید می کردم. بعضی از خریدها همان چیزی بود که می خواستم اما بعضی ها فرق داشت ولی به هرحال مجبور بودم استفاده کنم.

در آن وضعیت بارداری هر خریدی که داشتیم، حتی داروهایم را باید می شستم و بعد کل آشپزخانه را ضدعفونی می کردم. اوایل الکل پیدا نمی شد و همه جا را با آب ژاول پاک می کردم، درصورتی که به خاطر آلرژی که داشتیم خیلی اذیت می شدم، ولی چاره ای نبود. از ورودی در خانه، تا راه پله ها و جاکفشی و سوئیچ و کلید را هر روز با اسپری ضدعفونی می کردم، داخل منزل هم دستگیره های در و کلید برق و به خصوص جاهایی که خریدها را می گذاشتیم و آشپزخانه را مرتب ضدعفونی می کردم.

۱۶ فروردین که نوبت معاینه آخرم بود با استرس زیاد به مطب دکترم رفتم و گفتم می ترسم بیمارستان آلوده باشد و برای بچه خطرناک باشد، اما دکتر با صحبت هایش کمی خیالم را راحت کرد.

 زایمانم یک دفعه و ناگهانی بود و ساعت یک و نیم نیمه شب با درد ناگهانی از خواب بیدار شدم، بچه داشت به دنیا می آمد! اما من تمام فکر و ذهنم این بود که دستم به جایی نخورد و آلوده نشوم! جلوی در بیمارستان من را سوار ویلچر کردند و داخل آسانسور بردند، درحالی که دست هایم مشت بود که به جایی نخورد. داخل اتاق زایمان چندبار جایم را عوض کردند و دستم به چند جا خورد. گفتم من حالا که دستم آلوده شده، اگر به هوش آمدم و حواسم نبود دستم را به صورتم می زنم و خطرناک است. به خاطر همین از دکتر بیهوشی خواهش کردم اسپری الکل یا ضد عفونی کننده تا قبل بیهوشی به دستم بزند. پرسید چرا وقتی گفتم اول خندید ولی درکم کرد و دستم را ضدعفونی کرد و با خیال راحت بیهوش شدم.

با وجود درد زایمان ذهنم درگیر ویروس لعنتی بود

وقتی به هوش آمدم هم می گفتم نکند در بیهوشی دستم به جایی خورده باشد!؟ به خاطر همین تا حالم خوب شد به همسرم گفتم دستم را ضدعفونی کن تا وقتی توانستم خودم سرپا شوم و دستم را بشویم. یعنی با وجود درد زایمان ذهنم درگیر این ویروس لعنتی بود و حتی نگران بودم پرستارانی که بچه را می شویند، لباس می پوشانند و دست می زنند خدای نکرده آلوده باشند و بچه ام آلوده شود!

سمیرا ادامه می دهد: در دو روزی که در بیمارستان بودم بچه پیش خودم بود و فقط یک بار برای شستن بردند که باز هم با نگرانی از پرستار خواهش کردم بهداشت را رعایت کنند که پرستار خندید و گفت این کار ماست و باید این کار را بکنیم. البته همه ماسک و دستکش داشتند و مرتب همه جا را ضدعفونی می کردند ولی من باز هم نگران بودم.

مراقبت از نوزاد در این شرایط کار ساده ای برای سمیرا نبود به خصوص که دور از خانواده و در شهر دیگری زندگی می کند. او توضیح می دهد: وقتی از بیمارستان مرخص شدم و به خانه آمدم باز هم نگران بچه بودم، درحالی که به خاطر زردی بچه مجبور شدیم برای معاینه پیش دکتر برویم و از خانه ملحفه و نایلون می بردم و زیر بچه پهن می کردم، برای واکسن و آزمایش ها هم همینطور و حتی یک ملحفه نازک روی بچه می انداختم تا یک وقت کسی سرفه و عطسه نکند و با صورت بچه تماس پیدا کند.

کرونا همه برنامه هایم را به هم ریخت

این مادر به برنامه های قبلی برای به دنیا آورن فرزندش اشاره می کند و می گوید: کرونا همه برنامه هایم را به هم ریخت؛ قرار بود مادرم از تهران به اصفهان بیاید و در خانه کمکم کند و خواهرم هم در بیمارستان همراهم باشد، اما به خاطر کرونا هیچ کدام نتوانستند بیایند، یعنی هم خودم می ترسیدم مبتلا شوند و عذاب وجدان بگیرم و هم خودشان استرس داشتند. خودم و همسرم دست تنها بودیم. در بیمارستان اجازه دادند همسرم در اتاق خصوصی همراهم باشد و در خانه هم همسرم توانست یک هفته مرخصی بگیرد و بیشتر کارها را کمکم می کرد تا توانستم سرپا شوم و خودم هم بخشی از کارهای خانه را انجام دهم.

کسی که تازه زایمان کرده نیاز به یک همراه دارد چون باید شب تا صبح مراقب بچه باشد و همینطور مراقب سلامتی خودش باشد و غذای مقوی بخورد، اما در این مدت به من و خانواده ام خیلی سخت گذشت. و خانواده ام دلشان پیش من بود و حتی مادرم از پشت تلفن گریه می کرد و می گفت من بچه تو را هنوز ندیده ام. در همان روزهای اول یکی از فامیل های همسرم که می دانست خانواده ام نتوانسته اند به اصفهان بیایند و دست تنها هستم با من تماس گرفت و گفت من می توانم برای کمک بیایم و مسائل بهداشتی را هم مراعات کنم، ولی با اینکه اصرار کرد قبول نکردم و گفتم اجازه بدهید اوضاع بهتر شود، با اینکه می دانستم می خواهد کمک کند اما به هیچ کسی اجازه ندادیم به دیدن بچه بیاید چون نگران بودیم.

دوری، بغض و دلتنگی خانواده

بالاخره بعد از ۵۰ روزگی دریا توانستیم به دیدن خانواده ام برویم، آن هم با ترس و استرس زیاد چون هنوز خطر ابتلا به ویروس کرونا از بین نرفته بود. خانواده ام وقتی من و بچه را دیدند زیر گریه زدند چون آن زمانی که نیاز داشتم نتوانسته بودند کنارم باشند بغضی در گلویشان مانده بود و همه دلتنگ بودند.

در چند روزی که در منزل خانواده خودم و همسرم بودیم هنوز استرس و نگرانی داشتیم و با فاصله از هم می نشستیم، مرتب دست هایمان را می شستیم و تا جایی که می شد از ظرف و وسیله شخصی استفاده کردیم.

نگهداری و مراقبت از بچه نوزاد همزمان با رعایت توصیه های بهداشتی و پیشگیری از ابتلا به ویروس کرونا برای کسی که تازه زایمان کرده و خانواده اش هم در کنارش نبودند خیلی سخت گذشت. این را هم بگویم که همیشه فکر می کردیم کارمند دولت به خاطر زایمان همسرش می تواند دو هفته به مرخصی برود، ولی وقتی همسرم پرس و جو کرد گفتند این قانون شامل حال کسانی می شود که همسرشان هم شاغل باشد. درحالی که چه کسی شاغل باشد و چه خانه دار بعد از زایمان و بچه دار شدن نیاز به کمک دارد و باید همسرش در کنارش باشد.

نگرانی های سمیرا از ویروس کرونا و ابتلای خانواده اش به خصوص نوزاد دو ماهه اش هنوز تمام نشده است. او می گوید: دیبا کلاس پنجم است و سال تحصیلی بعدی باید به مدرسه برود، همسرم هم که سر کار می رود و کارهای مربوط به خانه و خرید را انجام می دهد، دریا هر بار نیاز به مراقبت و واکسن و معاینه دارد. درحالی که فکر کردن کرونا و احتمال آلوده شدن هرکدام از آنها به این ویروس، شب و روز ذهنم را درگیر کرده است، به خصوص با شنیدن خبرهایی که نشان می دهد هنوز سایه این ویروس منحوس از سر ما کم نشده است.

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha