به گزارش ایسنا، روزنامه قانون نوشت: «بهار سال۱۳۱۳ ه.ق. ناصرالدین شاه قاجار در حالی که برای جشن گرفتن پنجاهمین سالگرد آغاز سلطنتش آماده میشد، در حرم حضرت عبدالعظیم(ع) توسط میرزا رضای کرمانی ترور شد. دوران طولانی سلطنت ناصرالدین شاه قاجار بر ایران از ابعاد مختلف و متفاوتی بررسی شده است. به خصوص نقش شاه در شیوه حکومتداری و تلاشهای ناکام برخی صدراعظمهایش در جهت تجدد. اما بخش جالب توجهی که در بررسی زندگی ناصرالدین شاه کمتر مورد توجه قرار گرفته، علاقه عجیب شاه به نقاشی و عکاسی است. در کاخموزههای برجا مانده از قاجار، دهها عکس و نقاشی وجود دارد که هنر دست ناصرالدین شاه است. برای اطلاع بیشتر درباره علت علاقه ناصرالدینشاه به نقاشی و سوژههای مورد علاقه او برای به تصویر درآوردن، از خانم فاطمه قاضیها پژوهشگر برجسته تاریخ قاجاریه که در سالهای اخیر به طور تخصصی بر زندگی ناصرالدینشاه متمرکز است، خواستیم مقالهای در اختیار روزنامه قانون بگذارد. خانم قاضیها که بیش از ۲۵سال کارشناس ارشد و مدیر در سازمان اسناد ملی ایران بوده است، کتابهای متعددی را در خصوص ناصرالدینشاه و به خصوص علاقهمندیهای وی از جمله شکار و نقاشی منتشر کرده است که آخرین آن، «ناصرالدینشاه و نقاشی» به بررسی دقیق نقاشیهای شاه و استادان نقاشی او پرداخته است.
ناصرالدین شاه در ۵۰ سال سلطنت خود (۱۲۶۴ – ۱۳۱۳ ه.ق.) علاوه بر گشتوگذار و شکار در کوه و کمر، سفرهای سهگانه به فرنگستان، سفر به عتبات عالیات، سفرهای متعدد داخلی و لذت بردن از مواهب طبیعت و برخورداری از سایر مواردی که موجبات عیش و عشرت او را فراهم میساخت، گاهی خود را به نقاشی مشغول میکرد که آثار آن بر جای مانده است. وی بینهایت علاقهمند به کتاب، خطوط زیبا، شعر و هنرهای دیگر بود. شاه که از زمان ولیعهدی بنا به خواست خودش عهدهدار کتابخانه سلطنتی شده بود، به خرید نسخههای نایاب و دستنویس، تابلوهای نقاشی گرانبها و امثالهم اقدام کرده و کتابخانه سلطنتی را که تحت نظر خودش قرار داشت، از هر حیث غنی ساخت. در مورد علاقه او به نقاشی آمده است که «شاه جوان از ۱۰سالگی عاشق هنرهای زیبا و به شعر و نقاشی علاقهمند و از خدمت چندین استاد استفاده کرده و تعلیم میگرفت. در بیرون و اندرون، هر وقت که شوق هنرهای زیبا به سرش میافتاد، شعر میگفت و نقاشی میکرد. در بیرون، صورت وزرا، درباریان و سفرا را میکشید و در اندرون شبیه خانمها، کنیزان و خواجهسرایان را میساخت که همه در نهایت شباهت بودند و گاه در حاشیه نوشتهها و یادداشتهای متفرقه خود برای مثال تصویری از شکاری که کرده یا شبیه کسی را که ملاقات کرده، نقاشی میکرد. چنانچه از قول میرزا حسین صاحب اختیار چنین نقل شدهاست: «خودم ایستاده بودم که اعتمادالسلطنه آمد. به شاه عرض کرد، صورت میرزا تقیخان(امیرکبیر) را میخواهیم در تاریخ سلطنت اعلیحضرت ثبت کنیم و نداریم، شاه گفت، صورت او در نظرم هست. قلم آوردند و خود شاه طرحی تهیه کرد. این طرح ماخذ همان صورتی است که در مراتالبلدان نقش شده است.»
حکیم پولاک، پزشک مخصوص ناصرالدین شاه و معلم علم طب در دارالفنون در این رابطه نقل میکند که «خود شاه خوب طراحی میکند، لااقل خیلی بهتر از اغلب هنرمندان دیگر ایرانی، وی یک نفر را با سمت «نقاشباشی» در خدمت دارد که اغلب به وی دستور میدهد شبیه او را بکشد. اما چون حوصله زیاد نشستن و مدل شدن را ندارد، آن قدر صبر میکند تا نقاش کشیدن سبیل او را به اتمام برساند و بعد خود به تنهایی صورت را کامل کند. به صورت نیمتنه.»
لازم به توضیح است که یکی از وظایف نقاشباشی، تعلیم هنر نقاشی به شاه بود. این مسئولیت در سراسر دوره قاجار ادامه داشت و در دوره ناصرالدینشاه نقاشباشیها و معلمان نقاشی دارالفنون همچون صنیعالملک، مزینالدوله، اسماعیل جلایر و کمالالملک این وظیفه و مسئولیت را بر عهده داشتند.
همچنین نقل شده است که «در یکی از محاورههای خصوصی امیرکبیر با ناصرالدینشاه قاجار که به منزله بازجویی معلم از شاگرد است، امیر گفت: آقاجان چه میکردی؟ شاه جواب میدهد: مشغول نقاشی بودم. امیر میگوید: کاشکی قدری تاریخ گذشتگان میخواندی و عبرت میگرفتی و از آیین جهانداری با خبر میشدی، شعر و نقاشی پس از خستگی دماغ خوب است.»
کمالالملک هم علاوه بر تحصیل و نگارگری روزی چند ساعت شاه مغرور را زیردست خود نشانده و به او تعلیم نقاشی میداد. این هنرمند بزرگ راجع به نقاشی ناصرالدینشاه روایت میکند که «ناصرالدینشاه نقاشی میدانست، من پیشخدمت بودم، نقاشباشی بودم، معلم شاه هم بودم، ناصرالدینشاه پرده میساخت، صورت اعتمادالسلطنه را شاه ساخته بود، خیلی شبیه بود.»
محمدعلی فروغی نیز تحت عنوان نقاشی ناصرالدین شاه نقل میکند که «وقتی ناصرالدینشاه برای مشغولیات هوس کرد خود نقاشی کند، پردهای از آب، درخت و سبزه کشید و آن پرده باید اکنون در عمارات سلطنتی باشد. آن زمان، شبی کمالالملک حکایت کرد که امروز شاه مشغول نقاشی است و دماغ داشت و با من مزاح و ملاطفت میکرد؛ از جمله گفت حالا دیگر من خود نقاشم و به تو اعتنایی ندارم. من گفتم چه فرمایشی است و من به موجب فرمان همایونی نقاش باشیام و همه نقاشها زیردست من هستند. حالا که شما هم نقاش شدهاید از اتباع من محسوب میشوید. چگونه میتوانید به من بیاعتنایی بکنید.»
ناصرالدینشاه در خاطرات فرنگستان خود هنگام توقف در انگلستان و ملاقات با ماژور طالبوت چنین مینویسد: «... میخواستیم ناهار بخوریم، طولوزان (پزشک فرانسوی مخصوص ناصرالدینشاه) آمد، عرض کرد که ماژور طالبوت دو پسر و یک دخترش را آورده است. میخواهد حضور بیاورد، گفتم بیایند، آمدند، دو پسر داشت به سن هفت و هشت سال، چندان خوشگل نبودند، دخترش خودش میگفت چهار سال دارد اما به نظر هفت سال میآمد، خیلی دختر ملوس، مقبول، قشنگ و بامزهای بود، موهای زردبافته چشمهای کبود، خیلی شیطان و بامزه خندهرو بود، به قدری خوب بود که از این بهتر نمیشود، با او صحبت کردیم، بعد ماژور طالبوت کتابی داد و خواهش کرد صورت دختر او را در کتاب بکشم، من هم شروع کردم، نیمساعت طول کشید، ماژور دخترش را نگاه داشته بود تکان نخورد، با وجود این خیلی تکان میخورد و درست نمیایستاد، اما شبیه و خوب کشیدم، آنها رفتند و نهار خوردیم... .»
در منبعی دیگر، ناصرالدین شاه در خاطرات شکار خود هنگام اتراق در گچسر به تاریخ یکشنبه ۸ ربیع الثانی ۱۲۸۱چنین مینویسد: «... ناهار خوردیم، بعد از آن باز جواب نوشتهها گفته شد، بعد بازی تخته شد... شبیه یحییخان را با مداد آبی کشیدم. بسیار بسیار خوب شد. به حکیم طولوزان دادم... .» دوباره در همین منبع در خاطرات چند روز بعد یعنی روز چهارشنبه ۱۱ ربیعالثانی ۱۲۸۱ نقل میکند که «توقف شد در دونا، هوا به شدت سرد بود، همه توی آفتاب نشستیم، عصر صورت محقق را بسیار شبیه کشیدم. خیلی خوب شد. فردا انشاءالله کوچ است.»
اعتمادالسلطنه هم در این رابطه مینویسد: «شاه به ملاحظه این که ۱۳ عید است دوشانتپه تشریف بردند، من نرفتم... خلاصه عصر که شاه مراجعت فرمودند، از محاذی قهوهخانه بربرآباد عبور فرمودند، صاحب قهوهخانه بعضی تصاویر خیالی نقاشی کرده، منجمله مجلس سلام با تخت سلیمان و بلقیس و مجلس رقص و غیره، از این قبیل تصاویر بیمعنی در قهوهخانه گذاشته بود که مردم تماشا کنند. ندانستم شاه در چه خیال به کنت فرمودند که پردهها را پاره کند. کنت هم شمشیر خود را کشیده بود، سواره داخل قهوه خانه شده با شمشیر پردهها را پاره کرده بود ... .»
در منبعی دیگر درباره علاقه شاه به نقاشی آمده است: «روزی ناصرالدینشاه در باغ گلستان به قدم زدن مشغول بود که کمالالملک را دید که در گوشهای اشتغال به نقاشی داشت. نزد او آمده به تماشا ایستاد. بنا بر این در دم قلم به دست گرفته و در ظرف یک ساعت دورنمایی فکری از کوه، نهر آب و تکدرختی ترسیم کرد که برای تفنن سلطان در اندک زمانی خوب بود. پرده مزبور را برای امینالسلطان که هنوز به صدارت نرسیده بود، فرستاد و سالها به دیوار کتابخانه پارکش که اکنون سفارت روس است، آویخته بود.»
با توجه به مطالب مذکور و مشاهدات اینجانب از نقاشیها و و طراحیهای ناصرالدینشاه، میتوان اذعان داشت که مضامین اکثر نقاشیهای ناصرالدینشاه افراد بودند، زنان در اندرون و در بیرون یا تصاویر رجال و اطرافیان و هر کس دیگری که برایش جالب بوده است. گاهی مناظر و طبیعت و اماکن و حتی حیوانات، نظر وی را به خود جلب و آنجاها را ترسیم میکرد و در حاشیه با خط خود توضیح میداده است. در پایان جهت اطلاع از مضامین نقاشیهای وی بعضی از آنها که در کتاب « ناصرالدین شاه و نقاشی» منتشر شده، نام برده میشود:
چندین تصویر از خودش، حاج ملا محمود معلم شاه در زمان ولیعهدی و ترسیم صحنه تدریس او، حسنخان پسر سپهدار، تصویر یک افسر یا نظامی فرنگی (متفاوت و به دفعات)، شمساغلیترکمان، تصویر ۶ نظامی فرنگی، تصویر سام میرزا، محسن میرزا، میرزا علی پیشخدمت، حاجی کیومرث میرزای ایلخانی، آقا اسماعیل پیشخدمت باشی پدر علی نقی حکیمالممالک و آقا رضا اقبال السلطنه عکاسباشی، عزیز خان مکری، حکیم پولاک طبیب مخصوص، اسدالله خان امیراخور، دوهوسه فرانسوی، محمد تقی میرزا رکنالدوله، مهدیقلیخان سیاچی، تصویر بهمن میرزا، غلامحسین تارچی و مرتضیقلیخان، تصاویر خیالی تفنگدار خاصه، پیشخدمت خاصه و سرباز، عبدالعلیخان ادیبالملک، مهدی قلیخان هدایت (مخبرالسلطنه)، قاسمخان والی، تصویر اعتمادالسلطنه، پیرمرد سنتورچی، نقاش «لندن نیوز» و... .
در میان این نقاشیها، بعضی مضامینی که مربوط به زنان است عبارتند از: تصویرنیم تنه زنی زیبا، تصویر دو زن از زنان حرم پشت یک میزگرد، تصویر یک زن فرنگی، زنی در اتاق، تصویر یکی از زنان حرم (چند زن و چندین بار)، تصویر سفره عقد و زنانی که دور عروس را احاطه کردهاند، تصویر یک دختر بچه، تصویر شیرازی کوچکه یکی از سوگلیها، یک زن نوازنده، دو زن مطرب، یک رقاص فرنگی و... . بعضی نقاشیهای شاه از طبیعت و صحنههای دیگر نیز عبارت بودند از: تصویر یک صحنه جنگی- این صحنه در کوهستان با ارابه و توپ و سرباز، محوطه سرسبزی است که اردوی شاهی چادر زده و اتراق کردهاند، تصویر کوه آرارات، گنبد سلطانیه، دورنمای قلعهای بر فراز تپه، منظره دریا با یک کشتی بزرگ و چند کشتی، تصویر اردوگاه، طرح عمارت گلهگیله شهرستانک، دورنمای یک دهکده، تصویر یک کشتی در دریا و ...، بالاخره بعضی طرحهای شاه مربوط به حیوانات شامل، تصویر میمون، تصویر خرگوش، بچه شیر، یک خرس، دو مرغابی و دو شغال، طرحی از گرگ کنار رودخانه، پلنگ، بز کوهی، اسب قهوهچی باشی، دو پرنده و... .
اصل نقاشیهای مزبور در کاخموزه گلستان، آرشیو سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران، آرشیو وزارت امور خارجه و غیره است که در کتابم (ناصرالدینشاه و نقاشی)، ذیل هر طرح یا نقاشی، منبع آن نیز قید شده است. در کاخموزه گلستان طرحها و نقاشیهای بسیاری از ناصرالدینشاه موجود است که به جز آنهایی که در کتابم منتشر شده، اینجانب موفق نشدم به بقیه دسترسی پیدا کنم، امیدوارم که سایر علاقهمندان آنها را دریافت و منتشر کنند. نکتهای دیگر که لازم است ذکر شود، این است که ناصرالدینشاه در همه ادوار زندگی از کودکی (ولیعهدی) تا سالهای پایانی زندگی طراحی و نقاشی میکرده که آثار آن برجاست. ذکر این نکته را نیز ضروری میدانم که در این یادداشت فقط به نقاشیها و هنردوستی ناصرالدینشاه اشاره شده و جنبههای دیگر شخصیت او، شیوه حکومت، روابط خارجی و کشورداریاش، مباحثی جداگانه هستند که به تفصیل باید به آنها پرداخته شود.»
انتهای پیام
نظرات