این نویسنده در گفتوگویی با ایسنا درباره ارزیابیاش از ادبیات در سالی که گذشت، اظهار کرد: سال خوب و درخشانی برای ادبیات نبود و کار خوبی نخواندم. تنها کتابی که خواندم و از خواندن آن لذت بردم کتاب «رهش» رضا امیرخانی بود که در این وانفسا، به اصطلاح آفتابه لنگ هفت دست و شام و نهار هیچی، این کتاب امیدوارکننده بود.
او با بیان اینکه چندسالی است کار درخشانی در ادبیات ما دیده نمیشود، افزود: اتفاقی که الان افتاده است، فقط مربوط به سال ۹۶ و یا تقصیر دولت قبلی و دولت فعلی هم نیست. ادبیات ما به رخوت دچار شده و هنوز از بهت و حیرت خارج نشدهایم. تیراژ کتاب ما بسیار پایین آمده است که این روند فاجعهآمیز است.
امیریان سپس گفت: امیدوارم سال ۹۷ اتفاق خوبی در حوزه ادبیات بیفتد. اما اینگونه نیست که فکر کنیم در عرض یکسال وضعیتمان گل و بلبل میشود، زیرا تیراژ کتابهایمان بسیار پایین است و وضعیت کتابخوانی در کشور ما مشکلات زیادی دارد.
او درباره بهت و حیرتی که در ادبیات ما وجود دارد، گفت: درواقع ما به تنبلی دچار شدهایم. مخاطبگریزی در ادبیاتمان وجود دارد و مخاطبان نمیتوانند با آثار ارتباط برقرار کنند. ممیزیها و تنگنظریهای بیجایی که وجود دارد و تصمیمگیری نهادها و اشخاصی که قدرت دستشان است باعث شده در ادبیات این رخوت به وجود بیاید. آزادی عمل از نویسندهها گرفته شده استو اگر به آثار کودک و نوجوان نگاه کنید، خواهید دید کار نویسندههای ما بسیار قوی است اما به موضوعات زیادی نمیتوانند بپردازند زیرا خط قرمزهای عجیب و غریبی وجود دارد مثلا یکی از خط قرمزها بلوغ است. ممیزی در ادبیات وجود دارد که به جای اینکه باعث پیشرفت ادبیات شود، باعث پسرفت آن میشود.
این نویسنده با اشاره به اینکه از کودکان خواسته شده به جای پیک شادی کتاب بخوانند یا یک داستان کوتاه بنویسند، گفت: چنین اتفاقی ناممکن است، وقتی الگوی خوبی نداریم و اجازه نمیدهند کتاب وارد کتابخانه مدارس شود، دانشآموزان ما کتاب نمیخوانند. و یا فقط از یک کانال خاص میتوانند کتاب بخوانند، بچههای ما کتابهای خوب و نویسندهها را نمیشناسند و با ادبیات جلو نمیروند. امیدوارم سال ۹۷ سال پر خیر و برکتی برای همه و حوزه کتاب باشد، فقط میتوانیم امیدوار باشیم.
امیریان درباره جایزههای ادبی نیز اظهار کرد:جوایز ادبی باید شأن و اعتبار داشته باشند. یکی از دوستان ما تعریف میکرد در یکی از کشورهای اروپایی کتابش جایزه گرفته بود و باید با هزینه شخصی خود میرفت تا جایزه را دریافت کند. زمانی که جایزه را دریافت میکند، جایزهاش یک جوراب است! اما همین جایزه به قدری معتبر بود که باعث شد کتابش ترجمه شود و تیراژ آن بالا برود یعنی اسم جایزه خیلی مهم است. در کشور ما جایزهها اعتباری ندارند به همین خاطر زود فراموش میشوند و خیلی از مردم از آنها اطلاعی پیدا نمیکنند.
او درباره بهترین و بدترین خبری که در سال ۹۶ شنیده است، اظهار کرد: بهترین خبر اینبود که فرهاد حسنزاده جزو کاندیداهای نهایی جایزه هانس کریستین اندرسون بود که متأسفانه انتخاب نشد. این موضوع دلایل زیادی دارد، حمیدرضا شاهآبادی مصاحبهای با شما داشت و به مباحث خوبی در این زمینه اشاره کرده بود، اینکه کپیرایت در کشور ما رعایت نمیشود، برای معرفی نویسندهها بولتنی تهیه میکنند و خلاصهای از آثار نویسنده را ارایه میدهند که این موضوع تأثیری ندارد. آثار ما به زبانهای دیگر ترجمه نمیشود و جهان آثار ما را نمیشناسد و از طرف دیگر ما نیز بر روی نویسندههایمان سرمایهگذاری نمیکنیم.
این نویسنده همچنین کتابهای مهدی رجبی «قصههای عجیب برای بچههای عجیب و غریب » و «خواهران تاریک» و «سایه هیولا» نوشته عباس جهانگیریان را برای مطالعه پیشنهاد کرد.
انتهای پیام
نظرات