• یکشنبه / ۱۲ شهریور ۱۳۹۶ / ۱۶:۱۸
  • دسته‌بندی: رسانه دیگر
  • کد خبر: 96061207145
  • منبع : فضای مجازی

شهر عصبانی، قاتل عصبانی

اگر قاتل ترمینال جنوب فقط چند دقیقه فرصت تمرکز در فضایی آرام را داشت قطعا حادثه تعاونی ۱۳ ترمینال جنوب اتفاق نمی‌افتاد.

به گزارش ایسنا، مصطفی داننده در عصر ایران نوشت: ترمینال جنوب هفته گذشته شاهد جنایت هولناکی بود؛ جنایتی که به نظر می‌رسد حاصل یک عصبانت بوده است. بگذارید ابتدا از زبان متهم ماجرا را بازخوانی کنیم:«صبح برای رفتن به سیرجان راهی ترمینال جنوب شده بودم و در ترمینال توسط یکی از عوامل تعاونی شماره ۱۳ به تعاونی هدایت شده و برای ساعت ۱۱:۳۰ به مقصد سیرجان بلیط خریدم اما اتوبوس در ساعت مقرر و حتی ساعتی بعد از زمان اعلام حرکت، راه نیفتاد. من نیز به متصدی فروش بلیط مراجعه کرده و درخواست بازپس گرفتن پولم را کردم، آنها طفره رفته و گفتند که این کار امکان ندارد. من با مترو به منزل در نبرد رفتم و از داخل منزل چاقویی برداشته و چاقو را در لباسم مخفی کردم، سپس به ترمینال برگشته و در اوج عصبانیت و خشم ابتدا فردی را زدم که مرا برای خرید بلیط به تعاونی شماره ۱۳ هدایت کرده بود سپس به تعاونی رفته و دو نفر از کارکنان آن را با چاقو زدم.»

سوالی که بعد از این ماجرا ذهن‌ها را به خود مشغول کرد این بود که چرا این فرد بعد از اینکه از ترمینال خارج شده و به خانه رفته، آرام نشده و همچنان از ماجرای بوجود آمده عصبانی بوده است. انسان‌ها معمولا یک یا دو ساعت بعد از عصبانیت به ویژه اینکه محل حادثه هم دور شوند آرام می‌شوند و عصبانیتشان فروکش می‌کند.

برای قاتل ترمینال جنوب اما این اتفاق نیفتاد. او عصبانی رفت و عصبانی‌تر برگشت و فاجعه تعاونی ۱۳ را بوجود آورد.

آرام شدن بعد از عصبانیت چگونه شکل می‌گیرد؟ قدم زدن، ماشین سوار شدن، مترو سواری و کارهای مختلف که بستگی به رفتار فردی هر شخص بستگی دارد. می‌تواند افراد عصبانی را آرام کند. قاتل ترمینال جنوبی با مترو به خانه خود رفته است. مترو احتمالا شلوغ بوده و گرم. این شلوغی و ازدحام جمعیت باعث شده او آرام نشود. شاید اگر او ده دقیقه روی صندلی‌های مترو می‌نشست و صدای دست‌فروش‌ها را نمی‌شنید می‌توانست کمی آرام شود.

معمولا پیاده روی بهترین روش برای آرام شدن است. حالا تصور کنید او پیاده مسیری را طی می‌کرد. آیا مگس‌های سفید اجازه می‌دادند او آرام شود. آدم آرام در هنگام قدم زن در میان مگس‌های سفید عصبانی می‌شود چه برسد به آدم عصبانی. این مگس‌ها استاد کلافه کردن آدم هستند.

شاید اگر او پیاده می‌رفت هم عصبانیتش فروکش نمی‌کرد. اگر او سوار تاکسی می‌شد چه اتفاقی می‌افتاد. آرام می‌شد؟ احتمالا نه. تاکسی که کولر نمی‌زند. ترافیک است. صدای بوق ماشین‌ها کر کننده است. او را آرام نمی‌کرده و عصبانت قاتل ترمینال جنوب را بیشتر می‌کند.

اگر او فقط چند دقیقه فرصت تمرکز در فضایی آرام را داشت قطعا حادثه تعاونی ۱۳ ترمینال جنوب اتفاق نمی‌افتاد. باید به این نکته توجه کنیم شهر جایی برای آرام شدن ندارد. شهر عصبانی را عصبانی‌تر و آرام را عصبانی می‌کند.

مسئولان جدید شهر تهران باید فضایی را بوجود بیاورند که مردم بتوانند در شهر آرام شوند. به طور مثال امروز کسانی که در حال قدم زدن در خیابان ولیعصر هستند با محصور شدن رواق فرهنگستان هنر با شیشه روبرو می‌شوند؛ مکانی که فضایی مناسب برای آرامش بود. امروز کسی نمی‌تواند آنجا بنشیند و چند دقیقه استراحت کند و از فضای زیبای آنجا استفاده کند.

فضای شهر فضای آرامش نیست. در این شهر عصبانی شاهد فجایعی همچون حادثه ترمینال جنوب هستیم.

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha
avatar
۱۳۹۶-۰۶-۱۲ ۱۷:۳۳

چقدر جالب و درست

avatar
۱۳۹۶-۰۶-۱۲ ۱۷:۳۵

از بخشی از معضلات شهری و موانع تحقق عملی حقوق شهروندی، عکس دارم. نشریه شما یا مسئولان شهری مایل به دریافت هستند؟ ایده هائی در این زمینه ها دارم که درصورت ابراز تمایل، تقدیم خواهد شد.

avatar
۱۳۹۶-۰۶-۱۲ ۱۹:۴۰

اين مهمل گويي ها به چه معناست؟ واقعا يک بار از نو متن را بخوانيد. اين چه توجيهي و کوته‌فکري است؟

avatar
۱۳۹۶-۰۶-۱۲ ۲۰:۰۵

این مطلب عالی بود

avatar
۱۳۹۶-۰۶-۱۲ ۲۱:۵۸

ی دفترزیارتی تادوهفته پس ازکنسلی خودساخته دوملیون پولم رو بلوکه کرده پس نمیداد.حال بگوییدب که بایدگفت؟

avatar
۱۳۹۶-۰۶-۱۳ ۱۰:۰۹

اینجا دیگه شهر نیست یک آزمایشگاه که داریم اینجا جون میدیم