به گزارش ایسنا،او که نمایش خود را پنجشنبه؛ یکم شهریورماه به صحنه میبرد، در گفتگویی درباره داستان این نمایش گفت: «سیهموی و جلالی» بر اساس داستانی واقعی که قدمتی صد ساله دارد، آماده شده است. جلالی از ولایت غور بود و سیهموی از ولایت بادغیس. در آن دوران این دو ولایت تحت حکمرانی هرات بودهاند. جلالی به هرات رفته بود که شبی خواب یک دختر سیهموی را میبیند که او را به خود میخواند. او از خواب بیدار میشود و درس و ... را رها میکند و همهجا به دنبال او میگردد و او را مییابد اما پدر و مادرش با این وصلت مخالفت میکنند و او را به ولایات دیگر همچون سمرقند، کابل، بخارا و ... میفرستد تا زیبارویان عالم را ببیند و عشق سیهموی از سرش بیفتد. جلالی هرچه سفر میکند، عشقش بیشتر میشود و دوبیتیهایی در وصف سیهموی میسراید که در میان مردم، بسیار مطرح میشود و مورد استقبال قرار میگیرد. وقتی جلالی از سفر بازمیگردد، خانوادهها راضی میشوند که این دو نفر با هم ازدواج کنند اما ۹ ماه بعد از این ازدواج، جلالی به دلیل بیماریهایی که در طی سفر به آنها مبتلا شده بود، از دنیا میرود. سیهموی که باردار بود، پسری به دنیا میآورد. فرزند جلالی بزرگ میشود و در دانشگاه کابل، در رشته ادبیات دری تحصیل میکند. او تلاش میکند دوبیتیهای پدرش را جمعآوری کند اما متاسفانه در یک سانحه هوایی کشته میشود. در جریان تحقیقاتمان روی این داستان، دریافتیم که یکی از نوادگان جلالی زنده است و در ولایت غور زندگی میکند اما چون این ولایت ناامن است و طالبان مسیرها را بسته است، نتوانستیم نزد او برویم و با او گفتوگو داشته باشیم.
کارگردان «سیهموی و جلالی» درباره تکنیک استفاده شده در این نمایش، گفت: ما از عروسک نخی استفاده کردیم. پیش از این در افغانستان در هیچ تئاتری از عروسک نخی استفاده نکرده بودند و ما برای اولین بار با این شیوه نمایش خود را آماده کردیم که واقعا برای خود ما یک چالش محسوب میشد و کار بسیار دشواری بود چون به افرادی که با این شیوه کار کرده باشند، دسترسی نداشتیم تا اطلاعات لازم را کسب کنیم. در واقع ریسک کردیم. البته عروسکهای نمایش را فاطمه آیریک ساخته است و این کار را در زمان برگزاری دوره قبلی جشنواره که به ایران آمده بودیم، آموخت. او حدود سه ماه در ایران ماند و عروسکسازی را از آقای غریبپور آموخت. به همین دلیل بود که روی عروسک نخی کار کردیم.
وی در ادامه افزود: اما افرادی که بتوانند عروسکگردانی انجام دهند و این کار را بلد باشند، نداشتیم چون در دانشگاه کابل، تئاتر عروسکی آموزش داده نمیشود. ما از میان فارغالتحصیلان تئاتر، تعدادی را انتخاب کردیم و به آنها آموزش دادیم. سپس تمرین را آغاز کردیم به اجرا رسیدیم.
در ادامه کاوه آیریک شرایط اجرای تئاتر در افغانستان را دشوار توصیف کرد و گفت: چون سالنی در اختیار نداشتیم، ناچار شدیم تمرین نمایش «سیهموی و جلالی» را در یک اتاق بسیار کوچک و با دکوری بسیار کوچکتر انجام دهیم. سپس برای اینکه به اجرای نهایی برسیم، در فضای باز دکور زدیم و اعضای گروه در زمستان و زیر باد و باران نمایش را اجرا کردند. وقتی کار کاملا آماده شد، از دانشگاه کابل که سالن تئاتر خوبی دارد، حدود سه بار تقاضا کردیم امکانی برای اجرای نمایش فراهم کنند تا هم دانشجویان با یک کار جدید و تازه آشنا شوند و هم تبادل تجربه اتفاق بیفتد اما متاسفانه این دانشگاه قبول نکرد. سپس نمایش را در سالنی اجرا کردیم که اصلا مناسب تئاتر نبود، نه میشد صدا را کنترل کرد و نه نور را! ناچار شدیم روی پنجرهها پرده بزنیم و نمایش را اجرا کنیم. حتی در سالنهای ورزشی نمایش را اجرا کردیم!
وی در ادامه افزود: در افغانستان هرچه بیشتر کار کنید، به جای اینکه شما را تشویق کنند، جلوی کار شما را میگیرند. هر سال این مشکل شدیدتر میشود. درحالیکه رشد تئاتر، به نفع همه است؛ چه دانشجویی که در زمینه تئاتر تحصیل میکند و اگر تئاتر رشد کند، راحتتر میتواند مخاطبان خود را پیدا کند و چه مردم جامعه. وقتی با این شرایط میبینید امکانات در اختیار گروههای تئاتر قرار نمیگیرد، فکر میکنید شاید مسائل قومیتی هم در این زمینه دخیل هستند. البته امیدوارم این مسائل به خاطر سیاستهای دانشگاه و یا وزارتخانهها باشد.
کارگردان «شیرین» امنیت در افغانستان را بسیار پایین دانست و گفت: داخل افغانستان هیچ جایی امن نیست! نه مسجد امن است، نه یک آموزشگاه علمی و نه یک سالن تئاتر. هر روز عملیات انتحاری اتفاق میافتد. سه یا چهار روز قبل در یک مرکز آموزشی که حدود پانصد نفر در آن به آموختن نکات کنکور مشغول بودند، فردی خود را منفجر کرد و حدود ۱۲۰ نوجوان که میخواستند کنکور شرکت کنند و وارد دانشگاه شوند، کشته شدند! انگار هیچکس نمیتوانند کاری کنند و مردم پناهگاهی ندارند. خود ما زمانی که «سیهموی و جلالی» برای اجرا آماده شد، مردم را برای دیدن نمایش دعوت کرده بودیم اما دقیقا یک روز مانده به اجرا، در کابل هفت عملیات انتحاری هم زمان صورت گرفت که ناچار شدیم اجرای خودمان را حدود یک ماه به تعویق بیندازیم و با دلهره منتظر بمانیم تا شرایط آرام شود و بتوانیم نمایش خود را اجرا کنیم.
وی در ادامه افزود: وقتی هم که نمایش را به اجرا میرسانیم، نمیتوانیم به صورت عمومی اعلام کنیم تا مخاطبان برای دیدن نمایش بیایند بلکه باید از طریق فضاهای مجازی، مخاطبان را مشخص کنیم و با توجه به شناختی که از آنها داریم برای دیدن نمایش دعوتشان کنیم! چون هر مکانی که تجمع در آن وجود داشته باشد، خطر عملیات انتحاری وجود دارد. واقعا در این شرایط و با توجه به حمایتهای دولتیای که وجود ندارد، کار کردن بسیار دشوار است.
او اضافه کرد: ناچاریم تئاتر را در کمپها و مکاتب و فضای باز اجرا کنیم. سال گذشته با کودکانی که از ولایتهای مختلف مهاجرت کرده بودند و در حاشیه شهر زندگی میکردند، تئاتر کار کردیم. این افراد به کمترین امکانات زندگی دسترسی ندارند. آنها حق تحصیل ندارند دو از خدمات اجتماعی بیبهرهاند. در کنار آموزش تئاتر، از تکنیکهای تئاتر درمانی برای بهبود روحیه و به وجود آوردن اعتمادبهنفس کودکان استفاده کردیم. بعد از چند ماه از گذشت این دورهها، دیدم برخی از کودکانی که تئاتر کار کرده بودند، صفحههای مجازی برای خود درست کرده بودند و در این صفحهها درباره خودشان نوشته بودند: «هنرمند» یا «بازیگر تئاتر» این مساله برای کودکی که در اردوگاه زندگی میکند و هیچ امیدی ندارد، یک معجزه است که میتواند به آنها امید دهد.
آیریک خاطرنشان کرد: شاید نتوان با تئاتر دنیا را تغییر داد اما میتوان به آدمها، دنیایی انسانیتر نشان داد و شاید بتوان مردم را تغییر داد. داستان «سیهموی و جلالی» داستانی عاشقانه از افغانستانی است که این روزها صدر خبرهای سیاه دنیا است؛ تنها از جنگ، انتحار، خشونت علیه زنان و اطفال و ... میشنوید شاید شنیدن این داستان عاشقانه از مردمی که برای آنها عشق بسیار اهمیت داشته است، بتواند روحیات مردم امروز را تغییر دهد.
نمایش "سیه موی و جلالی" روز پنجشنبه یکم شهریور ماه در دو نوبت؛ ۱۸ و ۲۰ در تالار "حافظ" به صحنه میرود.
انتهای پیام
نظرات