به گزارش ایسنا، با استقبال خوانندگان از این کتاب، "نشر نو" در جریان رویداد نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران فروش چاپ دوم آن را آغاز کرد.
در این کتاب اسماعیل یغمایی، باستانشناس پیشکسوت برای نخستینبار به نگارش خاطرات باستان شناسی خود پرداخته است. خاطرات «گیسوان هزار ساله» فقط کارشناسان، پژوهشگران و علاقمندان باستانشناسی را مخاطب قرار نمی دهد، بلکه عموم خوانندگان ارتباط صمیمیای با قلم روان و داستان گویی شیرین او پیدا می کنند.
کتابِ اسماعیل یغمایی که راهی طولانی در کاوش محوطههای تاریخی ایران پیموده، از مجموعه «یادها و خاطرهها» در انتشارات «فرهنگ نشر نو» است که به همت محمدرضا جعفری منتشر شده است.
در این کتاب خاطرات یغمایی با عنوانهای «کارگاه III. گور I»، «یادداشتی زیر نور زرد فانوس»، «مرده گمشده»، «گیسوان هزارساله»، «در سوگ سنگ سیاه»، «رنگ خون»، «شکست»، «برهکشون» و «اشک ایشتار» منتشر شده است. این کتاب در ۲۳۰ صفحه و به قیمت ۲۵ هزار تومان منتشر شده است.
یغمایی در معرفی خودش مینویسد: «بچه خیابان ژاله تهران هستم، چهارراه آب سردار، اما رگ و ریشهام از خور (خور و بیابانک از توابع استان اصفهان) است. روستایی که زمانی محقر و کوچک بود با آبی شور و چند درخت نخل. با پدر و مادری کوچیده به تهران. ابتدایی و دیپلم طبیعی را از دبستان و دبیرستان ۱۵ بهمن گرفتم.(۱۳۳۷) و به گفتهی امروزیها کارشناسی ارشد را از دانشکدهی باستان شناسی و هنر تهران. پس از کارشناسی و مدتها سرگردانی سرانجام لولهکش ادارهی باستان شناسی فوت کرد و با سفارش زنده یاد دکتر نگهبان ردیف حقوقش را به من دادند. این طوری شد که از سال ۱۳۴۶ نخستین بار با دکتر نگهبان کلنگ به دست راهی بیابان شدم. راهی که تا امروز به درازا کشیده است اما هنوز آن دانشجوی ۶۰-۷۰ سال پیش هستم و سخت دلبستهی خاک.»
بعضی از خاطرات او تصویری واضح و دقیق از وضعیت کاوش و کشف آثار تاریخی، در روزهای انقلاب و سالهای جنگ را نشان میدهد. سالهای سختی که مشکلات جنگ و بینظمی روزهای انقلاب مجالی برای باستان پژوهی و میراث فرهنگی نمیگذاشت ولی یغمایی و همکارانش از معدود افرادی هستند که در آن شرایط اجتماعی و سیاسی همچنان علاقمندانه در کاوش و حفظ آثار تاریخی ایران سماجت میکردند.
خاطرات او نشان از رازهایی در باستان شناسی دارد که ما نمیدانیم. به قول نویسنده:«خاک مادهٔ شگفتانگیزی است و باستانشناسی دنیای شگفتانگیز دیگری که سر و کارش با این ماده است. وقتی به یک تپهٔ باستانی کلنگ میزنی یا خاک یک معبد چند هزار ساله را زیر و رو میکنی یا به استخوانهای پوسیدهٔ یک خاکسپردهٔ پنج شش هزار ساله دست میزنی تازه آغاز کار است و راهیابی به راز و رمز این دستیافتهها و آگاهی از چون و چراها، باورها، پیروزیها و شکستها و بسیاری دیگر سخت دشوار است و گاه ناممکن. این است که بیشتر باستانشناسها فقط به یک تاریخگذاری میپردازند و بس. جدا از کاوش رویدادهای وابسته به آن غیر منتظره و باورنکردنی و گاه بسیار تاسف برانگیز است.»
اسماعیل یغمایی، باستانشناس و شاگرد پدر باستانشناسی ایران «عزتالله نگهبان» است. او در معرفی کوتاه خود روی جلد کتاب آورده است: «بچهی خیابان ژالهی تهران هستم. چهارراه آب سردار، اما رگ و ریشهام از خور است. روستایی که زمانی محقر و کوچک بود با آبی شور و چند درخت نخل. با پدر و مادری کوچیده به تهران. ابتدایی و دیپلم طبیعی را از دبستان و دبیرستان ۱۵ بهمن گرفتم (۱۳۳۷) و به گفتهی امروزیها کارشناسی و ارشد را از دانشکدهی باستانشناسی و هنر دانشگاه تهران.
انتهای پیام
نظرات