انقلابی حسینی به رهبری امام خمینی (ره) که ریشه در نهضت عاشورا داشت و انتقال لحظه لحظه جلوههای شورانگیز آن به آیندگان از عهده قلم و بیان خارج است اما دانستن این حقیقت رفع مسئولیت نمیکند و در وسع توان باید کوشید تا یادها و خاطرات انقلاب و دلاور مردانمان زنده بماند.
سالهای مبارزه مردم ایران با حکومت پهلوی با فرار و نشیبهای بسیاری همراه بود و مردم ایران به ویژه جوانان و نوجوانان، نقش بسزایی در پیروزی جریان ارزشمند انقلاب شکوهمند اسلامی داشتند.
جوانانی که جوانمردانه پا به عرصه مبارزه گذاشتند و لحظهای رهبر و مقتدای خود را تنها نگذاشتند و از هیچ چیز و هیچ کس نترسیدند و تنها به پیروزی در مبارزه فی سبیل الله و جهاد برای اعتلای ایران و اسلام فکر میکردند.
به گزارش ایسنا، شهید «سیدرضا دیباج» در سال ۱۳۲۷ در خانواده مذهبی و روحانی در همدان متولد شد و پس از طی مراحل طفولیت و تحصیل در دبستان علمی همدان از دوران دبیرستان فعالیتهای سیاسی خود را آغاز کرد.
سیدرضا از اوایل جوانی سعی در تقویت روحیه خود از منبع سرشار الهی به منظور کسب مدارج عالیه کرد و از هیچ کوششی در جهت تقویت آن کوتاهی نکرد، به طوریکه در ابتدای کودکی در بین مدارس دولتی به کمک پدرش که شخصی الهی و روحانی بود، مدرسه علمی را که در آن زمان تحت مدیریت مذهبی در بین سایر مدارس برخوردار بود، انتخاب و در کنار تربیت خانوادگی به کسب اخلاق و تهذیب نفس و مبارزه با القا هرگونه فرهنگ منحط منحرفی که انسان را از مسیر الهی خارج میکند، پرداخت.
طی سالهای ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۷ که برای شکلگیری نهضت شکوهمند اسلامی مقطع سرنوشت سازی بود، سید رضا با اعتقادات راسخ با مجاهدتهای مبارز اصیل آن زمان یعنی روح الله موسوی خمینی (ره) در تبیین حکومت اسلامی و ولایت فقیه آشنا شد.
مطالعات خود را گسترش داد و با همراهی دوستانش به مطالعه کتب نفیس و معتبر در سطح وسیع و خلاصه کردن آنها میپرداخت به طوریکه پس از مدتی توانست متون عربی و انگلیسی را به راحتی ترجمه، تایپ و در اختیار دیگران قرار دهد.
علاوه بر انتقال دانستههای خود به دوستان و همکلاسیهایش، اقدام به مشارکت و همراهی در ایجاد یک هسته مبارزاتی در قالب تشکیل جلسات منظم در سطح همدان کرد و با برگزاری کلاسهای آموزش انگلیسی و عربی در دوران تحصیل برای هم قطاران خود و تشکیل گروههای مطالعاتی، علمی و نمایشی (تئاتر) برای رسیدن به اهداف پیدا و پنهان خود بسیار کوشید.
قسمتی از این جلسات ضبط نمایشنامههایی بود که مستمعین ۳۰ الی ۲۰ دقیقه به آن گوش فرامی دادند و رضا سعی میکرد در آن به روشهای مختلف، رژیم ستمشاهی را رسوا کرده و اذهان را نسبت به جنایات و ظلم طاغوتی آشنا کند و برخی مواقع با افشاگری و سخنرانی خود به این محافل رونق خاصی میبخشید.
همچنین در آن موقع که نام فلسطین بارقه امیدی برای جوانان سلحشور و مردم مستضعف بود، اخبار رادیو فلسطین را گوش میداد و کتابهایی که درباره جنبشهای آزادیبخش آمریکا، شوروی و ضد صهیونیستی بود را ترجمه و آنها را در اختیار دوستان قرار میداد.
سیدرضا پس از اخذ دیپلم ریاضی در سال ۴۷ در رشته روانشناسی دانشگاه شیراز پذیرفته شد. او که همواره خود را در دریای متلاطم اسلام شناور میدید لحظهای از شوق کسب مفاهیم اصیل اسلامی و انقلابی خسته نمیشد، بنابراین به نظرش رسید که با روحانیت مبارز آن زمان ارتباط پیدا کند که علاوه بر شرکت در مسجد و استماع سخنان شهید محراب آیت الله دستغیب، به روشهای مختلف با آیت الله حائری شیرازی و آیت الله انصاری شیرازی مرتبط شد و بدین وسیله ارتباط بسیار قوی و نزدیکی را با ایشان برقرار کرد، به طوریکه ایشان به وی بسیار علاقمند شده بودند و دائماً او را به عنوان یک دانشجوی مبارز، متقی، سالم و در عین حال بی آلایش خطاب میکردند.
سیدرضا بسیار با تقوا و با ایمان بود به طوریکه در هنگام نماز چه در دانشگاه و چه در خارج از محیط دانشگاه، دیگران او را امام جماعت خود انتخاب میکردند. او بسیار صبور، نجیب و آرام بود و آشنایی به مسائل فرهنگی و مطالعه کتب مختلف و معاشرت با بزرگان را بسیار دوست داشت و سعی میکرد حداکثر استفاده را از آنان ببرد. احترام به پدر و مادر و ابراز محبت به آنان را وظیفه خود میدانست. در ساده زیستی و نداشتن تشریفات در زندگی نمونه بود و همواره مقاومت و پایداری در مقابل شدائد و سختیها را در خود تمرین و تقویت میکرد.
ایمان و اعتقاد کامل به امام خمینی (ره)، تبلیغ افکار و منش مبارزاتی وی در مواجه با ابر قدرتها و طاغوتهای زمان، تکثیر و پخش اعلامیهها و سخنان و بیانیههای حضرت امام (ره) از دیگر فعالیتهای سیدرضا بود.
در سال ۵۱ و در شرایطی که فعالیتهای مبارزاتی آنان به اوج خود رسیده بود ساواک هسته مربوطه را شناسایی و افراد را یکی پس از دیگری در شیراز دستگیر میکرد و به دنبال آن سیدرضا در ظهر، تیر ماه ۵۱ در منزل پدرش در همدان دستگیر و بلافاصله به شیراز محل فعالیت آنان انتقال داده شد.
از آنجا که ساواک در شیراز و همدان مدرکی علیه او به دست نیاورد، برای اقرار و افشای فعالیتهایش او را به شدت مورد حمله قرار داد و تحت سختترین شکنجهها قرار داد.
پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی طی مدارک به دست آمده معلوم شد که سیدرضا پس از حدود یک ماه از دستگیری در زندان عادل آباد شیراز در اثر حملات وحشیانه در زیر شکنجههای مداوم به شهادت رسیده و جسد او به ساواک تهران منتقل و به صورت مخفیانه در قطعه ۳۳، بهشت زهرا به خاک سپرده میشود.
انتهای پیام
دبیر: زهرا حبیب پور
نظرات