فریدون صدیقی ـ استاد روزنامهنگاری ـ در گفتوگویی با ایسنا دربارهی اینکه چرا مردم از خبر گریزانند؟ چنین اظهار کرد: سه عامل موجب رویگردانی بخشی از مخاطبان جدی رسانهها یا به طور کلی رویگردانی مردم از رسانهها شده است که عمدهترین آن آسیبهای ناشی از توسعهیافتگی در علوم پزشکی(ژنتیک)، انفورماتیک و به طور کلی توسعه علوم در همهی شاخهها شامل زیست اجتماعی، علوم انسانی، ریاضی و ... است.
علیرغم اینکه توسعهیافتگی، آثار مفید و بسزایی در مناسبات فردی یا تندرستی ما در فزونی طول عمر و به ظاهر ساده کردن تسهیل مناسبات عمومی و گردش کلی زیست اجتماعی ما داشته اما در عین حال به نظر میآید، از تبعات آن بیشتر متضرر شدیم؛ یعنی آسیبهای ناشی از توسعه بیپایان، مکرر، بیقرار و سراسیمه بیشتر از آثار مفید آن است؛ چراکه ما همواره با اطلاعات دامنهداری روبهرو هستیم و وارد پروسهای از دانشافزایی شدیم که این خود تبدیل به ضرر شده است.
علت فرار مردم از خبر چیست؟
این روزنامهنگار قدیمی در پاسخ به این پرسش که علت فرار مردم از خبر چیست؟ چنین پاسخ میدهد: به این رسیدهایم؛ به گفتهی آن فیلسوف جهانی که گفته بود، دانستن رنج است؛ یعنی ما هر چهقدر که بیشتر میدانیم، بیشتر رنج میبریم. برای اینکه آثار و تبعات و پیامد این تکنولوژیهای نوین و علم نوین، وضع قوانین و مقررات جدید است که همهی اینها نتیجهاش این شده است که ما را از یکسری آسیبها برحذر میدارد، این اتفاق به شکل جدی در مناسبات ما شکل گرفته است و تا پیش از این اگر یک زندگی ساده را میشد با دو پدیده حرکت داد و جستوجو داد و مثل برق آن را پیش برد، الان اینگونه نیست. همه چیز برقی شده است. وقتی صبح از خواب بیدار میشویم با انواع وسایل برقی حیات زنده داریم و نگرانیم آنها خراب نشوند و اگر یکی از آنها از کار بیفتد ما بخشی از زندگیمان را از دست میدهیم. بنابراین این توسعه یافتگی الزامات و آیین و قوانین و مقرراتی که با خودش آورده، یک فرسایش روحی و یک خستگی روانی هم پیش روی ما قرار داده است. به دلیل اینکه در منزهترین جوامع و دموکراتیکترین جوامع افسرگی بیداد میکند و آدمها از طبیعت دور میشوند. هر چهقدر علم توسعه پیدا میکند، ما بیشتر طبیعت را خوار و نابود میکنیم. نتیجه مشکلاتی از قبیل هوای آلوده و ... این است که آسیبهای روانیمان روزبهروز بیشتر میشود و گرچه ظاهرا سالمیم، میدویم، راه میرویم ولی روحمان آسیب دیده است. این مساله یکی از علتهای فرار مردم از خبر است.
زمانی که روح از خبر آسیب میبیند
صدیقی سپس گفت: یک عامل دیگر به توسعه رسانهها برمیگردد؛ همان شبکههای مجازی و دسترسی آسان به اطلاعات. دانشافزایی که در دسترس است و هر پرسشی را پاسخ آنی برایش وجود دارد. این گردش اطلاعات اینگونه که ما پیوسته اسیر آن شدهایم و بدون وجود فضای مجازی نمیتوانیم زندگی کنیم، و مشارکتهای عمومی زنده و رخبه رخ جایش را به مشارکتهای مجازی داده است و همهی اینها خود به خود به آن خستگی و تن فرسوده و روح آسیب دیده را دامن میزند. هر چیزی در هر گوشه عالم که اتفاق میافتد به گوش ما میرسد.
فرصتی برای ورود به فضای رسمی اطلاعرسانی نداریم
این استاد روزنامهنگاری به وظایف رسانهها اشاره کرد و در پاسخ به اینکه رسانهها با انتشار اخبار بد تا چه میزان باعث خبرگریزی مخاطب شدهاند؟ اظهار کرد: گام دیگر مرحلهای است که خبرگزاریها و شبکههای رسمی باید اطلاعرسانی کنند و خبر بدهند. کجا، چه خبر، چرا و چگونه. اما وقتی به این مرحله میرسیم، چون به مجموعهای از اطلاعات ناخواسته میرسیم، دیگر فرصتی، آنی، جانی، حوصلهای و بردباری نداریم برای اینکه وارد فضای رسمی اطلاعرسانی بشویم که عموما همه بازدارنده است. خبرهایی از قبیل آلودگی محیط زیست به این نقطه رسیده، کجا سیل میآید، آتشسوزی شده، صدها نفر پناهجوی آفریقایی در وسط دریا غرق شدند، دستکاری در دارو، دستکاری در ژن و خبرهای دیگر؛ همه اینها یک خستگی و فرسایش ایجاد کرده است و اخبار بیشتر برای جوامع مختلف کاربردی شده است؛ به ویژه جوامعی که بیشتر درگیر فضای مجازی هستند؛ یعنی شما اگر نیاز به اطلاعات داشته باشید سراغ اخبار رسمی میروید. مخاطب است که انتخاب میکند چه چیزی را میخواهد گوش کند نه چیزی که به او بدهند را گوش کند. برای اینکه به این نتیجه رسیده است، خبری که به او میدهند تا گوش کند، پوستش را میکَند و آرامش را از او میگیرد. از آقای ترامپ بگیرید که آرامش عمومی را دستکاری میکند یا یک خبر ساده یک سلبریتی یا یک حیوان مثل پاندایی که در چین آخرین نسلش است و ...؛ در نتیجه ما به سمت انتخاب میرویم. یاد میگیریم که برای ما انتخاب نکنند. وقتی به این مرحله میرسیم، گریزان از خبر میشویم.
صدیقی در عین حال به بیان ساده و صریح گفت: صبح وقتی از خواب بیدار میشویم، باید کلاهخود و لباس آهنین تنمان کنیم که بتوانیم پایمان را از خانه بیرون بگذاریم و بجنگیم با هر چیزی که علیه ماست. هوا علیه ماست، آب علیه ماست، کوه علیه ماست و ... ؛ برای چه؟! برای اینکه خودمان همهی اینها را دستکاری کردهایم. ما نمیتوانیم نفس بکشیم برای اینکه خودرویی که خودمان ساختهایم و وارد کردهایم ما را اذیت میکند. آن دانشافزایی، آن فهم و آن درک ما را به جایی رسانده که اگر میخواهیم کمتر آسیب ببینیم باید کمتر خبر بشنویم. به همین دلیل خیلیها قید فضای مجازی را زدهاند و ارتباطشان را قطع کردهاند. از آدمهای شناختهشده تا افراد عادی. برخیها حتی از موبایل استفاده نمیکنند. حتی برخی اساتید ارتباطات هم موبایل همراهشان نیست. بله اینگونه است و ما از دست خبر فرار میکنیم، برای این که همهی آن خبرها زیانبار هستند، از خبر گریزان شدن هم طبیعی است و اتفاق میافتد.
الان سانسور به معنای ریزش اطلاعات است
این روزنامهنگار باسابقه گفت: زمانی هزار سال پیش که من روزنامهنگاری را شروع کردم، سانسور به معنای ندادن اطلاعات بود؛ یعنی همان عدم دسترسی به اطلاعات. الان سانسور ریزش اطلاعات است و به شما فرصت نمیدهند اطلاعات را در مورد یک حوزه طبقهبندی کنید که در یک فرآیند به یک تحلیل برسید که به شکل کاربردی کارتان را انجام بدهید. تا میخواهید این اطلاعات را طبقهبندی کنید، اطلاعات جدیدی وارد و در عرض ۲۴ ساعت سرریز میشود و اطلاعات قبلی را باید دوباره دستکاری کنید؛ مثل اینکه در یک سیاره بزرگ در حال سرگردانی هستیم.
وی در ادامه موارد بالا یادآور شد: مصداق مواردی که گفتم را در جوامعی میتوان پیدا کرد که آزادی بیان در آنجا کمی جدیتر است. صرف نظر از اینکه آن آزادی هم کمی هدایت شده باشد. آنچه که من مطرح کردم در آن جوامع مصداق دارد، نه در جوامعی که کمتر توسعهیافته هستند و دموکراسی هنوز به طور جد در آنجا معنادار نشده است. درباره ایران هم خیلی صادق نیست چون هنوز رسانه جایگاه واقعی خود را ندارد. با صرف نظر از اینکه دسترسی به اطلاعاتمان در فضای مجازی کم نیست، اما دسترسی ما به اطلاعات واقعی کمتر است. خود این یک عامل بازدارنده برای ما میشود.
در جوامع کمتر توسعهیافته رویگردانی از خبر دلیل قویتری دارد
صدیقی با اعتقاد بر اینکه در جوامع کمتر توسعهیافته رویگردانی از خبر دلیل قویتری دارد، گفت: دلیل رویگردانی از خبر در اینگونه جوامع این است که رسانهها اطلاعرسانی نمیکنند و به دلایل عدیدهای تحت فشارهایی قرار میگیرند که دامنه و آستانهی اطلاعرسانیشان خیلی محدود است. خط قرمزهایشان زیاد است و نتیجهی آن عدم اعتماد به مخاطب و رسانههاست؛ بنابراین یکی از دلایل گریز از خبر عدم اعتماد به رسانههاست و این با جوامعی که اطلاعرسانی شفاف دارند، متفاوت است. در نتیجه رسانه وقتی مرجعیت خود را از دست میدهد دلیلی برای مراجعه به آن وجود ندارد. در این موقعیت هم کسانی که در جستجوی اطلاعاتند به فضای مجازی پناه میآورند. طبیعی و بدیعی است چون اینها رسمی نیستند، عموما نگاه تحلیلی و اتفاقی ندارند، فرصت دستکاری اطلاعات واقعی را دارند و شاید خبرهایی را هم که میدهند واقعی و درست باشد، منتهی همه آنچه را که میدهند، چیدمان درستی نیست، فرد ترجیح میدهد به آن حجم از اطلاعاتی دسترسی پیدا کند که مخاطب آن در آن فضا بیشتر است. این رویگردانی از خبر در هر جای دنیا ممکن است باشد و هر کدام میتواند دلایلی داشته باشد.
همین که از شنیدن خبر گریه نکنیم برایمان کافی است
صدیقی یادآور شد: اگر قرار باشد، خبرهایی که میشنویم خبرهای مخدوش و تلخ باشد، طبیعی است از آن رویگردان میشویم. احتمالا سراغ فضای مجازی و آن وجوه فانش میرویم که گاهی بخندیم یا اصلا نخندیم همین که گریه نکنیم، کول برای یک لقمه نان زیر آوار نماند و ... برایمان کافی است. به دنبال فضایی میرویم که نتیجه آن خبر سرمربی استقلال است که پولش را ندادند و نیامده، چیزی که تبدیل به یک خبر مهم، عمده و پیگیرانه میشود. یک ماه است این خبر تبدیل به خبر داغ شده است که ایشان میخواهد بیاید یا نه! چرا بزرگ شده است برای اینکه رسانهها به بخش تفننی اخبار که سرگرمی است، میپردازند. خبرهایی از جنس اینکه آقای علی دایی در فلان شبکه هست یا نه. آقای علی پروین بند کفشش را بسته یا نبسته. در نتیجه خبرها تنزل پیدا میکنند. حتی به خبرهایی میرسیم که از سرگرمی هم عبور کردهاند و بیشتر ابتذال است.
وقتی رسانه خبر شیرینی ندارد
صدیقی در ادامه دربارهی نقش رسانهها در انتشار و یا دروازهبانی اخبار بد، یادآور شد: وقتی شما خبر شیرینی ندارید آنچه که میبینید همین است. خبر خوب چیست؟ گوشت ارزان شده؟ یا بگوییم دورهمی مهران مدیری راه فتاد؟! به نظر شما این خبر خوبی است. یا خبر خوب این است که ما بیدغدغه پایمان را روی تراس بگذاریم و در ایوان نفس بکشیم و قدم بزنیم و ورزش کنیم؟ وقتی اینها وجود ندارد، طبیعی است پسزدگی مخاطب اتفاق میافتد. رادیو و تلویزیون ما هم آنچه که را که از بیرون و خبرهای خارجی میدهد، بیشتر تمرکزش بر روی اتفاقات بد است برای اینکه می خواهد شبیه سازی کند. انچه که در اینجا اتفاق میافتد در آنجا هم می افتد.
مردم چه زمانی با خبر آشتی میکنند؟
وی ادامه داد: مدیریت کلان جامعه و مدیریت کلان رسانه باید به جایگاه تعیینکننده و تاثیرگذار رسانههای داخلی اهمیت دهد. اگر این اتفاق بیفتد و فرصت و مجال بدهند، نیمی از این مجالی که رسانههای بینالمللی دارند، رسانههای داخلی داشته باشند، بخش قابل توجهی از آن اعتماد دوباره شکل میگیرد، رسانههای داخلی دوباره مرجعیت پیدا میکنند. همان مقداری که شخصیتهای سیاسی یا ورزشی یا علمی و ... در داخل ایران میتوانند حرفهایشان را با شبکههای برونمرزی بزنند و این خیلی عجیب است. همان مقداری که آنها می توانند با بیرون صحبت کنند، اجازه بدهند رسانههای داخلی هم صحبت کنند. که اگر همان مقدار را اجازه دهند آن اعتمادسازی برمیگردد. شک نکنید بومی کردن درک و دریافت اطلاعات با صدای ایرانی ما در اتمسفری که زندگی میکنیم، جذاب است. مخاطب ترجیح میدهد خبر را یک گوینده و روزنامهنگار ایرانی بدهد و تحلیل کند تا اینکه آن را از رسانههای خارجی بشنود.
فریدون صدیقی در پایان گفت: تنها چیزی که به ذهن من میرسد گشایش قابل تأمل و دگرباورانه روزنامهنگاران است. مسوولان روزنامهنگاران و مدیران رسانهای ما را باور کنند و به جایگاه رسانه اعتماد کنند. من تردید ندارم آنوقت آشتی با رسانههای داخلی شکل میگیرد. قرار نیست روزنامهنگاران و رسانههای ما برای خودشان خبر تولید کنند.
انتهای پیام
نظرات