بهرام کلهرنیا، هنرمند گرافیستی است که فعالیتهای آکادمیک متعددی در کارنامه کاری خود دارد. او به مناسبت روز دانشجو در گفتوگویی با ایسنا شرکت کرده و درباره سیستم آموزشی دانشگاهها و دانشجویان رشته هنر، اظهار میکند: روند تدریجی تغییرات که در دانشکدههای هنر رو به کاستی بوده است، به شکل جدی احساس کردم. این حرفی است که هر ترم درسی از زبان معلمان شنیده میشود که حیف دانشجویان گذشته. نظام آموزشی در انتخاب دانشجویان مطلقا رفتار حرفهای ندارد و در یک رویکرد پرخطا هرکس که از راه رسید را به عنوان یک داوطلب آموزشی روانه دانشگاه کرد.
او ادامه میدهد: پیشفرض من این است هر کس وارد دانشگاه میشود فردی با لیاقتهای انسانی مناسب است اما تناسب آنها با رشته خاص مورد بیمهری قرار گرفته است. دانشجویانی را وارد رشته هنر میکنند که ممکن است شیمیدان یا پزشک خوبی شوند. متاسفانه رشته هنر را همه دستکم میگیرند؛ در حالی که آموزش هنر، سختترین آموزشها است. من شاید در بین دانشجویان یک مقطع، یک نفر را میشناسم که قابلیت تبدیل شدن به یک طراح متوسط را دارد و این خیلی دردناک است.
این طراح گرافیک اظهار میکند: دانشجویان وقتی وارد دانشگاه میشوند یک مسوولیت مدنی رخ داده، آنها باید بر اساس یک برنامه وارد دانشگاه شوند؛ باید زیرساختهای مناسب در دانشگاه وجود داشته باشد اما هیچکدام از اینها سرجای خودشان نیست.
او با بیان اینکه فیلتر کنکور برداشته شده، در ادامه میگوید: دانشجو وقتی وارد دانشگاه میشود عواملی برای رشد او وجود ندارد. استاد چون سواد ندارد به دانشجو امتیاز میدهد؛ دانشجو هم درباره جایگاهش نمیداند و در این زمینه به استادش اعتماد میکند. پس از فارغالتحصیلی دانشجویان شاید جامعه انتظار یک آدم حرفهای را بکشد. چند درصد افراد متناسب با توانشان در یک جایگاه شغلی حضور دارند؟ من با صدای بلند میگویم صفر درصد آنها.
کلهرنیا با گله ادامه میدهد: امروز مُهرسازها، سازندگان کارت عروسی و ... طراح گرافیک شدهاند. از این نادرستتر چه میخواهیم؟ چیزی که این میان ارزش ندارد، طراحی گرافیک است.
او بیان میکند: ما یک آدم را که سالم بوده، با مدیریت غلط فاسد و روانه جامعه میکنیم که ایجاد تورم اجتماعی و فرهنگی میکند. یک نفر با آرزوها و خواستههای زیاد که حق هم دارد آرزو داشته باشد، چون وارد نظام بیمار میشود و کاری بلد نیست به یک عنصر فاسد اجتماعی تبدیل میشود. مقصر کیست؟ نبود برنامه!
کلهرنیا در ادامه اظهار میکند: در خود نظام دانشگاهی تجهیزات و کارگاه نیست و استاد حرف مفت میزند و دانشجو به خانه میرود. این، بحران آموزشی به وجود میآورد. دانشگاه بوفه خوب ایجاد میکند که دانشجو قهوهاش را بخورد با این حال در کتابخانه دانشگاه چه کسی است؟ کتابدار و موش.
این هنرمند اضافه میکند: پایاننامههای دانشگاه را به این اسم که جا ندارند، خمیر میکنند. این یک بیحرمتی است. من دانشجو را سرزنش نمیکنم. او خواسته منطقی و هدف و آرزو ندارد، او کتاب نمیخواند و موسیقی گوش نمیکند و انگیزههای انسانی برای رشد و توسعه ندارد و به فانتزیهای غلط و پرخطا مشغول است. نظام دانشگاه برای اینکه زمانهای تهی را پر کند خودش را به خفت میاندازد. متاسفانه با بحران آموزشی روبرو هستیم و در این بحران دیگر روز دانشجویی وجود ندارد.
او همچنین میگوید: متاسفانه فارغالتحصیلان دکتری هنر از در و دیوار میریزند؛ زیرا دانشگاه بدون مسوولیت پول گرفته که دانشجو بیرون بدهد.
کلهرنیا درباره راهحل برون رفت از بحرانی که از آن سخن گفته به «پیدا کردن یک گروه برحق که برنامهریزی آموزشی انجام بدهند» اشاره میکند و میگوید: ما به دانشجوها دروغ میگوییم و آنها را بازی میدهیم؛ این در حالی است که این نظام قابلیت اصلاح دارد البته بحران به وجود میآید، زیرا یک دکان غلط را به راحتی نمیتوان بست. ما سرزمین پرنخبهای هستیم و باید در میان آرتیستها جستوجو کنیم و مدرس بیابیم.
انتهای پیام
نظرات