این نویسنده در گفتوگو با ایسنا، درباره کارآیی و تأثیر ادبیات در نقد اجتماعی و سیاسی جامعه، اظهار کرد: به نظر من ادبیات با مسائل جامعه ارتباط تنگانگی دارد؛ یعنی حتی اگر نویسندهای رئال هم کار نکند، باز هم خوراک فکریاش که از جامعه تغذیه میشود در آثارش تأثیر میگذارد و نگرش نویسنده را نسبت به جامعه خودش نشان میدهد که این آثار میتوانند انتقادآمیز باشند.
او افزود: برخی از نویسندگان هم ممکن است فقط به تأیید شرایطی که از دیدگاه خودشان مثبت است بپردازند. اما باقی نویسندهها حتماً نقدهایی دارند و انتقاداتشان را در متنهایشان بیان میکنند.
میرقدیری با بیان اینکه حتماً سانسور در میزان نقد به میزان زیادی تأثیرگذار است، درباره محدودیتهای موجود برای نقد جامعه نیز گفت: این محدودیتها در اینکه نگذارد نویسنده آنچه را میخواهد بنویسد، تأثیرگذار است. همچنین من فکر میکنم که برخی از گرایشها به آثار نوپرداز نویسندگان خارجی و کلاسهایی که نویسندگان جوان میروند در فکر، نوع نگاه و اندیشه نویسندگان تأثیرگذار است و آنها را از مسائل جامعه دور میکند.
نویسنده «شناس»، «خانه آرا» و «روی لبهاشان خنده بود» سپس ادامه داد: نویسنده باید دانش و اطلاعات لازم برای متن را بهخوبی بداند و علاوه بر داشتن تخیل باید اطلاعات خوبی هم داشته باشد، ولی این دانش گاهی کاربردهای دیگری هم پیدا میکند؛ اینکه نویسنده تلاش کند تا راهکارهایی پیدا کند برای اینکه این سانسورها را دور بزند و بتواند آنچه را میخواهد مطرح کند. البته اطلاعات لازم درباره جامعه خودش را هم باید داشته باشد.
محبوبه میرقدیری با اشاره به اینکه ادبیات در رخدادهای مختلف تاریخ ایران و جهان تأثیر زیادی داشته است، به بیان مثالهایی از آن پرداخت و گفت: من همیشه سرراستترین مثالی که میزنم «کلبه عمو تم»، و زندگی سیاهان در آثار فاکنر و همچنین نویسندههای دیگر است. اگر واقعاً میخواهیم تاریخ واقعی یک کشور را بخوانیم و بدانیم در یک بازه زمانی، آن کشور چه وضعیتی داشته است، باید داستانهایی را که درباره آن مقطع نوشته شده است مطالعه کنیم. مثلاً اگر میخواهیم درباره حکومت رایش سوم یا هیتلر در آلمان و وضعیت مردم آن زمان چیزی بدانیم حتماً باید آثار هاینریش بل را بخوانیم. در کشور خودمان هم اوضاع زندگی حاشیهنشینها و مهاجرت روستاییها به شهر در آثار محمود دولتآبادی و جنبشهای کارگری در کارهای احمد محمود مشهود است.
انتهای پیام
نظرات