بیمارستان بوعلی سینا اولین بیمارستانی بود که در قزوین به بیماران کرونایی اختصاص داده شد و حالا هم بیمارستان مختص کروناییهااست، برای ورود به بیمارستان باید هماهنگیهای زیادی انجام میدادیم، بعد از پیگیریهای فراوان و نامه نگاریهای انجام شده بالاخره زمینه ورود ما به بیمارستان فراهم شد، حالا میتوانستیم وارد بخش قرنطینه بیماران کرونایی شویم و از نزدیک وضعیت را رصد کنیم.
وارد بیمارستان میشویم، نسبت به روزهای عادی خلوتتر است؛ از پنجرهها که به داخل نگاه میکنم پرستارها و دکترهایی با لباس مخصوص میبینم که ماسک و شیلد (عینک مخصوص) دارند، کمی ترسناک به نظر میرسد انگار آمدهای وسط میدان جنگ، فضای بیمارستان کاملا محافظت شده است؛ کادر درمان، کادر خدمات و همه پرسنل مجهز به لباسهای ضد کرونا هستند.
برای ورود به بخش کرونا باید مجوز را از دفتر پرستاری بگیریم، وارد دفتر پرستاری میشویم، با دیدن پرستاری که دست چپش را آتل بسته و در حال سر و سامان دادن به پروندهها است جا میخورم، میگویم حتما مصداق کار اجباری پرستاران است اما وقتی صحبت میکنیم شایعه حضور اجباری پرستاران و فرار آنها از خدمت، در ذهنم پاک میشود و فقط عشق به مردم را میبینم.
تمایل ندارد مصاحبه کند اما از صحبتهایش میفهمم که به تازگی به علت زمین خوردن، دستش از ناحیه آرنج آسیب دیده و هم اکنون با تعداد زیادی پین داخل دستش در حالی که تا آخر اردیبهشت مرخصی استعلاجی داشته است، آمده که کمک کند؛ میگوید وقتی شنیدم همکاران زیادی درگیر شدند و عدهای هم مشکوک هستند و نیاز به قرنطینه دارند تصمیم گرفتم از خیر استعلاجی بگذرم؛ دیدم شرایط سخت است شاید سختتر از دوران جنگ، دیگر نمیتوانستم با آرامش در خانه بمانم اینجا به من نیاز دارند.
چندین بار تلفنش زنگ میخورد و هماهنگیهای لازم برای انتقال بیماران را انجام میدهد، گاهی هم گواهی فوت صادر میکند، هر بار که میخواهد گواهی فوت صادر کند با غمی در لحنش میپرسد کرونا؟ گاهی جواب مثبت است و گاهی هم منفی، هر بار که کرونا باشد دعا میکند که این ویروس شوم زودتر رخت ببندد و از این کشور خارج شود.
مجوز حضور ما آماده شد، یکی از پرستاران را با ما همراه کردند تا بر مراحل آماده شدن ما برای ورود به قرنطینه نظارت کند، تأکید میکنند که حتما گان، ماسک و دستکش را در آخرین بخشی که بازدید کردید در بیاورید و به سطل زباله مخصوص بیاندازید و حدالامکان به در و دیوار برخورد نکنید، پرستاری که با ما همراه شده است، میپرسد از کدام بخش میخواهید شروع کنید؟ بدون تردید میگویم «بخش بیماران کرونایی»، لبخندی میزند و میگوید اینجا تمام بخشها کرونایی شده است و بیمار معمولی را پذیرش نمیکنیم فعلا اینجا بیمارستان مختص کرونایی است.
وارد بخش قلب میشویم، عدهای پرستار با لباس مخصوص در حال کار هستند، نگاهی به بیماران می اندازم در بینشان هم جوان هست هم مسن، هم زن و هم مرد همه مبتلا به کرونا شدند و اغلب نمیدانند که چه شد و کدام ناقل بیعلامت بیماری را منتقل کرده است، چند نفری روی تخت دراز کشیدهاند و سرشان در گوشی موبایل است، چند بیمار خوابند و یکی دو بیمار هم کنار تخت در حال خواندن دعا و ذکر گفتن هستند، برخی بیماران که حال تنفسی خوبی ندارند هم به تلویزیون خیره شدهاند.
حضور ما برایشان ناآشناست، کنجکاو نگاه میکنند، پسر جوانی توجهام را جلب میکند سنش کم است و بدن ظاهرا ورزیدهای دارد که هر چه در ذهنم مرور میکنم نمیتوانم بین آن و افرادی که بیماری کرونا میگیرند و حالشان وخیم میشود ارتباطی برقرار کنم، میخواهم بدانم بیماری زمینهای داشته یا نه، اما ریهاش به قدری درگیر است که نمیتواند صحبت کند و با علائم دست میفهماند که حتی نفس کشیدن برایش سخت است چه برسد به حرف زدن.
علامت کرونا نداشتم و رعایت میکردم
سراغ تخت کناریاش میروم مردی ۴۴ ساله که با موفقیت کرونا را پشت سرگذاشته و رو به بهبود است، میگوید سابقه گوارتر و سینوزیت داشته اما تمام نکات بهداشتی را رعایت کرده و همواره ماسک و دستکش داشته است، آشپز یک واحد تولیدی است و نکات بهداشتی را حدالامکان انجام داده، یک روز به خاطر خس خس سینهاش به دکتر عمومی مراجعه میکند که تشخیص همان سینوزیت میشود، برایش آنتی بیوتیک تجویز میکنند اما حالش بهبود پیدا نمیکند در نهایت با مراجعه به متخصص ریه و گرفتن سی تی اسکن ریه کرونا تشخیص داده میشود.
افشار میگوید: من همه چیز را رعایت میکردم، فکر میکنم زمانی که به مطب دکتر عمومی رفتم مبتلا شدم، آنجا خیلی شلوغ بود، تنها جایی که در شلوغی و بدون رعایت فاصله بودم همانجا بود، گمان میکنم حضور در مطب باعث شد کرونا بگیرم چرا که کوتاهی نکردم و در هیچ تجمعی حضور نداشتم.
وی میگوید: کادر پرستاری اینجا خیلی خوب عمل کردند و هر زمان که نیاز داشتیم بالای سرم آمدند، از تیم پزشکی قدردان هستم اما اینجا امکاناتی مانند ماسک کم است پرستاران با جانشان بازی میکنند مسئولین باید قدردان باشند.
پیرمرد دیگری که شصت و دو سال سن دارد میگوید: دبیر بازنشسته هستم و از زمانی که شنیدم کرونا آمده است جوانب احتیاط را رعایت کردم، همواره ماسک و دستکش داشتم و محلول ضد عفونی را استفاده و فاصلهام را با مردم حفظ میکردم؛ هیچوقت فاصلهای کمتر از یک و نیم متری نداشتم خوشبختانه تاکنون نیز آزمایش کرونای من مثبت نشده است، میپرسم یعنی شما مبتلا به کرونا نیستید از سوالم جا میخورد انگاری که ناسزا بارش کرده باشم نگاهم میکند و میگوید: ویروس آنفولانزا وارد بدن من شده است و کرونا ندارم، «کرونا ندارم» را چنان با جدیت میگوید که دیگر کسی جرئت نداشته باشد از کرونا صحبتی کند، ادامه میدهد: اگر مردم رعایت کنند بیماری ریشهکن میشود و میتوانیم به کارهای روزمره خود مشغول شویم، کادر درمان و پرستاری به خوبی به ما رسیدگی میکنند و از نظر بهداشت وضعیت خوبی داریم و باز تأکید میکند که کرونا ندارد ولی برای افرادی که کرونا دارند آرزوی سلامتی دارد.
سراغ اتاقی دیگر میروم زنی در حال استراحت است و در پاسخ به سوالم آب طلب میکند و میگوید: نفسش اجازه صحبت نمیدهد، باقی بیماران هم همینطور هستند، ترجیح میدهند که صحبتی نکنند تا سختی تنفسشان نشان داده نشود.
مردم در خانه بمانید
پرستاران هر لحظه در حال چک کردن وضعیت بیماران هستند، یکی قرصهای بیماران را میآورد، یکی شرح حال میگیرد و دیگری در حال تکمیل پرونده است، علاوه بر بیماران پرستاران هم قرنطینه هستند البته قرنطینه خود خواسته، آموزش و پرورش مکانی را به پرستاران اختصاص داده است، پرستاران کرونا مثبت یا پرستاران مشکوک به کرونا در یک خوابگاه و پرستارانی که از بیماران مراقبت میکنند در خوابگاهی دیگر اسکان داده شدند و در این مدت از خانوادههای خود دور هستند.
فاطمه الهی پرستار بخش قلب میگوید: از زمانی که کرونا آمده است خانوادهام را ندیدهام، دلتنگی برای خانواده فقط بخش کوچکی از مسائل ما در این روزها است، برخی از مریضها رعایت نمیکنند وقتی بالای سرشان هستیم سرفه میکنند بدون اینکه ماسک را بزنند و این امر امکان انتقال را افزایش میدهد، ما نگران هستیم که ناقل باشیم و استرس ناقل بودن نمیگذارد به دیدار خانوادهمان برویم.
وی تأکید میکند: از طرفی با توجه به جو رسانهای ایجاد شده بیماران میترسند و استرس دارند در حالی که اگر فرد بیماری زمینهای نداشته باشد بهبود پیدا میکند، رعایت بهداشت و داروهای کرونا صد در صد جواب میدهد، مردم با ماندن در خانه میتوانند زنجیره انتقال را قطع کنند تا همگی به روال قبلی زندگی خود برگردیم.
۲۰ روز است که فرزندانم را ندیدم
طهماسبی پرستاری با سابقه ۱۵ ساله میگوید: یکی دیگر از مشکلات ما این لباسها است ساعتها باید با ماسک و لباس مخصوص کار کنیم که شرایط را برای ما سخت کرده است، ما حتی میترسیم در بیمارستان چیزی بخوریم، من هم دو بچه کوچک دارم، یکی مهدکودکی و دیگری مدرسه اما با توجه به تعطیلی مهدکودک و مدارس فرزندانم را به خانه مادرم فرستادم و بیست روز است که فرزندانم را ندیدهام.
طهماسبی یادآور میشود: نگرانی و دلتنگی برای ما قابل تحمل است اما نبود سلامتی در جامعه برای ما نگران کننده است و استرس زیادی به همراه دارد، از مردم میخواهم تا در خانه بمانند تا زودتر ویروس ریشهکن شود.
تعداد مبتلایان افزایش پیدا کرده است
اعظم اکبری کارشناس بخش تریاژ بیمارستان بوعلی است که بیماران قبل از هرچیزی توسط او معاینه اولیه میشوند، در حالی که تب یکی از مراجعین را میسنجد، میگوید: اغلب افرادی که حضور پیدا میکنند افراد مشکوک به کرونا هستند که نسبت به بیست روز گذشته افزایش چشمگیری داشتیم، میتوانم بگویم هشتاد درصد مراجعهکنندگان مبتلا به بیماری هستند برخی کرونا دارند و برخی دیگر درگیر بیماری تنفسی شدند، این آمار در روزهای گذشته خیلی کمتر بود.
او هم معتقد است که مردم نقش اصلی در کنترل بیماری دارند و با ماندن در خانه میتوان سیر صعودی بیماری را کاهش داد، مردم برای ریشهکن شدن ویروس باید همراهی کنند صرفاً همکاری کادر درمان کفایت نمیکند بلکه نقش اصلی برعهده مردم است، از مردم خواهش میکنیم که به سفرهای نوروزی نروند. اغلب بیمارانی که در بیمارستان بستری میشوند نمیدانند از چه طریقی کرونا مبتلا شدند.
بهبودی بیماران برای ما قوت قلب است
دکتر فرهادی متخصص طب اورژانس که این روزها در اورژانس بیمارستان بوعلی درحال فعالیت است نیز میگوید شرایط کارکردن در اورژانس همیشه سخت است اما با اتفاقی که افتاده و در یکماهه اخیر بیماران مبتلا به کرونا افزایش پیدا کرده شرایط برای ما سختتر شده است، اما بیمارانی که بهبود پیدا میکنند قوت قلبی است برای ما که بتوانیم با قدرت بیشتری ادامه دهیم.
وی میگوید: علیرغم همه توصیههای انجام شده که دانشگاه علوم پزشکی بسیار بر آن تأکید کرده است مردم رعایت نمیکنند و برخی توصیههای بهداشتی را جدی نمیگیرند و در خانه نمیمانند، متأسفانه همین امر باعث افزایش تعداد ابتلا به کرونا میشود، زحمات کادر درمان نتیجه نمیدهد و ابتلا به ویروس همچنان وجود دارد از مردم عزیز استان میخواهم که بیشتر رعایت کنند بدون اینکه کار ضروری داشته باشند از منزل خارج نشوند، شستن دست را بسیار جدی بگیرند و اگر علائم دارند و ناقل هستند در خانه بمانند تا زنجیره انتقال قطع شود و ظرف دو ماه آینده پیروز شویم و بتوانیم کرونا را شکست دهیم.
وی تأکیدمیکند: بیماری کرونا چهارده روز دوره پنهان دارد، فردی که بیمار میشود ممکن است چهارده روز نشان ندهد که این دوره خطرناکترین دوره انتقال بیماری است بنابراین لازم است مردم دیدوبازدیدهای عید را تعطیل کنند تا با افزایش بیماران روبرو نباشیم.
بیماری را به بخش میآوردند، پرستاران به سوی بیمار میروند تا اقدامات اولیه انجام شود، از اورژانس خارج میشوم نگاهم به واحد تریاژ میخورد پسری که ماسک و دستکش دارد و نگرانی در چهرهشان نمایان است عکسهای ریه زنی را در دست گرفته و دعا میکند که مادرش کرونا نداشته باشد.
وارد حیاط میشوم، جوانانی با فاصله چند متری از یکدیگر در حال گریه و شیون هستند، در همان هنگام برانکاردی در حالی که جسدی را حمل میکند از کنارشان میگذرد، گریههای جوانان بیشتر میشود یکدیگر را نمیتوانند بغل کنند از هم فاصله دارند و فریاد میزنند حداقل بگذارید برای آخرین بار ببینیمش.
انتهای پیام
نظرات