به گزارش ایسنا، نخستین جلسه رسیدگی به پرونده «بنیتا» ساعت 9:30 صبح امروز (دوشنبه) پس از قرائت آیاتی از کلام الله مجید با حضور قاضی محمدی کشکولی رییس شعبه نهم دادگاه کیفری یک استان تهران، مستشاران دادگاه، اولیایدم بنیتا، کوشا وکیل مدافع اولیای دم، متهمان پرونده و قاضی محمد شهریاری به عنوان نماینده دادستان آغاز شد.
قاضی محمدی کشکولی با یادآوری مواد 350 و 354 قانون آیین دادرسی کیفری به حضار تذکر داد و درخواست کرد که حاضرین نظم جلسه را رعایت کنند. سپس از قاضی شهریاری نماینده دادستان خواست تا کیفرخواست صادره از سوی دادسرای عمومی و انقلاب تهران را قرائت کند.
قاضی محمد شهریاری نماینده دادستان با حضور در جایگاه و با قرائت کیفرخواست، گفت: در تاریخ 96.4.29 پدر بنیتا خودروی خود را از پارکینگ منزلش واقع در مشیریه خارج می کند. در داخل خودور وسایل مسافرت بود، چرا که آنها قصد مسافرت به اراک را داشتند. کودک در صندلی عقب ماشین قرار داده شده بود. در این میان سارق متوجه خودروی روشن میشود و با توجه به اینکه پدر بنیتا از خودرو فاصله داشته، سارق سوار خودروی پراید میشود. پس از اینکه پدر بنیتا متوجه موضوع میشود خود را به روی کاپوت انداخته تا جلوی سارق را بگیرد، اما سارق با سرعت زیاد شروع به حرکت میکند و موجب می شود که پدر بنیتا بر روی زمین پرتاب شود.
وی ادامه داد: محمد و مهدی برای گرفتن مواد مخدر در آن محل حضور داشتند. در ابتدا قصد داشتند موتورسیکلتی را سرقت کنند که موفق نمیشوند. بر اساس اظهارات محمد متهم ردیف اول، مهدی به وی اشاره می کند که آن خودرو روشن است. در تاریخ 96.5.3 با شماره شاکی تماس میگیرند و اطلاعات را درباره محل اتومبیل و فرزندش به او میدهند و در نهایت مهدی و محمد دستگیر میشوند. این در حالیست که اتومبیل در مقابل ابزارفروشی که دوربین داشته و تمام فعل و انفعالات را ثبت کرده، قرار داشته است. از طرق قانونی پرونده به تهران احاله میشود.
قاضی شهریاری خاطرنشان کرد: وقتی اتومبیل پیدا میشود جسد مقتوله کشف میشود و به پزشکی قانونی تهران ارجاع میشود. آزمایشهای مختلفی انجام میشود و علت مرگ گرمازدگی و عوارض ناشی از آن قید میشود. محمد هنگامی که خودرو را پارک کرده به حضور کودک اهمیتی نشان نداده و تمهیدات لازم را برای حفظ جان وی ایجاد نکرده است، این در حالیست که وی مدتی کوتاه پس از اینکه اتومبیل را سرقت میکند متوجه حضور کودک در اتومبیل میشود. شرایط آب و هوایی سخت بوده، هوا گرم بوده و شیشهها هم بالا بوده است. متهم ردیف اول پس از اینکه اتومبیل را خاموش میکند، بار دیگر سوئیچ را باز میکند که این خود باعث گرمتر شدن هوای داخل ماشین میشود.
نماینده دادستان ادامه داد: بر اساس گفتههای کارشناس اتومبیل دریچه هوای بیرون به داخل خراب بوده و اینکه گفته میشود کودک را به پیشوا بردهاند کذب محض است و ما از چندین نفر تحقیق کردیم که چنین چیزی صحت ندارد. یک پرونده شخصیتی هم برای محمد متهم ردیف اول تشکیل شده است. وی 27 سال دارد و دارای 5 سابقه کیفری است. بر اساس اظهارات متهم به دلیل محیط نامناسب محل سکونت از 15 سالگی شیشه مصرف می کرده است و همچنین اولین سرقت وی در سال 93 بوده است. بنا بر اظهارات متهم وی با زنی به اسم نرگس آشنا میشود.
قاضی شهریاری درباره اتهامات محمد - متهم ردیف اول پرونده - گفت: با توجه به اینکه علم به این موضوع وجود داشته که کودک ناتوان است، تابستان بوده و هوا گرم، شیشهها بالا بوده و هیچگونه کمکی به کودک نشده و با توجه به تقاضای اولیای دم، برای متهم ردیف اول درخواست قصاص دارم. اتهامات دیگر علاوه بر قتل عمد، سرقت مقرون به آزار، مباشرت در آدم ربایی و ایراد صدمه بدنی عمدی است. اتهامات مهدی متهم ردیف دوم پرونده نیز سرقت مرقرون به آزار و خودداری از کمک به طفل در معرض خطر است.
شهریاری در پایان گفت: اولیای دم در دادسرا حضور پیدا کردند و تقاضای قصاص داشتند و درباره اتهامات دیگر درخواست اشد مجازات را داشتهاند و با توجه به ادله و شرایط و با توجه به تقاضای اولیای دم، درخواست قصاص در ملاء عام و اشد مجازات را داریم.
در ادامه جلسه دادگاه، قاضی محمدی کشکولی از پدر بنیتا خواست تا در جایگاه حضور یابد و به طرح شکایت خود بپردازد.
پدر بنیتا پس از اینکه در جایگاه حضور پیدا کرد و سخنانش به دلیل اشک و گریه منقطع بود، به سختی گفت: صبح روز پنجشنبه 4.29 بود و ما قصد سفر به اراک را داشتیم و می خواستم به عیادت مادربزرگم برویم. وسایل را به داخل اتومبیل گذاشتم و در آخرین لحظه بنیتا را در ماشین گذاشتم.
گریه و بیقراری پدر بنیتا اجازه نمیداد اظهاراتش روشن و واضح باشد که در این میان، قاضی از وی خواست تا آرامش خود را حفظ کند که پدر بنیتا خطاب به رئیس دادگاه، گفت: شما جای من نیستید و نمیدانید من چه کشیدم! 50 روز است که فرزندم را ندیدهام.
وی در توصیف روز حادثه گفت: ماشین را از خانه بیرون آوردم و پارک کردم. چند قدمی از اتومبیل دور شدم تا به همسرم چیزی بگویم. به آن میزان به اتومبیل نزدیک بودم که صدای باز شدن در را شنیدم و سارق را دیدم که سوار ماشین من شد. در این میان برای اینکه جلوی سارق را بگیرم به روی کاپوت پریدم، با سرعت دنده عقب گرفت و نگذاشت که من بر روی کاپوت بمانم.
وی افزود: هنگامی که روی کاپوت ماشین بودم روی شیشه می کوبیدم و فریاد میزدم که کودکم در ماشین است. همچنین همسرم که از خانه بیرون آمد آئینه ماشین را گرفت و به زمین پرت شد و سارق متواری شد. دایی همسرم که یکی از مدیران همراه اول است، گوشی همراه همسرم را ردیابی کرد و قبل از اینکه تلفن خاموش شود، آخرین ردیابی در کیانشهر بود.
پدر بنیتا که به سختی صحبت میکرد، خطاب به قاضی گفت: آقای قاضی، کودک من به سختی صحبت میکرد، نمیتوانست از خودش دفاع کند.
قاضی محمدی کشکولی گفت: آرامش خود را حفظ کنید تا سخنانتان فراموش نشود.
گریه امان صحبت کردن را از پدر بنیتا گرفته بود و در این هنگام قاضی از کوشا وکیل مدافع اولیای دم خواست تا در جایگاه حضور پیدا کرده و دلایل شکایت را تشریح کند.
کوشا وکیل مدافع اولیای دم پس از اینکه در جایگاه حضور پیدا کرد، گفت: محمد و مهدی با سرکردگی احمد اقدام به سرقت میکنند. این سرقت مقرون به آزار بوده و خود اقدامی برای شروع به قتل بوده است. اینگونه که پدر بنیتا روی زمین کشیده میشده خود عمل کشنده بوده است. متهم ردیف اول در ابتدای سرقت متوجه حضور کودک شده بود. مهدی با او تماس میگیرد و از او میپرسد آیا کودک در اتومبیل است و وی متوجه حضور کودک میشود. رساندن آب و غذا موجب میشد تا این کودک تلف نشود.
کوشا بطری آب و شیر خشک بنیتا را که در چمدان وسایل کودک در اتومبیل بود نشان حضار داد و افزود: این آب و شیر مایه حیات آن کودک بود. این کار توسط هر دوی آنها انجام شده است. وقتی مهدی وارد اتومبیل میشود تا غنائم را با هم تقسیم کنند کاری برای کودک نمیکنند و اتومبیل را ترک میکنند. در این جا عمل و رفتار کشنده بوده است. این کودک تا سه شنبه در گرما بدون آب و غذا تلف شده است. با توجه به ماده 290 قانون مجازات اسلامی سال 1392 و ماده 633 قانون مجازات سال 75 تقاضای قصاص را برای هر دو متهم داریم و درباره سایر اتهامات درخواست اشد مجازات را داریم.
در ادامه قاضی کشکولی خطاب به وکیل مدافع اولیای دم گفت: پس از بررسی پرونده، برای متهم ردیف دوم در خصوص قتل، قرار منع پیگرد صادر شد که اولیای دم نسبت به قرار صادره اعتراض نداشتهاند و این حکم، 15 مرداد ماه به اولیای دم ابلاغ شده است.
وکیل مدافع اولیای دم بنیتا گفت: این حکم فقط به پدر بنیتا ابلاغ شده و مادرش نسبت به آن اعتراض دارد.
قاضی بار دیگر از پدر بنیتا خواست تا در جایگاه حضور پیدا کند.
پدر بنیتا پس از اینکه در جایگاه حضور یافت، گفت: درباره شکایت در خصوص قتل عمد فرزندم، تقاضای قصاص در ملاء عام را دارم. هنگام مقاومت در مقابل سرقت هم خسارت بدنی به من وارد شده است. پول و اموال من در خودرو به سرقت رفته است.
در این هنگام مادر بنیتا در جایگاه حضور یافت و در حالی که گریه می کرد خود را معرفی کرد و افزود: من مادر بنیتای 8 ماهه هستم. همسرم تمام تلاشش را انجام داد تا خودرویی که فرزندمان در آن بود به سرقت نرود. من فریاد میزدم که کمک کنید، فرزندم در ماشین است. من از دادگاه میخواهم که اعدام هر دوی این حرملهها به صورت علنی با حضور پدر و مادرشان انجام شود.
پس از اینکه سخنان مادر بنیتا تمام شد، قاضی دادگاه از یکی از مطلعین پرونده - ستوان یکم کلانتری خاتون آباد - خواست تا در جایگاه حضور یابد. هنگامی که وی در جایگاه حاضر شد و در حال تشریح اقدامات کلانتری خاتون آباد بود، غش کرد و بر روی زمین افتاد.
سپس قاضی محمدی کشکولی از متهم ردیف اول «محمد» خواست تا در جایگاه حضور پیدا یافته و خود را معرفی کند.
متهم ردیف اول در جایگاه حاضر شد و گفت: من محمد 27 ساله موتورساز هستم. کار خرید و فروش مواد مخدر هم انجام می دهم. موضوع قتل را قبول ندارم. هنگامی که پدر بنیتا بر روی اتومبیل افتاده بود من فقط ترسیده بودم و هر کاری می کردم تا از آنجا خارج شوم و از حضور کودک خبر نداشتم. هنگامی که مهدی به من زنگ زد متوجه حضور کودک شدم و به او گفتم تو کجایی، من میخواهم ماشین را همین جا بگذارم و بیایم و به من گفت تو به پاکدشت بیا.
قاضی خطاب به متهم گفت: اظهارات کنونی شما با اظهارات تان در بازپرسی و متن کیفرخواست تناقض دارد.
متهم پاسخ داد: من در آن روزها حال و روز خوبی نداشتم. اینکه می گویند شیشه ماشین کاملا بسته بود، اینگونه نیست شیشه ماشین اندازه چند بند انگشت باز بود. من برای این ماشین را در کنار ابزار فروشی رها کردم چون میدانستم این محل شلوغ است و یک نفر به سراغ بچه میآید. سوئیچ ماشین را باز کردم تا کولر روشن شود ولی خودرو خاموش بود. من نمی دانستم زمانی که ماشین خاموش است کولر کار نمیکند و فکر میکردم کولر روشن است. خیلی ترسیده بودم و سه روز در خانه پنهان شده بودم و هنگامی که من را دستگیر کرده بودند مهدی بیرون خانه بود. به او گفتم تو که آدرس را میدانستی اقدام میکردی. هنگامی که من را گرفتند ابتدا موضوع را انکار می کردم ترسیده بودم، اما مهدی گفت انکار نکن همه چیز را گفتهام.
وی ادامه داد: من قتل و آدم ربایی را قبول ندارم و نیازی به سرقت آن خودرو نداشتم؛ چرا که دو خودرو به نام من است.
در ادامه دادگاه، مسعود به عنوان گواه و مطلع در جایگاه حاضر شد تا به سوالات قاضی پاسخ دهد و گفت: من محمد را میشناسم. مهدی به من گفت که محمد خودرویی از منطقه مشیریه دزدیده که کودکی در داخل خودرو بوده که همان شب از طریق شبکههای مجازی متوجه موضوع کودک شدم. ابتدا هیچ اقدامی نکردم و نمی دانستم که این موضوع واقعیت دارد و صبح فردا با شمارهای که در فضای مجازی بود تماس گرفتم و خانمی به من گفت پدر کودک با شما تماس میگیرد که همان موقع من با پدر بنیتا صحبت کردم، قرار گذاشتیم که ابتدا ماموران آگاهی به سر قرار رسیدند و سراغ اتومبیل رفتیم و آن شرایط را دیدیم.
قاضی بار دیگر از متهم ردیف اول خواست تا در جایگاه حضور پیدا کند و به چند سوال پاسخ دهد.
قاضی از محمد پرسید: چگونه متوجه روشن بودن خودرو شدید؟ که وی پاسخ داد: من اصلا متوجه نشدم و به فکر مواد بودم. مهدی به من گفت خودرو روشن است و سوار ماشین شد. از ترس سریع دنده عقب گرفتم که مبادا پدر کودک من را بگیرد چون می دانستم من را تکه تکه میکند.
قاضی از وی پرسید: متوجه فریادهای پدر کودک نشدید که کودکش در ماشین است؟ متهم پاسخ داد: خیر.
در ادامه، قاضی از متهم ردیف دوم خواست تا در جایگاه حضور پیدا کرده و خود را معرفی کند.
مهدی پس از حضور در جایگاه گفت: ساکن پاکدشت هستم و دو فرزند دارم. سه فقره سابقه کیفری دارم. رابطه نامشروع، سرقت آهن آلات در دماوند و حمل و نگهداری شیشه.
متهم ردیف دوم گفت: من نمیدانم چقدر مقصر هستم. من 5 صبح زن و بچهام را آواره کردم تا به دنبال مواد بروم. هر چه را که مقصر باشم به گردن می گیرم. اگر مواد مصرف نمیکردم اینگونه نمی شد. محمد با من تماس گرفت و به من گفت جنس خوب دارم، بیا بگیر. من به احمد زنگ زدم او هم گفت من 8 گرم نیاز دارم و ما به پیش محمد رفتیم. در این میان محمد به من گفت پول را بده تا جنس بیاورم. من هم به او گفتم تا جنس نبینم پول نمیدهم که در این میان پراید روشن را دید و به ما گفت من که رفتم و سوار اتومبیل شد.
وی گفت: در این میان که قیامت شده بود من کلاهم را برداشتم، کمی پوششم را تغییر دادم چون اگر میفهمیدند من با او هستم من را میکشتند. خود را به احمد رساندم و موضوع را به احمد گفتم. در قیامدشت به محمد زنگ زدم و گفتم که کودک در ماشین است و هنگامی هم که او را دیدم به او گفتم تو را قسم میدهم که این کودک را تا آژانس یا تاکسی به خانوادهاش برسانی.
قاضی خطاب به متهم ردیف دوم گفت: برای اینکه به کودک و زنده ماندن آن کمک کنید چه کردید؟
وی در پاسخ به قاضی که نمیدانست چه بگوید، بیان کرد: من از محمد خواستم که کودک را به خانوادهاش برساند. هنگام سرقت اتومبیل نزدیک محدوده سرقت بودم که محمد گفت من رفتم که رفتم!
قاضی خطاب به وی گفت: محمد در اظهاراتش گفته که شما به وی گفتید سوار اتومبیل شود و متهم ردیف دوم پاسخ داد من در شهرداری کار می کردم و به دنبال نان حلال بودم. من ماشین را برای چه میخواستم. هنگامی که پدر کودک فریاد میزد من ترسیده بودم و نمی دانستم باید چه کار کنم. من اگر مواد مصرف نمیکردم، کمک میکردم.
در میان سخنان متهم ردیف دوم قاضی اعلام کرد که ادامه رسیدگی به این پرونده به چهارشنبه هفته جاری موکول میشود.
انتهای پیام
نظرات