شوق زندگی در بین جوانان پایین قشر جوان جامعه امروز در لوای شرایط فرهنگی، اجتماعی و سیاسی اجتماع کنونی به موجوداتی بدل شدهاند که تنها زنده ماندن را یاد گرفتهاند و چگونه زیستن و خوب زیستن برای آنان جز مفاهیم و عباراتی تهی از معنا نیستند.
سعید صدقی؛ دانشآموختهی روانشناسی عمومی با بیان اینکه این یک معضل جهانی است و بعضی از نویسندگان خارجی نیز به آن اشاره کردهاند، به ایسنا میگوید: «بزرگترین خلاءیی که زندگی همهی انسانها و همچنین جوانان را درگیر کرده این است که سیستم آموزشی و قبل از سیستم آموزشی رسمی، سیستم تربیتی ما چندان دغدغهی آموختن مهارتهای زندگی به افراد را ندارد و بیشتر اوقات فرد تا قبل از رسیدن به ۲۰ سالگی و بزرگسالی، تقریباً چیزی در مورد زندگی کردن نیاموخته و بیشتر در مورد زنده ماندن یاد میگیرد.»
مسائل ارتباطی بزرگترین نیاز دوران فعلی ما
وی ادامه میدهد: «کاستیهای آموزش رسمی که بزرگترین چالش و بحران این دوره و زمانه است، وقتی که تنها افراد را برای جذب و ذخیرهی کوتاهمدت یک سری اطلاعات و سپس امتحان گرفتن از آنها آماده میکند، در نهایت با ورود فرد به سن ۲۰ سالگی و عرصهی بزرگسالی، اساسیترین مهارتهای زندگیاش را یاد نمیگیرد؛ برای مثال در مورد خودشناسی، شناخت نیازها و ارزشهای اساسی زندگی و تفکیک قائل شدن بین خواسته و نیاز انسانی و همچنین انطباق آنها با هم، هیچ کدام از مدارس چیزی به جوانان ما یاد نداده و نمیدهند.»
صدقی بیان میکند: «مسائل ارتباطی نیز بزرگترین نیاز دوران فعلی ما است. اینکه ما بتوانیم با یکدیگر به درستی ارتباط برقرار کرده و چالشها و تعارضاتمان را به درستی حل کنیم، همچنان چیزی یاد نمیگیریم.»
این روانشناس عنوان میکند: «هایدگر به تعبیری معتقد بوده که انسان به این هستی پرتاب شده و این مسئله کاملاً در مورد جوانان ما صادق است؛ یعنی عملاً بدون آن که چیزی به سرمایهی روانشناختیمان اضافه کرده باشیم، جوان را به سمت بزرگسالی هل میدهیم؛ دوران خشنی که جوان باید بتواند از پس مسائل خودش برآمده و بدون ابزار، آموزش و مهارت وارد این عرصه شود.»
ازدواج هایی با بنیان غلط
چالش دیگر بحران گذار و بحران اخلاق جنسی است که برخی جوانان با معضلی به نام اعتیاد به روابط جنسی مواجه میشوند. سعید صدقی در این باره میگوید: «ظاهراً آن قبح و آن چراغقرمزها و سرعتگیرها و موانعی که قبلاً در برابر روابط جنسی بود برداشته شده و ما به دورانی پا گذاشتهایم که جهان غرب و اروپا در دههی شصت و هفتاد با آن مواجه شده بود.»
به گفتهی این دانشآموختهی روانشناسی، جوانان ما فکر میکنند آزادی یعنی رابطهی جنسی کاملاً مطلق و بیبندوبار که از همین طریق نیز وارد روابطی شده که در بعضی وضعیتها به ازدواجهایی ختم میشوند و این ازدواجها خانوادههایی را تشکیل میدهند که از همان ابتدا بنیان آن غلط بوده است.
وی توضیح میدهد: «در واقع، دو نفر بدون کسب مهارتهای لازم برای زندگی و بر اساس یک سری هیجانات ابتدایی با هم تشکیل خانواده میدهند که بعدها سبب بیرون آمدن ناکامیهایی از دل آن میگردد و آمار اسفناک طلاق در دوران فعلی نیز نشان دهندهی همین مسئله است.»
جوان و تنگنای معیشتی
وی با بیان اینکه جوان ما با معضل بزرگی به نام معیشت نیز مواجه است، اذعان میدارد: «از یک طرف نداشتن آزادی و انتخاب در زمینهی شغلی که جوان بتواند همراستا با استعداد و تمایلات خودش شغل انتخاب کند و از طرف دیگر، شرایط سیاسی حاکم و وضعیت ادارهی کشور و همچنین نبود عدالت در توزیع فرصتهای برابر برای شهروندان مطرح است.»
این روانشناس اضافه میکند: «این که شخص فقیر یا بدون پشتوانه شانس زیادی برای داشتن شغلی خوب و باثبات نداشته و حمایت اجتماعی زیادی را دریافت نخواهد کرد، از جمله مسائلی است که جوان را در تنگنا قرار میدهند.»
بزرگترین خطرات پیشروی جوانان
مورد دیگر که این روزها بسیار زیاد دیده میشود، فوریت در کسب لذت و آن را معادل خوشبختی در نظر گرفتن است. صدقی در این باره تصریح میکند: «جوان فکر میکند تعریف استاندارد اجتماعی از خوشبختی، وجود تفریح و تنوع بسیار زیاد در وفور لذت است و به همین خاطر نیز اعتیاد یکی از بزرگترین چالهها و خطرات پیشروی جوانان است.»
این روان شناس حوزه عمومی میافزاید: «آنان بدون در نظر گرفتن زحمت سنگینی که بعد از مصرف مواد مخدر متحمل میشوند، به خاطر لذت وافری که در همان چند ثانیهی ابتدایی تجربه میکنند، به تسریع در لذتجویی و عیاشی دچار میشوند و همانطور که میدانید آمار اعتیاد هم در بین جوانان ما مخصوصاً دانشجویان نگران کننده است.»
وی معتقد است علاوه بر شرایط کلان اجتماعی و نداشتن حداقل دانش عمومی و شناخت در زمینهی مسائل زندگی و میراث فرهنگی بشری(که متأسفانه بسیاری از جوانان از آن دور هستند)، بحران آموزشی و بحران معنایی نیز در زندگی بروز کرده؛ این گونه که گاهی جوان ۱۸-۱۷ سالهای را میبینید که بسیار تلخ اندیشیده و آیندهاش را در قالب یک نگاه کاملاً پوچ و بیمعنا و عاری از زندگی تصور میکند.
شوق زندگی در بین جوانان و کرونا
وی با اشاره به اینکه ما اکنون با معضل کرونا مواجه بوده و میبینیم برخی جوانان به هیچ عنوان به صرافت در خانه ماندن و رعایت مسائل بهداشتی نمیافتند، به ایسنا میگوید: «شوق زندگی در بین برخی جوانان پایین آمده و گاهی خطر مرگ خیلی آنها را نگران نمیکند؛ مثلاً در مدت اخیر، چندین مهمانی پرتعداد بین جوانان در شهرهای مختلف برگزار شد که نشان میدهد بعضی از آنها خیلی نگران به خطر افتادن زندگی خود و دیگران نیستند و ظاهراً زندگی کردن و گاهی حتی زنده ماندن خیلی برای این نسل مهم نیست. جوان میداند وقتی به این مهمانی برود، چون همه از جاهای مختلف جمع شده و ممکن است ویروس را به اشتراک بگذارند، ریسک ابتلا به این ویروس خیلی بالا است، اما با این حال اهمیتی برای این مسئله قائل نبوده و بر خلاف آن عمل میکند.»
سعید صدقی در ادامه بیان میکند: «ممکن است جوان با خوشخیالی بگوید حالا امشب را لذت میبرم و امیدوارم طوری نشود یا اینکه اصلاً اهمیتی ندارد و آخرش میخواهیم بمیریم یا زودتر بمیریم راحت شویم! یا مثلاً ما که زندگی نکردیم و قرار نیست زندگی کنیم و حالا اگر مریض شویم مگر چه اتفاقی میافتد؟»
هر انسانی داستان متفاوتی دارد
این دانشآموختهی روانشناسی تأکید میکند: «با تمام این اوصاف، باز هم باید با احتیاط به این بحثها نزدیک شد؛ چراکه هر انسانی داستان مجزا و متفاوتی دارد و نمیشود برای همه فاکتور گرفت و گفت این نسخه در مورد همه صادق است اما علائم هم خیلی خوشحال کننده نیستند. باید گفت این فقط وضعیت جوانان ما نیست و ییشتر نقاط دنیا با نسلی مواجه هستند که هم معنای جنسیشان گم شده و هم شوق زندگی کردن در آنان پایین آمده و لذت جوتر و بیبندوبارتر شده و به همان نسبت از مطالعه دورتر شده و به همان اندازه به محیطهای مجازی نزدیکتر هستند.»
وی در ارتباط با چرایی این جریان خاطرنشان میکند: «در محیطهای مجازی کار سادهتر بوده و اینستاگرام، تلگرام و فضاهای مجازی دیگر درگیری ذهنی زیادی نمیطلبد. آنجا به جای فرد فکر شده و تصاویری گذاشته میشود که او را سرگرم میکنند. پورنوگرافی نیز آنجا اضافه میشود و فرد خیالش راحتتر است که خیلی دغدغهی ذهنی پیدا نخواهد کرد و چالشی که آن کتاب دارد قطعاً با اینستاگرام و تلگرام نخواهد داشت.»
ما میتوانیم اما نمیخواهیم
صدقی پیشنهاد میکند: «برگردیم به قرن هجدهم و مقالهی درخشان "ایمانوئل کانت" با عنوان "پاسخ به یک پرسش، روشنگری چیست" را دوباره بخوانیم. کانت در این مقاله از صغارت و بردگی فکری خودخواستهی آدمها که معضل بزرگی است، شکایت کرده و به درستی آموزش را تنها ابزار خروج انسان از این معضلات، معرفی میکند. یعنی ما باید تلاش کنیم و از طریق اصلاح آموزش این هدف را دنبال کنیم، ما در کنار آموزش رسمی، امکانات بسیار بالایی برای آموزشهای غیررسمی و غیرانتفاعی داریم؛ این چنین که از طریق تشکیل مؤسسات مردم نهاد و با استفاده از بستر اینترنت و محیطهای مجازی میتوان دورههای آموزشی مختلف برگزار کرد.»
او معتقد است باید برگردیم و دوباره میراث فرهنگی و تاریخ گذشته و فلاسفه خود را بخوانیم و گفتههای اندیشمندان بزرگ انسانی را بازخوانی کرده و آنها را وارد دنیای فعلی خود کنیم. ما به جز آموزش، آموزش و آموزش هیچ راه دیگری نداریم و این آموزش میتواند ترویج کتابخوانی، برگزاری نشستهای مختلف، ایجاد انگیزه و رغبت در جوان ها برای یادگیری و پرسشگری و بسیاری موارد دیگری که به نظر میرسد افق روشنی در آموزش رسمی ندارند اما آموزش غیررسمی در این زمینه و کاهش بحران میتواند بسیار کمککننده باشد.
این روانشناس با تأکید بر اینکه در ادوار گذشته، بشر میخواسته اما نمیتوانسته و ما اکنون در برههای هستیم که میتوانیم اما نمیخواهیم و باید این خواستن را در خودمان ایجاد کنیم، تصریح میکند: «اینک ما میتوانیم با تمام دنیا و با متفکرین و اندیشمندان زیادی از طریق اینترنت ارتباط برقرار کرده و از آنها کمک بخواهیم. همچنین میتوانیم از طرق مختلف کتاب دریافت کرده یا آموزش ببینیم. افزون بر این، آموزش خانواده و پدر و مادر به عنوان اولین الگوهای دیگری تربیتی برای کودک و سپس آموزش رسمی در مهد کودکها و دوران پیش دبستانی که تا انتهای دوران دانشگاه ادامه می یابد، شرایط بسیار خوبی برای خروج از این بحران فراهم کرده است.»
صدقی با تاکید بر پذیرفتن مسئولیت فردی به عنوان یک انسان عنوان کرد: «این می تواند کمک کند تا از گذشته خلاص شده و برای آینده برنامه ریزی کرده و تصویر بهتری را به عنوان چشم انداز خلق نماید. و این صرفا موضوع اقتصادی و شرایط شغلی نیست، بلکه یادگیری چگونه زندگی کردن اساسی ترین چالشی است که جوان ما باید حتما به این صرافت بیافتد و بداند که در این زمینه کمتر یاد گرفته ایم و لازم است که بیشتر یاد بگیریم و بیاموزیم. اینکه چگونه زندگی کنیم و در حقیقت چگونه خوب زندگی کنیم.»
وی در پایان اظهار میدارد: «امکانات بسیار زیادی، خیلی بیشتر از همهی دوران تاریخ، در اختیار ما قرار دارد اما همانطور که گفتم، خواستن و ایجاد شوق و انگیزه است که برای ما بسیار لازم و حیاتی است. اما پیش از همهی اینها مسئولیت فردی شخص به عنوان یک انسان مطرح میشود که مسئولیت زندگی و رشد فردی خود را پذیرفته و سپس به راحتی و با استفاده از ابزارهای در دسترس برای رشد دادن خود اقدام کند.»
انتهای پیام
نظرات