این داستاننویس در گفتوگو با ایسنا، درباره وضعیت ادبیات داستانی در سال ۹۸ و تاثیر وقایع اجتماعی بر آن اظهار کرد: نویسندگان از بقیه فعالان فرهنگی جدا نیستند، و این فشار مضاعف را بر گردن خود احساس میکنند که اتفاقاتی در حال افتادن است که از دست ما خارج است. البته انجمن صنفی داستاننویسان استان تهران سعی کرد نسبت به اتفاقات قبل واکنشی نشان دهد. فکر نمیکنم اتفاقی که برای نویسندهها افتاد از جماعت روشنفکر و فرهنگورز خیلی منفک باشد، جنس واکنش همان است؛ آمیختهای از خشم، درماندگی و نگرانی نسبت به آینده.
او افزود: اما نکتهای هست و آن هم اینکه این مشکلات پی در پی رویکردها و گرایشهای نویسندهها را در سالهای بعد هم حتما تحت تاثیر قرار میهد. من احساس میکنم دگرگونی مهمی در نوع نگاه ما به جامعه دارد پیش میآید، ما همه در این گرداب عظیم اجتماعی هستیم و نویسندهها آن قشری هستند که نسبت به این اتفاقات حساسترند. برای همین تاثیر این اتفاقات در سالهای آتی حتما خودش را نشان میدهد.
دادخواه با بیان اینکه اتفاق نگرانکننده دیگری که وجود دارد این است که این حوادث باعث شده میزان کتاب خریدن مردم خیلی کم شود گفت: نمایشگاه کتاب هم به تعویق افتاد و این هم بر کسب و کار نشر و هم بر روی کار نویسندهها اثر خواهد گذاشت. در چند ماه گذشته کتابهایی که منتشر شدند، به دلیل بحرانهای پیاپی که مردم کمتر فرصت داشتند از تازههای نشر باخبر شوند سوخت شدند. حتی این کتابها فرصتی در شب عید و بعد هم در نمایشگاه کتاب داشتند که هر دو تقریبا از دست رفت. اما فکر میکنم در بلندمدت این اتفاقات باعث شود ما نویسندگان احساس مسئولیت بیشتری نسبت به اتفاقات اطرافمان نشان دهیم، یک عده از نویسندگان حتما اینها را درونی خواهند کرد و خواهند نوشت.
این نویسنده افزود: شاید وقتی از همه جهات نگاه میکنیم، سال ۹۸ یکی از مهمترین سالهای بعد از انقلاب است. البته بحرانهای امسال در کوتاهمدت جز خسران چیز دیگری ندارد، همه کسب و کارها آسیب میبینند و برای کسب و کارهای فرهنگی که آسیبپذیرترند، این اتفاقات تیر خلاص است.
او همچنین بیان کرد: ما به همراه جمعی از داستاننویسان بزرگ خیریه «اسفندگان کتاب» را داشتیم که ۴۰ نویسنده کتابهایشان را امضا میکردند و کتابها با تخفیف مشخصی به فروش میرسید و عوایدش به یک خیریه تعلق پیدا میکرد که امسال، پنجمین سال برگزاری آن به تاخیر افتاد و حتی ممکن است اصلا برگزار نشود، که این به نظرم بسیار اتفاق بدی بود.
سینا دادخواه همچنین درباره وضعیت نقد داستاننویسی در سالی که گذشت گفت: سالهاست از فقدان یک جریان جدی نقد ادبی رنج میبریم. حالا معمولا وضعیت به نحوی است که نویسنده، منتقد روزنامهنگار و حتی ناشر یکی شده است، یعنی همه چیز در هم آمیخته شده. نویسندگانی داریم که همزمان ناشر، فعال فرهنگی و ادبی و غیره هستند. این چندبعدی شدن آدمها شاید باعث شده از جدی بودنشان در یک بعد کم شود، برای همین نقد ادبی هم کمرنگ شده است.
او ادامه داد: حلقههای کوچک نقد ادبی وجود دارد، اما نمیدانم آخرینبار چه زمانی جریان نقد ادبی به صورت جدی کار میکرد. فکر میکنم در اواسط دهه ۸۰ به واسطه رونق صفحههای ادبی روزنامهها جریانهایی شکل گرفته بود، اما آنها دیگر نیستند یا خیلی کمرنگ شدهاند. پس از آن نسل بعدی نیامد یا کسانی که هستند خیلی انفرادی و جزیرهای فعالیت میکنند. البته این را هم باید درنظر گرفت که دیگر عملا مجلهای هم وجود ندارد، حتی مجلاتی از قبیل «همشهری داستان»، «ناداستان» و ... هم که چاپ میشوند دیگر بخشی به نام نقد ادبی ندارند و در روزنامهها هم دیگر این اقبال وجود ندارد.
نویسنده «یوسفآباد، خیابان سیوسوم» با اشاره به تبدیل شدن جلسات نقد به رونمایی اظهار کرد: این روزها جلسات نقد بیشتر به رونمایی کتاب تبدیل شدهاند و این جلسات را معمولا ناشر برگزار میکند. ناشر هم چون از این قضیه نفع میبرد، کسی را میآورد که کتاب را معرفی کند و نه نقد. در واقع این جلسات بیشتر نوعی دورهمی است. اولا که نقد شفاهی اصلا نقد محسوب نمیشود، نقد باید مکتوب باشد که خیلی کمرنگ است و حتی همان جلسات نقدی که میتوانست خروجی مطلوبی داشته باشد هم به جلسات رونمایی تبدیل شده است. یک زمان حلقههای ادبیای وجود داشت که نیابتی کار نقد را به صورت فورس ماژور انجام میداد، اما همان حلقهها هم کمرنگ شده که در اینجا میشود پیوند این مسئله را با قفل شدن جامعه مدنی فهمید، که جامعه مدنی کمتر نمود بیرونی پیدا میکند و آدمها دیگر به خاطر وضعیت اجتماعی اخیرا کمتر حوصله این را دارند که فضای شبه عمومی بین خودشان به وجود بیاورند.
انتهای پیام
نظرات