به گزارش ایسنا، دکتر محمدعلی وطن دوست در نشستی با عنوان «چرا فلسفه بخوانیم؟» که در دانشکده الهیات دانشگاه فردوسی مشهد برگزار شد، اظهار کرد: اگر بخواهم در مورد چیستی فلسفه مطالبی را به صورت ساده مطرح کنم موضوع آن هستیشناسی است. به طور کلی هنگامی که هستیشناسی را مطرح میکنیم در یک مثلث سه ضلعی جهانشناسی، خداشناسی و انسانشناسی خلاصه میشود.
وی ادامه داد: فیلسوف در فلسفه در مورد هستی جهان بحث میکند بنابراین اگر از یک فیلسوف سؤال شود که کوچکترین ذره سازنده ماده چیست؟ میگوید به من ربط ندارد و جزء مسائل من نیست زیرا باید از فیزیکدان سؤال کنید. پس نوع مسائل و مباحثی که در فلسفه مطرح میشود، آن مسائل کلان و کلی در مورد هستی است.
عضو هیأت علمی گروه فلسفه و حکمت اسلامی دانشگاه فردوسی مشهد، اضافه کرد: هستیشناسی فلسفی غیر از هستیشناسی فیزیکی است و یا به تعبیر امروزی هستیشناسی متافیزیکی که همان هستیشناسی فلسفی است با هستیشناسی که یک زیستشناس و یا فیزیکدان دارد، متفاوت است. آنها مسائل را جزئی بررسی میکنند و فیلسوف به صورت کلی مسائل و مباحث را مورد بررسی قرار میدهد.
تفاوت عقل تجربی و عقل تجریدی
وی عنوان کرد: اگر فلسفه را اینگونه به زبان ساده معنا کنیم آن وقت معنی فیلسوف هم به دست میآید؛ فیلسوف آن عالم و اندیشمندی است که از چنین مسائلی با ابزار عقل بحث میکند در نتیجه فیلسوف در فلسفه از ابزار عقل برهانی استفاده میکند. ما یک عقل تجربی و یک عقل تجریدی داریم، عقل تجربی همان قوه اندیشیدن است که دانشمند علوم تجربی از آن استفاده میکند بدین معنا که وقتی میگوییم فیلسوف عاقل است، کسی نمیتواند ایراد بگیرد که دانشمندان علوم تجربی عاقل نیستند، نه. بلکه نوع استفاده از عقل مختلف است.
وطن دوست بیان کرد: عقل تجربی موارد جزئی را بررسی میکند که در اصطلاح فلسفه، همان حس و تجربه است. عقل تجربی دادههای حسی را ارائه و عقل استدلالی را تبدیل به گزاره کلی و یا قانون علمی میکند. عقل تجریدی همان عقلی است که در ریاضی، منطق و فلسفه بحث میشود. بنابراین فیلسوف فردی است که با استفاده از عقل تجریدی بدون اینکه از حس و تجربه استفاده کند به واقعیتها و شناختها دست پیدا میکند. البته ممکن است در این عقل فلسفی حس و تجربه به او کمک کند و اشکال هم ندارد اما دلیل، حسی و تجربی نیست. فیلسوف از عقل تجریدی و یا عقل ریاضی استفاده میکند تا هستی را به طور کلی بشناسد.
وی در پاسخ به این سؤال مبنی بر اینکه « عقل در انسان چه نقشی دارد؟»، افزود: میدانیم که وجه امتیاز بین انسان و حیوان قوه عاقله است. این قوه عاقله نه تنها یک ادراکات کلی را به ما میدهد بلکه نسبت به دیگر قوههای ادراکی انسان هم نقش رهبر را دارد. قوای ادراکی شامل حواس ظاهری، باطنی، خیال و وهم است. در اینجا مثالی مطرح میکنم که مفهوم ادراک حسی مشخص شود؛ تا زمانی فرد یک شیء را مشاهده میکند به آن ادراک حسی میگویند؛ چراکه آن شیء جلوی فرد حاضر و قوای ادارکی و یا حواس ظاهری فرد با آن شیء در ارتباط است.
عضو هیأت علمی گروه فلسفه و حکمت اسلامی دانشگاه فردوسی مشهد، خاطرنشان کرد: زمانی که آن شیء را مشاهده نکنیم و یا از آن محیط خارج شویم همچنان تصور شیء در ذهن وجود دارد و این موضوع را در فلسفه، ادراک خیالی مینامند. تفاوت میان ادراک حسی و ادراک خیالی چیست؟ گفته میشود که در ادارک حسی حضور محسوس شرط است و باید آن شیء وجود داشته باشد و نیز بین فرد و شیء ارتباط ایجاد شود تا ادراک حسی تحقق پیدا کند، اما در ادراک خیالی حضور این محسوس شرط نیست و با نبود شیء تصویر آن را در ذهن میسازیم.
وی تصریح کرد: قوه خیال همان قوهای است که تصویرسازی ذهنی انجام میدهد و در کنار آن قوه متصرفه متخیله هم میگویند؛ به عنوان مثال فرد یک دیو را ترسیم میکند و چون دیو ندیده است از خودش تصویری میسازد. فرد آن جزئیات تصویرسازی ذهنی را از واقعیت خارجی گرفته است و مواردی مانند شاخ، دم، گوش و ... را در ذهن با هم ترکیب کرده و یک تصویر جدید برای خود ترسیم میکند. این قوه متخیله که کار آن تصویرسازی ذهنی است همان قوام و رکن هنر نام دارد.
وطن دوست اظهار کرد: هنر در تحلیل فلسفی به وسیله قوه متخیله به دست میآید، اگر این قوه خیال تحت اشراف قوه عاقله باشد، قوه عاقله ضعیف و در مقابل قوه خیال قوی میشود و این امر برای انسان نقص است. حتی ممکن است که هنرمند قهاری باشید، اما در جایی که باید به مقتضیات قوه عاقله بیاندیشید، خیال در آن دخالت میکند؛ به عنوان مثال قوه خیال به قدری بر انسان غلبه دارد که قوانین ریاضی را نمیپذیرد و به عبارتی قوه تجریدی و یا قوه ریاضی فرد ضعیف است. لذا چنین افرادی استعداد و درک درستی از خواندن ریاضی، منطق و فلسفه را ندارند.
اگر عقل فلسفی افراد تقویت شود، آنها هنرمندان خوبی خواهند شد
وی گفت: اگر عقل فلسفی فردی تقویت شود میتواند قوه خیال خود را مدیریت کند و در جای خود، هنرمند خوبی خواهد شد. زیربنای عنصر هنر و ادبیات به وسیله قوه خیال است اگر قوه عاقله فردی تقویت شده باشد خیال را در جای خود قرار میدهد. یادمان باشد خیال را نمیتوانیم حذف کنیم اما باید مدیریت شود.
عضو هیأت علمی گروه فلسفه و حکمت اسلامی دانشگاه فردوسی مشهد اظهار کرد: اگر فردی علوم عقلی مانند ریاضی، فلسفه و ... را بخواند سبب میشود که قوه عاقله آن تقویت شود و اگر قوه عاقله تقویت شود میتواند قوای ادارکی دیگر را مدیریت کند و قوه عاقله باید مواظب باشد که دیگر ادراکات از حالت افراط و تفریط خارج شوند و به حد اعتدال برسند. قوای ادارکی که گفته میشود شامل قوای نظری(قوه خیال و یا قوه واهمه) و یا قوای عملی (معراج السعاده، شهوت، غضب و عفت) است. اگر رفتار انسان تنها دست شهوت بدون کنترل عقل بیافتد، فرد به افراط و یا تفریط دچار شده است.
وی عنوان کرد: این موضوع در آموزههای دینی، رفتار جاهلانه نام دارد و اگر عقل عنان شهوت و غضب را به دست گرفت و شهوت را در جای خود مانند ازدواج به کار برد و همچنین غضب را در جای خود مانند فی سبیل الله به کار برد در اینجا عنوان افراط و تفریط وجود نخواهد داشت.
یکی از راهکارهای عملی اجتناب از گناه، کنترل قوه خیال است
وطن دوست تصریح کرد: ما در سیر و سلوک اخلاقی مبحثی داریم، ریشه بسیاری از گناهان، فکر گناه است زیرا تا زمانی که انسان فکر گناه نکند محرک رفتن به سمت آن نمیشود. تا فکر به گناه نباشد، سیر به گناه معنا ندارد. امام خمینی (ره) و دیگر عرفا در عرفان عملی و نظری بحثی دارند که میگویند «یکی از راهکارهای عملی اجتناب از گناه و معصیت، کنترل قوه خیال است». اگر قوه خیال کنترل نشود فرد نقش پرندهای را بازی میکند که هر لحظه از این شاخه به آن شاخه میپرد و به عبارت دیگر فکر گناه به او هجوم میآورد و زمینه افتادن در گناه برای فرد فراهم میشود.
وی خاطر نشان کرد: اگر قوه خیال خود را کنترل کنید تمرکز فرد افزایش پیدا میکند و در انجام بسیاری از فعالیتهای روزمره متمرکزتر خواهد بود. بنابراین نتیجه کنترل خیال، ایجاد تمرکز است و نتیجه ایجاد تمرکز دوری از افکار پریشان و یا افکار گناه است در نتیجه فرد به طهارت میرسد. اگر قوه عاقله در فردی تقویت شود قوه خیال در او کنترل میشود و از تمرکز بالاتری برخوردار است.
عالمهایی داریم که جاهل هستند
عضو هیأت علمی گروه فلسفه و حکمت اسلامی دانشگاه فردوسی مشهد، بیان کرد: البته باید دقت کنیم که هر کسی فلسفه میخواند فرد خوبی است؟، نه. این موضوع به این معناست که در فردی که فلسفه میخواند ابزار عقل در او تقویت میشود اما آیا اینکه فرد از آن ابزار عقل تقویت شده استفاده میکند یا خیر مسئله دیگری است. لذا چه بسا ما عالمهایی داریم که جاهل هستند.
وی با بیان اینکه « اگر قوه عاقله تقویت شود قوه وهم هم کنترل میشود»، گفت: کار قوه وهم چیست؟ قوه وهم مبانی جزئی را درک میکند؛ به عنوان مثال ترسی که به مورد خاصی تعلق بگیرد؛ مثلا فردی که از فلان قبرستان خاص و یا از فلان خانه تاریک میترسد و این کار واهمه است. یک بدبختیای که قوه واهمه دارد این است که همیشه جلوی قوه عاقله سنگ میاندازد. زمانی که قوه واهمه تقویت شود در مقابل قوه عاقله ضعیف و زندگی انسان را تحت الشعاع قرار میدهد.
وطن دوست در خصوص راهکار مقابله با قوه واهمه، اضافه کرد: دو راهکار علمی و عملی وجود دارد؛ راهکار علمی تقویت عقل استدلالی است و با خواندن علوم عقلی مانند ریاضی، هندسه، فلسفه و منطق تقویت میشود. راهکار عملی این است که از انجام کارهای بد دوری کنیم و تمرکز خود را افزایش دهیم. دو تمرین برای تمرکز وجود دارد؛ اول اینکه فرد از عدد 100 به صورت معکوس تا عدد یک شمارش کند و تمرین دیگر تمرکز این است که فرد در ذهن یک شیء را تصور و به آن نگاه کند.
عضو هیأت علمی گروه فلسفه و حکمت اسلامی دانشگاه فردوسی مشهد، در رابطه با نقش علوم فلسفی در اعتقادات دینی، عنوان کرد: بسیاری از مبانی و قواعد فلسفی در پاسخ به شبهات دینی به کار میآید، قواعد عقلی کمک میکند انسان بتواند به بسیاری از شبهات اعتقادی هم خود پاسخ بگوید و هم کمک برساند که دیگران به آنها پاسخ دهند.
انتهای پیام
نظرات