اینها بخشی از سخنان عباس بهارلو (غلام حیدری) است که به عنوان محقق و پژوهشگر سینمای ایران از سال ۱۳۶۷ در فیلمخانه ملی ایران فعالیتش را آغاز کرده است، او در سال ۸۳ همزمان با ۲۱ شهریور ماه روز سینما دربارهی فیلمخانه ملی ایران و دغدغهی انتقال آرشیو فیلمهای ایرانی مصاحبهای داشت و حال پس از ۱۳ سال از آن گفتوگو، ایسنا در آستانهی روز سینما به سراغ این پژوهشگر رفت تا از آخرین وضعیت آرشیو فیلمخانه ملی ایران و شرایط نگهداری فیلمها بپرسد.
آقای بهارلو، شما سالها قبل با ایسنا مصاحبهای دربارۀ فیلمخانۀ ملی ایران داشتید، با توجه به این که هنوز در فیلمخانه حضور دارید، میخواستیم دو نکتۀ محوری از آن مصاحبه را مورد پرسش دوباره قرار بدهیم و بعد چند پرسش دیگر. در جایی از آن مصاحبه ابراز امیدواری کرده بودید که راهی پیدا شود و بخشی از فیلمهایی که در فیلمخانه موجود نیستند به آرشیو راه پیدا کنند. در این مورد پیشرفتهای قابل ملاحظهای حاصل شده است؟
بله. خوشبختانه خیلی زیاد. من سال ۱۳۶۹ در سرمقالۀ سومین شمارۀ «نامۀ فیلمخانۀ ملی ایران» نوشته بودم در ایران مراکز دولتی و خصوصیِ آرشیو فیلم و عکس متعددند. در انبارهای مؤسسههای فیلمسازی سابق تعداد زیادی از فیلمهای سینمای ایران و جهان موجود بوده که در اختیار ارگانها و نهادهای دولتی قرار گرفته و متأسفانه با امکانات محدود و نامناسب و اغلب زیر نظر کارکنان غیرمجرب نگهداری میشوند. این محلهای نگهداری متأسفانه از لحاظ شرایط حفظ و حراست تصاویر متحرک (دما، رطوبت، تغییرهای شیمیایی، گرد و غبار و مانند اینها) عموماً کمبودهای اساسی و جدی داشتند. خوشبختانه در یکی دو دهۀ گذشته بخش اعظم این انبارها شناسایی شدند و مجموعۀ فیلمهای آنها به آرشیو فیلمخانۀ ملی ایران منتقل شد. در واقع بخش اعظم فیلمهای تاریخ سینما، که گمان میرفت به کلی نابود شده باشند، با شناسایی و مذاکره با مسئولان این نهادهای دولتی به فیلمخانه راه یافت. با وجود این، تلاشها متوقف نشده و گمان میرود هنوز مواد بصری دیگری را بتوان در گوشه و کنار خانهها یا بعضی از نهادهای غیرمرتبط با سینما پیدا کرد و به گنجینۀ ملی انتقال داد.
در آن مصاحبه همچنین ابراز امیدواری کرده بودید که فیلمهای قدیمی و فرسوده با سرعت بیشتری ترمیم و مرمت شوند، الان وضعیت تعمیر و بازسازی فیلمها به چه کیفیتی است؟
گردآوری تعداد قابلتوجهی از آثار و میراث دیداری و شنیداری ملی در چند دهۀ اخیر، و همچنین روند رو به تصاعد تولید فیلمهای دیجیتال وظایف خطیر دیگری را پیش روی دوستان ما قرار داد که مهمترین آنها مرمت آثاری است که خسارتهای جبرانناپذیر دیدهاند. واقعیت این است که در «دورۀ آنالوگ»، تا آنجا که امکانات اجازه میداد، خسارتهایی که به فیلمها وارد شده بود ترمیم و مرمت شدند و همچنان مرمت میشوند. بهرغم ورود به «دورۀ دیجیتال»، در واحد لابراتوار، همچنان از روشهای مربوط به دورۀ آنالوگ استفاده میشود و با چاپ مجدد نسخههای قدیمی فیلمها (اغلب از روی نگاتیو) از آنها نسخههای جدیدتر تهیه میشود. تهیۀ نسخههای جدید از فیلمهای قدیمی این امکان را برای آیندگان فراهم میسازد تا نسخههای مطلوب و قابلقبولی از فیلمهای قدیمی برای دیجیتالیکردن در اختیار داشته باشند. حتماً میدانید که روند دیجیتالیکردن فیلمها گرفتوگیرهای خاص خود را دارد. به دلیل حجم گستردۀ فیلمها، محدودیت امکانات فنی و نیروهای متخصص و همچنین به دلیل مدت زمان طولانی و هزینۀ بالایی که برای احیای دیجیتالی هر فیلم صرف میشود، این روند که چند سالی است آغاز شده با افت و خیز پیش میرود، و در چند مورد بهخصوص خوشبختانه دستاوردهای مهم و ارزشمندی حاصل شده است. این امیدواری هم وجود دارد که با خرید تجهیزات مورد نیاز ـ که بخشی از آنها تأمین شده ـ این روند سرعت لازم را به خود بگیرد و دستاوردها افزونتر شوند.
اگر امکان دارد دربارۀ احیای دیجیتالی فیلمها بیشتر توضیح بدهید.
استانداردهای سینمای دیجیتال هر لحظه در حال تحول و تکامل است و آنچه تا کنون بهدست آمده اگر چه دستاوردهای اندکی نیستند، به مسیری بیانتها میماند که نمیتوان پایانی برای آن متصور شد. در طول این مسیر، که چند سالی است آغاز شده، ابزارها و تجهیزاتِ سختافزاری و نرمافزاری مربوط به اسکن، ترمیم، مرمت، رنگبندی، ضبط و پخش فیلم روزبهروز دقیقتر و کاملتر شده و خواهد شد. با وجود این، برای همۀ آرشیوهای فیلم در سرتاسر جهان اولویت اول و آخر همچنان نگهداری از مواد دیداری و شنیداری آنالوگ است؛ یعنی همان نسخههای باقیمانده از نگاتیو و پزتیو فیلمها؛ زیرا این مواد در یکصد سال گذشته ماندگاری خود را در طول زمان اثبات کردهاند.
موانعی هم وجود دارد؟
موانع متأسفانه کم نیستند. همۀ ما میدانیم که هر پدیدۀ نوظهور، در هر دورۀ تاریخی، در ایران در عین حال که پیشرفتهایی حاصل آورده و اسباب تحول و ترقی اجتماعی شده با مخالفتهای زیادی هم مواجه بوده است. عدهای روبهروی آنچه قرار بوده در جامعه تحول ایجاد کند به انگیزهها و بهانههای گوناگون سینه سپر کرده، سنگ انداخته و مانع تراشیدهاند و عدهای دیگر هم با ترفند و مشقت فراوان آنچه را هدف و آرزوشان بوده است به سرانجام رساندهاند. ماجرای ورود ابزار و ادوات سینما به ایران و سیر تحول و تطور آن از دورۀ آنالوگ تا عصر دیجیتال نیز یکی از این پدیدهها است. بهجز این، گاهی برداشتهای غلطی هم مطرح میشود و خیال میکنند دیجیتالیکردن فیلمها کاری سهل و ساده است؛ چیزی شبیه خُم رنگرزی.تصمیمگریهای غلط یا کارشناسینشده، اغلب اوقات، زیانهایش کمتر از سنگاندازیها و مانعتراشیها نبوده است. این موانع و مشکلات در دو سه دهۀ گذشته بیشتر از آن جا ناشی شده که پارهای از مدیران درک و دریافت درست و روشنی از فیلمخانه و اهداف و وظایف آن نداشتهاند.
آیا مکان فعلی فیلمخانه فضای مناسبی برای نگهداری فیلمها هست؟
متأسفانه خیر. مکان فعلی، سابق بر این «پلاتوی وزارت فرهنگ و هنر» بود که در طول سالهای گذشته به فضای بیشوکم استانداردی برای نگهداری فیلم بدل شد؛ اما امروزه نه ظرفیت و نه امکانات آن جوابگوی حجم مواد دیداری و شنیداری ملی نیست.
چرا تا کنون، بعد از حدود دو دهه، ساختمان جدید فیلمخانه در محل باغ فردوس آماده نشده است؟
متأسفانه در اغلب دورهها، در دولتهای مختلف، آنها که بر مصدر کار برای تخصیص و تأمین بودجه بودهاند درک و تصور دقیقی از اهمیت آرشیو ملی نداشتند. احتمالاً از نظر بسیاری از آنها برگزاری یک جشنوارۀ درجۀ دو و سه، که میتواند تریبونی برای جلوهگری باشد، اهمیتی بهمراتب بیشتر از به اتمام رساندن پروژۀ این مرکز ملی داشته است. عملیات ساختمانی و تجهیز این ساختمان نباید این همه سال به درازا میکشید، که متأسفانه کشیده است، و اگر قرار باشد روزی زبان به گلایه گشوده شود مسلماً بسیاری از آن مدیران و تصمیمگیرندگان قادر به دفاع منطقی از عملکرد خود نخواهند بود.
با این حساب باید گفت ساختمان جدید جای مناسبتری است.
حتماً مناسبتر است؛ اگر چه این ساختمان هم برای بهرهبرداری در سالهای قبل طراحی شده بود، و به نظر میرسد که برای حجم فعلی مواد بصری و شنیداری و فعالیتهای فیلمخانه کمبودهایی دارد که فعلاً در همین اندازه هم میتوان از آن بهرهبرداری کرد. البته اگر همتی برای بهاتمام رساندن آن باشد.
آیا همۀ فیلمسازان خودشان را موظف میدانند فیلمهایشان را به فیلمخانه ارایه دهند؟
در مدت این بیستوچند سال من به ندرت شاهد بودهام که فیلمساز یا تهیهکنندهای فیلمش را اهدا کرده باشد و اغلب آنها از طریق قرارداد خرید حقوق فیلمخانهای فیلمشان را به فیلمخانه تحویل دادهاند. متأسفانه حتی اجرای این قرارداد و پرداخت مبلغی بابت خرید این حقوق هم سبب نشده که همۀ تولیدات سینمای ایران در سیواندی سال اخیر در فیلمخانۀ ملی ایران موجود باشد. در دورۀ دیجیتال، با افزایش حجم تولیدات باید انتظار داشت که تعداد فیلمهایی که به این گنجینۀ ملی راه نیابند بیشتر و بیشتر شود. مسلماً اگر تولیدات سینمای ایران ـ با هر کیفیتی، خوب یا بد ـ به آرشیو ملی راه نیابند، آیندگان از دسترسی به آنها محروم خواهند بود. فهم این موضوع نباید چندان دشوار باشد.
انتهای پیام
نظرات