بخشهای از صحبتهای یک عکاس درباره قدرت عکس در رسانه که در گفتوگو با ایسنا عنوان شد.
در سالهای اخیر بارها شاهد انتشار تصاویری بودهایم که در دنیا سر و صدای زیادی به راه انداختهاند. این تصاویر گاه باعث روشن شدن برخی حقایق شده، گاه باعث شده توجهها به یک موضوع خاص که قبلا از اهمیت خاصی برخوردار نبوده جلب شود و گاه حتی شاید تأثیر منفی داشتهاند.
با کمی جستجو در اینترنت میتوانیم نمونههای مختلفی از این تصاویر را پیدا کنیم. امروز در دنیای رسانه و ارتباطات زندگی میکنیم، شاید برای خیلی ما پیش آمده باشد که حوصله نکنیم و یک خبر یا مصاحبه طولانی را دنبال کنیم و ترجیح دهیم اطلاعات را فقط از طریق تصویر و در نهایت تیتر خبر به دست آوریم.
این امر در دنیایی که فضای مجازی در آن جولان میدهد و هر کسی به راحتی میتواند از طریق انتشار یک عکس یا ویدیو اطلاعاتی را به مردم برساند، کاملا عادی است. پس در این دنیای پست مدرن که تصویر یکی از ویژگیهای آن به شمار میآید، یک عکس یا حتی به تازگی ویدیو میتواند نفوذ بیشتری نسبت به متن اصلی خبر داشته باشد.
در هفتههای اخیر تصویری از پیکر بیجان یک کولبر نوجوان ۱۷ ساله منتشر شد. این نوجوان فرهاد خسروی نام داشت و در ارتفاعات «تته» مفقود شده بود و پیکرش در محلی به نام «گناو» پیدا شد. این نوجوان همراه «آزاد خسروی» برادر بزرگترش به عنوان کولبر به ارتفاعات «تته» رفته بود و در حین برگشت گرفتار برف و کولاک شدید شده بودند. در نهایت نیز به علت سرمای شدید جان خود را از دست داد بود.
انتشار تصویر این کولبر از دست رفته در فضای مجازی واکنشهای زیادی را در پی داشت و توجهها را به سمت کولبرها کشاند. این عکس توسط یک عکاس حرفهای به ثبت نرسیده بود و از طرفی در این سالها هنرمندان و فعالان اجتماعی و خبرنگاران زیادی به اَشکال مختلف درباره کولرها گفتهاند، ولی این تصویر توانست واکنشهای زیادی را در پی داشته باشد.
به همین منظور خبرنگار بخش تجسمی ایسنا در گفتوگویی با بابک برزویه ـ عکاس ـ نظر او را درباره قدرت عکس در کمک به انتشار و فراگیری یک خبر جویا شده است.
موضوع را با برزویه مطرح میکنیم. میگوید: در حال حاضر مدیای اطلاعرسانی کاملا تغییر کرده و انسان امروزی دیگر دنبال نوشتار نیست؛ در واقع آدمها این روزها به دنبال زبان تصویر هستند. زبان تصویر جزو زبان مشترک و گویاترین زبان جوامع بشری از دیرباز است. چه بسا که مثلا ۱۷۰۰ سال پیش در غارهای لاسکو فرانسه نقاشیهای دیواری کشیده شده که خود گویای مسائلی هستند. ما میتوانیم با یک عکس گفتاری جهتدار و تأثیرگذار داشته باشیم که شاید نتوانیم با ۱۰۰ صفحه کتاب نیز آن تأثیرگذاری را داشته باشیم.
او دربارهی تفاوت عکس معمولی با عکسی که عکاس خبری به ثبت میرساند، میگوید: ما در عکاسی خبری یک «آن» داریم که به لحظه برمیگردد. در گذشته حروفچینی خبر را انجام میدادیم و تازه فردای آن روز خبر به همراه عکس در یک پروسه ۲۴ ساعته به روی گیشه میرفت. ولی الآن با توجه به وجود فضای مجازی، انتشار خبر در لحظه صورت میگیرد و تأثیر آن نیز به همان نسبت در لحظه است. نمونه عکس نوجوان کولبر، تصویر کودک آواره سوری است که پیکر بیجانش روی ساحل افتاده بود و آب او را به آنجا آورده بود. سالها بود که گفته میشد مهاجران سوری در دریا کشته میشوند ولی کسی توجهی نمیکرد تا اینکه این عکس منتشر شد؛ البته آن عکس توسط یک عکاس حرفهای به ثبت رسیده بود ولی تأثیری مشابه به تصویر پیکر کولبر نوجوان در جوامع بشری داشت.
این عکاس ادامه میدهد: درباره کولبرها نیز بحث به همین گونه است. بارها درباره آنها گفته شده ولی تا زمانی که یک اتفاق بُلد نشود و بحث همذاتپنداری به میان نیاید، شاید اتفاقی رخ ندهد. چنین مواردی نشان میدهند که اکنون عکس و تصویر در تمام دنیا حرف اول را میزند و این امر رو به رشد است. اکنون رسانه با وجود برنامههایی مانند یوتیوب یا اینستاگرام تغییر کرده و حتی فیلم در حالی جایگزینی با عکس است؛ زیرا آنقدر که فیلم تأثیرگذار است، عکس نیست. این امر نشان میدهد که انسان امروزی عاشق داستان است و میدانیم که داستان در فیلم بیشتر از عکس مطرح است. به همین منظور میبینیم که بخش فیلم خبرگزاریهای بزرگ دنیا فعال شده است.
او کمی بیشتر درباره تأثیر عکس مربوط به پیکر کولبر نوجوان توضیح میدهد و در همین حال به بحث وظیفه کنونی عکاسان خبری در شرایطی که تأثیر عکس بیشتر شده، میپردازد. عنوان میکند: تأثیر یک عکس پوشیده نیست. مثلا تا زمانی که تصویر پیکر کولبر نوجوان منتشر نشده بود با اینکه بارها به بحث کولبرها پرداخته شده بود یا اینکه دربارهشان فیلم ساخته بودند، توجهها تا این حد معطوف آنها نبود. ولی این عکس تأثیری مشابه دهها صفحه مطلب درباره کولبرها را داشت. این تأثیرگذاری زمانی صورت گرفت که این تصویر مربوط به مرگ یک نوجوان بود، گرچه که شاید نوجوانها و جوانهای زیاد دیگری نیز از این طریق جان خود را از دست داده باشند. البته یکی دیگر از نکاتی که در تأثیرگذاری این این عکس وجود داشت، داستان آن بود؛ چراکه مردم به دنبال داستان هستند.
درواقع عکسی که به همراه خود داستان دارد مانند عکسی است که به همراه خود توضیح دارد، قاعدتا عکسی که توضیح دارد بهتر از تصویری است که هیچ توضیحی ندارد. تمامی این عکسها هویت زمانی و مکانی خود را به نوعی ارائه میدهند که در جامعه تأثیرگذار باشند و جامعه را ملتهب کنند، در حدی که گاهی انتشار آنها مانند یک کبریت در پمپ بنزین عمل میکند.
تصویر جایگزین خبر میشود؟
این سوال را از او میپرسیم و میگوید: نسل جدید خیلی اهل مطالعه نیست و دوست دارد پیام مورد نظر را به سرعت در قالب یک فیلم یا عکس دریافت کند. از طرفی مثلا در رسانهای مانند اینستاگرام زمان اطلاعرسانی را کمتر از یک دقیقه در نظر گرفتهاند؛ یعنی تحمل انسان را برای دریافت خبر یا اطلاعات بین یک دقیقه تا ۳۰ ثانیه برنامهریزی کردهاند. حال یا باید بتوانید در همان یک دقیقه پیام خود را به مخاطب ارائه دهید و تأثیر بگذارید یا اینکه ممکن است نتوانید تأثیر لازم را داشته باشید.
برزویه ادامه میدهد: تأثیر زمان در اثربخشی یک عکس مانند تأثیر نوع تیتر یک خبر است. به گونهای که مثلا حضور «ویرگول» در جملهای مانند «بخشش لازم نیست اعدامش کنید» میتواند مفهوم آن را تغییر دهد.
در حوادث اخیر، تصاویری در فضای مجازی پخش شد که در آنها مردم در چین اتوموبیلهای خود را در اتوبان متوقف کرده و در کنار آنها ایستاده بودند. گفته میشد که این حرکت در اعتراض به افزایش قیمت سوخت صورت گرفته ولی زمانی که در اینترنت سرچ میکنیم با این عنوان روبهرو میشویم که مردم به علت یک ترافیک سنگین ساعتها متوقف شدهاند.
این عکاس به الگوبرداری ایرانیها از این عکس در زمان افزایش قیمت بنزین و متوقف کردن ماشینهایشان در بزرگراهها اشاره میکند و میگوید: این حرکت در ایران الگوبرداری شد و این عکس مانند یک بمب ساعتی در کشور عمل کرد و ما به درست یا غلط از آن الگوبرداری کردیم. ولی اگر آن عکس نبود آیا چنین کاری را میکردند؟
انتهای پیام
نظرات