این شاعر و نویسنده طنز در گفتوگو با ایسنا، درباره وظیفه اجتماعی ادبیات و خصوصا شعر در جریان حوادث اخیر اظهار کرد: اول باید بررسی کرد که این مردم اصلا چقدر شعر میخوانند که شعر بتواند تاثیر بگذارد. واقعیت این است که در وضعیت اقتصادی و فرهنگیای که امروز داریم، من فکر میکنم اصولا کسی تمایلی به شعر خواندن ندارد. این روزها تقریبا کتاب شعر خوانده و دیده نمیشود و ادبیات به قهقرا رفته است؛ نقش تاریخی و اجتماعی آن بهگونهای که در قدیم بوده، نیست.
او با اشاره به اثرگذاری شعر «زمستان» مهدی اخوان ثالث در شرایط زمان خود افزود: بعد از کودتای ۲۸ مردادماه، اخوان شعر «زمستان» را سرود که خیلی تاثیرگذار و ماندگار بود و آن دوره در کاهش غم و اندوه تاثیر داشت چون شعر یک رسانه بود. اما امروز شعر رسانه نیست و رسانه امروز به تصویر و فضای مجازی تبدیل شده است. مثلا شعرهایی را هم که مردم میخوانند در همان فضای مجازی به اندازه دو یا چهار خط است و تاثیرگذاری خود را از دست داده است.
لبش با بیان اینکه شعر ما همیشه در طول تاریخ شعری اندیشمندانه بوده است گفت: امروز اما شعر ما به شعری عاطفی و سطحی تبدیل شده است و اگر هم تاثیری داشته باشد، تاثیر عاطفی خیلی زودگذری است و تاثیر عمیقی ندارد. این هم نه تقصیر مخاطب است و نه شاعر؛ عوامل زیادی دست به دست هم دادهاند تا ادبیات ما به این روز بیفتد، جوری که امروز دیگر کسی کتاب نمیخرد و شعر نمیخواند. اغلب مسخرهبازی و دلقکبازی تلویزیون و فضای مجازی و تصاویر این مدلی و سطح پایین که صرفا چند لحظهای از نظر عاطفی فرد را درگیر میکند مدنظر مردم است. اما اینها تمام میشوند و میروند و هیچ معنایی هم پشتشان نیست. امروزه مخاطب اصلا دعوت به اندیشیدن نمیشود، این مسئلهای است که در ادبیات امروز وجود دارد که باعث شده ادبیات نه دردی از خالق اثر و نه دردی از مخاطب دوا کند و به یک داروی بیخاصیت تبدیل شود.
مولف «کبریت کمخطر» که معتقد است هنرمند آینه جامعه است بیان کرد: لطیفترین قشر جامعه هنرمندان هستند. اولین تاثیر حوادث منفی در جامعه بر هنرمند است و وقتی این آینه کدر میشود و زنگار میبندد مطمئنا جامعه دیگر نمیتواند خودش را درست در آینه ببیند، چون یک آینه صحیح و کامل روبهرویش نیست. این بزرگترین آسیبی است که میتواند به یک جامعه بخورد که هنرمندش افسرده باشد و نتواند کار کند. متاسفانه این مسئله پیش آمده است.
علیرضا لبش ادامه داد: ضعیف شدن فرهنگ باعث شده که اهالی فرهنگ و هنر توانایی تسلی دادن به جامعه و حتی خودشان را نداشته باشند. من هم نمیدانم راه برونرفت از این مسئله چیست؛ اما روزی بود که هنرمند جزء قشر متوسط جامعه محسوب میشد و میتوانست قشر پایین جامعه را تسلی دهد. اما امروز هنرمند خودش جزء قشر پایین جامعه محسوب میشود. در واقع قشر متوسط جامعه از بین رفته و اهالی فرهنگ و هنر آنقدر از نظر اجتماعی و اقتصادی ضعیف شدهاند که در دهک پایین جامعه افتادهاند و خودشان درگیر مشکلات شخصی خودشان هستند و از طرفی بار اجتماعی هم به آنها وارد میشود.
این شاعر در پاسخ به سوالی درباره انتظار خود از برخورد با واکنش شاعران در این شرایط بیان کرد: اگر جامعه را در ذهنمان یک خانواده تصور کنیم، وقتی به یک خانواده آسیبی وارد میشود باید انتظار داشته باشیم فرزندانی که احساساتیتر هستند، واکنش عاطفی نشان بدهند و فرزندانی که عاقلترند واکنش منطقی نشان دهند. این خیلی طبیعی است که هر فرزندی بر اساس ویژگیاش واکنشی نشان دهد.
او با اشاره به اینکه واکنش عاطفی هنرمند طبیعی است اظهار کرد: متاسفانه در حال حاضر جامعه ما جامعه آشفتهای است که وقتی با اعتراض و واکنش منفی هنرمند مواجه میشود به جای اینکه مثل یک پدر، او را در آغوش بگیرد و تسلی بدهد، به او سیلی میزند. این واکنش درست نیست و به بدتر شدن قضیه کمک میکند و نه به بهتر شدن آن. کسی نمیتواند هنرمند را از حق حیات هنریاش محروم کند، هیچ سیاستمداری هم نمیتواند او را از این حق محروم کند.
انتهای پیام
نظرات