این داستاننویس در گفتوگو با ایسنا درباره ارزیابیاش از نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران اظهار کرد: به نظرم نمایشگاه کتاب تهران هم مثل تقریباً همهی آنچه در عرصهی فرهنگ ایران میگذرد، بهشدت تحت تاثیر موضوع حق مالکیت یا همان کپیرایت است. شاید اگر همان ۳۰ سال پیش، ما هم معاهدهی برن را امضا میکردیم، حالا نمایشگاه بهتری داشتیم. نمایشگاهی که واقعا نمایشگاه باشد، نه حراجی بزرگ کتاب. واقعیت این است که در طول این سه دهه، نمایشگاه کاملا جای خودش را پیدا کرده است و میتوان آن را نوروز ناشران دانست. اما البته به عنوان فرصتی برای پسانداز یا به عبارت بهتر، دوپینگ مالی که کمک میکند سال را بگذرانند و برای نمایشگاه سال بعد آماده شوند. یعنی، این حراجی بزرگ به طور غیرمستقیم، تجارت کتاب در ۳۵۵ روز دیگر سال را تحت تاثیر قرار میدهد.
او افزود: البته وزارت ارشاد با طرحهای فروش فصلی توانسته است تا حدودی این مشکل را کاهش دهد. اما باید مراقب باشیم که کتاب به یک کالای نمایشگاهی تبدیل شود. کتاب کالای فروشگاهی است که باید در تمام ایام سال مورد توجه قرار گیرد. ولی وجود نمایشگاه و بنهایی که در ایام برگزاریاش توزیع میشود سبب شده خیلی از ما سالی یک بار سراغش برویم. آن هم به صورت عرضهی مستقیم و با تخفیف و بن. با این وصف، تکلیف کتابفروشیهای مستقل چه میشود؟ یا حتی فروشگاههایی مثل شهر کتاب؟ کتابفروشیهای محلی یا آنها که فقط کتابفروشیاند و به نشری وابسته نیستند، عملا در حال منقرض شدن هستند و باید فکری به حالشان بشود.
محمدی سپس درباره نقدهایی که به شکل اجرای نمایشگاه کتاب وارد است بیان کرد: از نظر شکل اجرا، جابهجاییهای متناوب محل برگزاری نمایشگاه شاید بیش از هر چیزی به چشم بیاید. از ۱۲ دورهی پیش، یعنی دورهی بیستم که نمایشگاه از محل دائمی نمایشگاههای تهران به مصلی منتقل شد، همواره این بحث مطرح بوده است. ابتدا باغ کتاب مطرح بود. خوب یادم است که کلنگ احداث باغ کتاب تهران در تپههای عباسآباد، اصولا با این انگیزه و علت به زمین زده شد و مسئولان وقت وعده دادند جایی را احداث خواهند کرد که مشکل محل نمایشگاه را برای همیشه حل میکند. جالب است که حالا بعد از افتتاح باغ کتاب، میگویند مناسب این کار نیست. بعد از آن، مشکلات مصلی باعث شد نمایشگاه را به بیابانهای جنوب پایتخت یعنی شهر آفتاب منتقل کنند که از ابتدا هم معلوم بود تاثیر منفی خواهد داشت. این مسیر طولانی با اتکا به فقط یک خط مترو برای آدمهایی که با دستهای پر و باری به سنگینی کتاب میخواهند برگردند، گرما و شلوغی و کمبود امکانات و... خلاصه مسئولان هم احتمالا فهمیدند که ادامهی کار در شهر آفتاب، نمایشگاه را از رونق خواهند انداخت. و حالا یک بار دیگر مصلی، بدون پارکینگ، در فضایی کوچک و با سقفی که آب میدهد و... کاش اهالی ارشاد و شهرداری یک بار برای همیشه این موضوع را به صورت ریشهای حل میکردند.
این نویسنده در ادامه متذکر شد: گذشته از اینها، نمایشگاه فوقالعاده پرسروصدا و شلوغ است. آنقدر غرفههای متفرقه، از فروش بستنی و ساندویچ گرفته تا اینترنت و اسباببازی زیادند که صورت محوطهی مصلی هیچ شباهتی به نمایشگاه کتاب ندارد. آلودگی صوتی ناشی از فعالیت رادیو نمایشگاه، فروشندگان و غرفههای مختلف، سرسامآور است. اما شاید همهی این مسائل و جز اینها، معلول همین نکتهاند که نمایشگاه ما فقط در نام نمایشگاه است و در عمل، حراجی کتاب است؛ مثل حراجی عرضهی مستقیم پوشاک در روزهای پایانی سال. البته حتی حراجی بزرگ کتاب هم از هیچ بهتر است و من تصور میکنم با حذف این حراجی، آدمها در طول سال به سمت کتاب نخواهند آمد. یعنی همین نمایشگاه به همین شکلی که برگزار میشود، دستکم توانسته است برای ناشران کوچکتر نقش دوپینگ را بازی کند و شاید اگر نبود، خیلی از اینها تعطیل میشدند.
محمدی همچنین درباره تبدیل شدن نمایشگاه کتاب به فروشگاه کتاب اظهار کرد: اگر از ابتدا بیش از اینکه به تکفروشی کتاب فکر کنیم، تلاش میکردیم که نمایشگاه عرصهی برقراری ارتباط شود، شاید شکل بهتری پیدا میکرد. حالا همین شلوغی و ازدحام و فضاهای گرم و تنگ و پرسروصدا سبب شده است که حتی برای چند کلمه گفتوگوی کوتاه هم جای مناسبی نباشد و به طور کلی کارکرد بازار پیدا کند. ناشران بسیار اندکی در غرفههایشان حضور پیدا میکنند و قرارهای امضا و دیداری که برای نویسندهها تدارک میبینند، به بدترین شکل ممکن برگزار میشود، زیرا این فضای شلوغ مناسب این کارها نیست. حتی جلساتی که در سرای اهل قلم و امثال آن برگزار میشود مشتری ندارد، زیرا کسی برای اینطور کارها به نمایشگاه نمیآید. همین امسال که اورهان پاموک به ایران آمده بود، برنامهی حضورش در نمایشگاه به علت جلوگیری از ازدحام و به هم خوردن نظم نمایشگاه لغو شد. در حالی که در نمایشگاههای واقعی دنیا، دقیقا ماجرا برعکس است. نمایشگاه با حضور نویسندگان بزرگ و سرشناس معنا مییابد. با برگزاری نشست و برنامهی فرهنگی که در آرامش برگزار شود. نمایشگاههای مطرح دنیا، اصلا فروش کتاب ندارند. بلکه قرارداد کتاب دارند. یعنی ناشران، مترجمان، نویسندگان، فعالان صنعت چاپ و خلاصه همهی آنها که در تجارت کتاب نقشی دارند، در طول نمایشگاه با یکدیگر ملاقات میکنند و قرارداد میبندند. اما وقتی ما عضو معاهدههای بینالمللی نیستیم، طبیعی است که قراردادی هم نداریم که ببندیم.
او در ادامه گفت: اما حالا شاید دیگر برای این حرفها که چند سال است مدام من و امثال من تکرار میکنیم خیلی دیر باشد. نمایشگاه کتاب تهران به عنوان یک حراجی بزرگ کتاب، تثبیت شده و دیگر شاید نشود و درست هم نباشد که دست به ترکیبش بزنیم. بنابراین شاید بهتر باشد که مسئولان برگزارکنندهاش، سعی کنند همین بازار بزرگ را دستکم به صورت بهتر و آبرومندتری برگزار کنند و در عین حال، به فکر تاسیس یک اتفاق دیگر باشند که ماهیت نمایشگاهی داشته باشد. همانطور که جشنوارهی فیلم فجر، از یک جایی به بعد بخش بینالملل خود را جدا کرد و به صورت مستقل به چند ماه بعد انتقال داد، چرا که در دل جشنوارهی اصلی، اصلا دیده نمیشد و مشتری نداشت. شاید بد نباشد ما هم بخش جلسات، نشستها، دیدارها، قراردادها و خلاصه بخش نمایشگاهی نمایشگاه کتاب را از بازارش جدا کنیم. به عبارت بهتر، یک نمایشگاه واقعی کتاب راهاندازی کنیم تا در آرامش برگزار شود و محل تعامل متخصصان ایران و جهان در این عرصه باشد. بهخصوص برای شناساندن ادبیات ایران به دنیا، کاری که نمایشگاههای کشورهای مختلف بهشدت بر آن متمرکزند و در نمایشگاه ما به هیچ وجه مطرح نیست.
کامران محمدی در پایان درباره عرضه کتابهایش در نمایشگاه کتاب تهران بیان کرد: آخرین کتاب من رمان «مه» بود که اواخر سال ۹۵ منتشر شد. در نمایشگاه امسال کتاب جدیدی نداشتم و فقط چاپهای جدید پنج عنوان از کتابهایم، ازجمله چاپ دوم مجموعه داستان «رولت روسی» و همین رمان «مه» حضور داشت.
انتهای پیام
نظرات